کد خبر: 1320596
تاریخ انتشار: ۰۷ مهر ۱۴۰۴ - ۱۸:۱۸
تشدید تجاوزات اسرائیل؛ از غزه تا قطر و ایران، زنگ خطر برای امنیت منطقه «حمله به قطر برای دولت‌های عربی آشکار ساخت که اسرائیل نه‌تنها بی‌ثبات‌کننده‌ترین کشور منطقه است، بلکه هر یک از ملت‌های آنان نیز می‌توانند در معرض چنین حملاتی قرار گیرند. روابط امنیتی قطر با اصلی‌ترین حامی اسرائیل، یعنی ایالات متحده که پایگاه نظامی بزرگ العدید را در قطر در اختیار دارد نتوانست این کشور را از تجاوز اسرائیل محافظت کند.»

جوان آنلاین: سایت Responsible Statecraft مجله آنلاین رسمی اندیشکده کوئینسی در گزارشی با عنوان «اسرائیل منبع اصلی بی‌ثباتی در خاورمیانه است» نوشت: آیا خاورمیانه در نقطه عطفی از درگیری قرار گرفته است؟ چنین به نظر می‌رسد، با توجه به اینکه در هفته‌های اخیر خشم بین‌المللی از اقدامات مرگبار اسرائیل در نوار غزه به‌شدت و به‌طور گسترده‌ای افزایش یافته است.

به گزارش ایرنا، چندین کشور مهم غربی که پیش‌تر از پیوستن به دیگر اعضای سازمان ملل در به رسمیت شناختن رسمی دولت فلسطین خودداری کرده بودند، از آغاز نشست جاری مجمع عمومی به‌عنوان فرصتی برای برداشتن این گام استفاده کردند. تظاهرات مردمی در غرب در حمایت از فلسطینیان به همان اندازه گسترده و چشمگیر بوده است و نظرسنجی‌های اخیر کاهش چشمگیری را در حمایت افکار عمومی آمریکا از اسرائیل نشان می‌دهد.

چنین واکنش‌هایی حداقل چیزی است که در برابر رکورد تازه‌ای از اقدامات وحشیانه اسرائیل علیه ساکنان نوار غزه می‌توان انتظار داشت. حمله نظامی اسرائیل به شهر غزه، بر ویرانه‌هایی که پیش‌تر بخش اعظم شهر را دربر گرفته بود افزود. این حمله، ساکنان باقی‌مانده را در برابر انتخابی دشوار قرار داد: ماندن و رنج کشیدن و شاید جان باختن، یا بار دیگر فرار به جایی دیگر در نوار غزه، بی‌آنکه اطمینانی از امنیت وجود داشته باشد. حملات مسلحانه و گرسنگی تحمیلی موجب شده است تلفات جانی غزه به رقمی برسد که احتمالاً چندین برابر رقم رسمی اعلام‌شده (حدود ۶۵ هزار نفر) است.

واکنش‌های بین‌المللی، از جمله به رسمیت شناختن فلسطین توسط دولت‌های غربی، نتوانسته است پاسخی سازنده از سوی اسرائیل به همراه داشته باشد. این به رسمیت شناختن حتی هدف انتقاد برخی فلسطینیان قرار گرفته که به‌درستی اشاره می‌کنند چنین اقدامی هیچ‌یک از مصائب فوری موجود در میدان را کاهش نمی‌دهد. حرکات دیپلماتیک و تظاهرات خیابانی زبانی را به کار نمی‌برند که ظاهراً تنها زبان قابل فهم اسرائیل است: زبان زور و اجبار.

پاسخ اسرائیل به این تحرکات دیپلماتیک اخیر، چالش‌طلبی و تهدید به وارد آوردن تجاوزات بیشتر به فلسطینیان بوده است. ایتمار بن‌گویر، وزیر امنیت داخلی اسرائیل و افراطی جناح راست، فشار می‌آورد که الحاق کرانه باختری به‌عنوان واکنش اصلی اسرائیل به شناسایی فلسطین از سوی غرب دنبال شود.

