رئیسجمهور امریکا و نخستوزیر رژیم صهیونیستی در سایه پمپاژ رسانهای و تبلیغاتی جریان پنهان و آشکار قدرت در غرب مشغول تدوین و نهاییسازی مدالیتهای هستند که ترجمانی از همان اهداف محقق نشده کنونی رژیم صهیونیستی در نوار غزه محسوب میشود. به عبارتی گویاتر، طرح بیست و یک مادهای دونالد ترامپ، رئیسجمهور امریکا، در واقع بازتابی از همان اهداف اولیه بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، در آغاز درگیریها در نوار غزه است. رئیسجمهور امریکا در تلاش است اهداف بلندپروازانه و غیرقابل حصول کابینه اسرائیل را در مورد غزه، تحت پوششی از تئوریهای به اصطلاح صلحآمیز، مشروع جلوه دهد. این طرح شامل مواردی نظیر خلع سلاح کامل نیروهای مقاومت فلسطین، واگذاری مسئولیت امنیتی غزه به یک نیروی بینالمللی تحت عنوان «جامعه جهانی» و همچنین تزریق مستقیم سرمایههای امریکا و متحدان منطقهایاش برای بازسازی نوار غزه است. نکته قابلتأمل دیگر در این طرح، گنجاندن نقش تونی بلر، نخستوزیر اسبق بریتانیا و نمادی از دخالتهای نظامی غرب در عراق و افغانستان، برای تدوین استراتژی مهار شدید مقاومت فلسطین و فراهم آوردن فضا برای رژیم نامشروع اسرائیل است. در اینجا چند نکته کلیدی وجود دارد که نباید نادیده گرفته شوند:
پس از عملیات «طوفان الاقصی» و شوک عمیقی که به رژیم صهیونیستی وارد شد، نتانیاهو سه هدف اصلی را در عملیاتهای خونین خود در غزه دنبال کرد: آزادی گروگانها بدون ارائه امتیازات معنادار به مقاومت، تسلط کامل بر نوار غزه، و ریشهکن کردن حماس. از همان ابتدا، بسیاری از تحلیلگران و استراتژیستهای غربی و اسرائیلی این سه هدف را مورد تردید قرار دادند و معتقد بودند که رژیم اشغالگر قدس توانایی دستیابی به آنها را در میدان نبرد ندارد. اکنون که دو سال از جنگ غزه میگذرد، نتانیاهو در هیچکدام از این سه هدف موفق نبوده است. تبدیل غزه به منطقهای سوخته، به استراتژی اصلی تبدیل شده که نتیجه آن به هیچ وجه تحقق اهداف تعیینشده توسط نتانیاهو و همکارانش نخواهد بود. حماس، با وجود تلفات سنگین، توانایی سازماندهی خود را در میدان حفظ کرده و بخش عمدهای از ساختار تصمیمگیری خود در غزه را پابرجا نگه داشته است، طبق گزارش اکثر مراکز تحقیقاتی غرب وضعیت اسرای اسرائیلی نیز نامشخص باقی مانده و خبری از آزادی آنها بدون امتیازدهی به حماس نیست. در این میان، اشغال کامل نوار غزه نیازمند عملیات زمینی گستردهای است که مقاومت با مهارتهای لجستیکی و رزمی خود، آن را با موانع جدی روبهرو کرده است. به علاوه، میزان تابآوری شهرکنشینان و نظامیان اسرائیلی به نقطه بحرانی نزدیک شده و از منظر تئوری و عملی دیگر توجیهی برای ادامه مسیر فعلی وجود ندارد.
در چنین شرایطی، طرح ۲۱ مادهای ترامپ را باید نوعی «تنفس مصنوعی» تلقی کرد که امریکا به اسرائیل در حال احتضار اعطا میکند. به عبارت دیگر، هدف رئیسجمهور امریکا این است که مطالبات جنگطلبانه نخستوزیر اسرائیل را در لفافهای از «مانیفست صلح» بپیچد. در این طرح، آزادی گروگانهای اسرائیلی از یک «شرط» به «پیششرط» تبدیل شده است، یعنی ترامپ پیشبرد طرح ادعایی خود را منوط به خلع سلاح کامل نیروهای مقاومت در برابر اسرائیل میداند. این موضوع دلیل اصلی مخالفت مقامات فلسطینی با طرح ترامپ و اعلام غیرعملی بودن اجرای آن است.