اکثر اسرائیلی‌ها و نه فقط دولت یا افراطیون آن، فشار بین‌المللی را شاهدی دیگر بر جانبداری علیه اسرائیل و دلیلی برای ضرورت به‌کارگیری زور برای دفاع از خود، فارغ از خشم جهانی می‌دانند. پژوهش‌های میدانی نشان می‌دهد که بیشتر اسرائیلی‌ها معتقدند در غزه «هیچ فرد بی‌گناهی» وجود ندارد و از اخراج ساکنان نوار غزه حمایت می‌کنند. چنین جامعه‌ای پایگاه سیاسی دولتی است که هیچ استدلال اخلاقی نمی‌تواند از آن پاسخ مثبت بگیرد. تنها تحمیل هزینه‌ها و پیامد‌های واقعی بر اسرائیل می‌تواند آن را به تغییر سیاست وادار کند.

اگرچه ممکن است در مورد تراژدی فلسطین و اسرائیل در نقطه عطفی نباشیم، اما تفکر دولت‌های عربی در منطقه در هفته‌های اخیر تا حدی دچار تغییر شده است. حمله اسرائیل در اوایل سپتامبر به خاک قطر، در تلاشی ناکام برای کشتن رهبران حماس درگیر در مذاکرات مرتبط با غزه، این تغییر را رقم زد. این حمله در حالی صورت گرفت که اسرائیل موجی از حملات مسلحانه به دیگر کشور‌های منطقه از جمله لبنان، سوریه، یمن و ایران، علاوه بر کشتار در فلسطین، انجام داده بود. این کشور‌ها (و دیگر کشورهایی، چون عراق و مصر) سال‌ها هدف حملات آشکار نظامی و مخفیانه اسرائیل بوده‌اند، اما همزمانی نسبی برخی از این حملات در ماه گذشته، شدت شوک وارده را افزایش داده است.

حمله به قطر برای دولت‌های عربی آشکار ساخت که اسرائیل نه‌تنها بی‌ثبات‌کننده‌ترین کشور منطقه است، بلکه هر یک از ملت‌های آنان نیز می‌توانند در معرض چنین حملاتی قرار گیرند. روابط امنیتی قطر با اصلی‌ترین حامی اسرائیل، یعنی ایالات متحده که پایگاه نظامی بزرگ العدید را در قطر در اختیار دارد نتوانست این کشور را از تجاوز اسرائیل محافظت کند.

حمله به قطر برای دولت‌های عربی آشکار ساخت که اسرائیل نه‌تنها بی‌ثبات‌کننده‌ترین کشور منطقه است، بلکه هر یک از ملت‌های آنان نیز می‌توانند در معرض چنین حملاتی قرار گیرند. روابط امنیتی قطر با اصلی‌ترین حامی اسرائیل، یعنی ایالات متحده که پایگاه نظامی بزرگ العدید را در قطر در اختیار دارد نتوانست این کشور را از تجاوز اسرائیل محافظت کند. گرچه دولت‌های عربی نشانه‌هایی از خستگی در حمایت چند دهه‌ای خود از آرمان فلسطین بروز داده‌اند، اما نگرانی جدی از احتمال حمله به سرزمین‌های خود دارند.

نگرانی‌های مصر که طرف نخستین معاهده صلح عربی با اسرائیل است، آن‌قدر جدی بود که عبدالفتاح السیسی، رئیس‌جمهور مصر، اسرائیل را در سخنرانی خود در اجلاس اضطراری عربی پس از حمله به قطر «دشمن» توصیف کرد. مصر، همچون قطر، میانجی مذاکرات آتش‌بس در غزه بوده و می‌تواند هدف بعدی اسرائیل در تعقیب رهبران حماس حتی آنهایی که در مذاکرات صلح حضور دارند، باشد. مصر همچنین از پیامد‌های پاک‌سازی قومی مستمر ساکنان فلسطینی نوار غزه که هم‌مرز با آن است، بر امنیت ملی خود بیم دارد. اردن نیز نگرانی مشابهی نسبت به فشار‌های فزاینده اسرائیل بر فلسطینیان کرانه باختری و احتمال رانده شدن آنان به شرق و بی‌ثباتی اوضاع داخلی شکننده خود دارد.

یکی از نتایج این رویدادها، دست‌کم در کوتاه‌مدت، حذف امکان انعقاد توافق‌های عادی‌سازی بیشتر میان کشور‌های عربی و اسرائیل است؛ توافق‌هایی که بحرین، مراکش و امارات متحده عربی در دوره نخست ریاست‌جمهوری ترامپ امضا کردند. حتی ممکن است برخی کشور‌هایی که این توافق‌ها را امضا کرده‌اند، از همکاری عقب‌نشینی کنند. امارات در واکنش به سخنان اسرائیل درباره الحاق کرانه باختری، هشدار داد که چنین اقدامی عبور از یک «خط قرمز» خواهد بود.

فایده این تحول آن است که توهمی را که گاه در ایالات متحده مطرح می‌شود مبنی بر اینکه ارتقای روابط با اسرائیل در قالب «توافق‌های ابراهیم» گامی به‌سوی صلح فلسطین و اسرائیل است، کنار می‌زند. در واقع، چنین ارتقایی جایگزینی برای صلح اسرائیل با فلسطینیان است. این روند به اسرائیل امکان می‌دهد از روابط کامل با همسایگان منطقه‌ای برخوردار باشد و چنین وانمود کند که به‌رغم تداوم اشغال سرزمین و سرکوب فلسطینیان، کشوری عادی در منطقه است. افزون بر آن، چون اسرائیل این توافق‌ها را بخشی از یک اتحاد ضدایرانی می‌بیند، این به‌اصطلاح «توافق‌های صلح» در خلیج فارس نیز بر خطوط تنش افزوده‌اند.

پیامد این تحولات برای ایالات متحده آن است که باید وسواس خود را که در دولت‌های ترامپ و بایدن بر پیگیری توافق‌های عادی‌سازی بیشتر میان اسرائیل و دولت‌های عربی متمرکز بوده است، کنار بگذارد. با توجه به تحولات منطقه، به‌ویژه آنچه در غزه در جریان است، چنین توافق‌هایی نه به صلح و امنیت خاورمیانه کمک می‌کنند و نه منافع آمریکا را پیش می‌برند.

پیامد دیگر به کاهش ارزش همکاری‌های امنیتی با آمریکا نزد دولت‌های عربی مربوط می‌شود. تردید‌ها درباره این ارزش از سال ۲۰۱۹ و در پی عدم واکنش آمریکا به حمله به تاسیسات نفتی عربستان آغاز شد. حمله اسرائیل به قطر، کشوری کوچک که بخش زیادی از امنیت خود را عملا به دست ایالات متحده سپرده بود، این تردید‌ها را تقویت کرد؛ بنابراین آمریکا باید خود را برای دسترسی محدودتر نظامی به سرزمین‌های عربی آماده کند.

اینکه دستیابی به یک توافق امنیتی رسمی جدید با یک دولت عربی مانند آنچه دولت بایدن با عربستان دنبال می‌کرد کمتر از گذشته محتمل شده است، به نفع منافع آمریکا است. این امر خطر گرفتار شدن آمریکا در درگیری‌هایی که خود در ایجاد آن نقشی نداشته است را کاهش می‌دهد. اما همان‌طور که حادثه قطر نشان داد، حتی یک تضمین ضمنی نیز هزینه‌ها و ریسک‌های خود را دارد. با توجه به اینکه اسرائیل آماده تکرار چنین حملاتی در هر نقطه منطقه است، ایالات متحده به‌دلیل پیوند نزدیک خود با اسرائیل ممکن است بار دیگر در موقعیتی دشوار قرار گیرد.

ایالات متحده باید از شعار قدیمی خود مبنی بر اینکه «ایران بزرگ‌ترین منبع بی‌ثباتی در خاورمیانه است»، عبور کند. باید بیندیشد که کدام «کشور» در واقع جنگ‌های بیشتری آغاز و به ملت‌های بیشتری حمله کرده و در حال حاضر شهروندان غیرنظامی بیشتری را می‌کشد و باید رابطه خود با آن کشور را به‌طور اساسی بازنگری کند.

برچسب ها: اسرائیل ، غزه ، قطر
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار