جوان آنلاین: سه ماه سرقت سریالی لپتاپ در پایتخت با شگردی عجیب از سوی سارقی حرفهای و سابقهدار ادامه داشت تا اینکه مأموران با طراحی نقشهای مشابه، سارق را در دام انداختند. سارق مردی با ظاهری شیک و عنوان جعلی مدیر شرکت، ۵۰ فروشنده را فریب داده بود.
چندی قبل مردی سراسیمه وارد اداره پلیس تهران شد و از سرقت لپتاپ گرانقیمتش خبر داد. او در اظهاراتش گفت: «برای رفع مشکل مالی تصمیم گرفتم لپتاپم را که حدود ۱۰۰ میلیون تومان ارزش داشت، بفروشم. در فضای مجازی آگهی گذاشتم و چند نفر تماس گرفتند. یکی از مشتریان قیمت بالاتری داد و مرا وسوسه کرد، اما فکر نمیکردم دامی برایم پهن کرده است. خودش را مدیر یک شرکت بیمه معرفی کرد و آدرس محل کارش را داد. با خیال راحت راهی آنجا شدم، حتی سردر ساختمان هم تابلو بیمه داشت. بعد از وارد شدن، مرا به اتاقی برد، رمز لپتاپ را گرفت و گفت همکار فنیاش آن را بررسی میکند. اما از اتاق خارج شد و دیگر برنگشت. دقایقی منتظرش ماندم، ولی فایدهای نداشت. وقتی نگران شدم و به دنبال او گشتم، فهمیدم مدیر شرکت فرد دیگری است و این شخص تنها یک روز به عنوان کارگر خدماتی آنجا مشغول بوده که تازه فهمیدم چه دام ماهرانهای برایم پهن شده است.»
پروندهای پر از شاکی
با طرح این شکایت، تیمی از مأموران پلیس به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت وارد عمل شدند. همزمان شکایتهای مشابهی به دست آنها رسید که نشان میداد سارق با همین شگرد از چند فروشنده لپتاپ سرقت کرده است. بررسیها نشان داد او تمام طعمههایش را از میان آگهیهای فروش لپتاپ در فضای مجازی انتخاب و خود را مدیر شرکت معرفی میکرده و با سوءاستفاده از یک روز کار آزمایشی در شرکتها، نقشهاش را عملی میکرد.
متهم سابقهدار
در حالی که هر روز به تعداد شاکیان سارق لپتاپها اضافه میشد، بررسی دوربینهای مداربسته به شناسایی چهره متهم منجر شد. شاکیان نیز تصویر به دست آمده را شناسایی کردند. پلیس دریافت وی همان سارق سابقهداری است که در سال ۹۶ به جرم سرقت بازداشت و با وثیقه آزاد، اما فراری شده بود. مأموران در ادامه ردی از متهم به دست نیاوردند، اما با ترفندی خاص، آگهیهای صوری فروش لپتاپ منتشر کردند و در یک قرار ساختگی، متهم را هنگام خرید به دام انداختند. متهم پس از انتقال به اداره پلیس به پنج سرقت لپتاپ اعتراف کرد.
سرهنگ کیانوش نظری، سرکلانتر سوم پلیس پیشگیری پایتخت در گفتوگو با خبرنگار ما گفت: «این متهم از مجرمان حرفهای و سابقهدار است که از سالها قبل تحت تعقیب است. او به صورت غیابی به ۱۰ سال زندان محکوم شده بود و اکنون با تلاش مأموران به دام افتاد. تحقیقات از متهم برای شناسایی دیگر شاکیان و احتمال سرقتهای مشابه ادامه دارد.»
سارق شیکپوش
متهم ۵۴ ساله که بهداد نام دارد، در بازجوییها گفت که در سرقتهای خود تلاش کرده با ظاهری آراسته و رفتاری اعتمادبرانگیز، فروشندگان را فریب بدهد. او توضیح داد که همیشه با لباسهای مرتب در قرارها حاضر میشده و حتی برای حفظ ظاهر آراستهاش از اقدامات زیبایی استفاده میکرده است. به گفته او، تمام این سرقتها با نقشهای حساب شده در کمتر از سه ماه انجام شده است، اما در نهایت با هوشیاری مأموران پلیس شناسایی و دستگیر شد.
گفتوگو با متهم
بهداد سابقه داری؟
بله، سال ۹۶ به جرم سرقت و کلاهبرداری بازداشت شدم، اما با وثیقه آزاد شدم و دیگر برنگشتم و فراری شدم. چند سال در شهرهای دیگر با هویت جعلی زندگی کردم. سعی کردم از این شهر به آن شهر بروم تا پلیس رد مرا به دست نیاورد.
چرا این مسیر را انتخاب کردی؟
کارم خوب بود، نصب دوربین مداربسته انجام میدادم و درآمدم بد نبود، ولی قانع نبودم. همیشه میخواستم زود پولدار شوم و راه صد ساله را یکشبه بروم. فکر میکردم فردی مثل من که از هوش بالایی برخورد دار است، سهمش از دنیا بیشتر است، به همین دلیل وارد خلاف شدم.
چه شد که پس از فرار دوباره به تهران برگشتی و سرقتهایت را دوباره آغاز کردی؟
در شهرستان هم کار نصب دوربین انجام میدادم و هم سرقت میکردم، اما در شهرستان اگر خلاف کنی، زود شناسایی میشوی، به همین خاطر تصمیم گرفتم به تهران بیایم، هم کار کنم و هم سرقت. فکر کردم در تهران شناسایی و دستگیر نمیشوم.
چطور نقشه سرقتها را طراحی میکردی؟
من لباس شیک میپوشیدم، حتی صورتم را بوتاکس و لیفت میکردم تا ظاهرم شبیه مدیر شرکتها باشد. طعمههایم را از فضای مجازی انتخاب میکردم و قیمت بالا میدادم تا اعتمادشان جلب شود. قبل از قرار به شرکتهای مختلف میرفتم و برای کار خدماتی ثبتنام میکردم. درست در همان روز اول که به صورت آزمایشی شروع به کار میکردم با طعمه در همان محل قرار میگذاشتم، فروشنده را به اتاق میبردم و به بهانه بررسی فنی با لپتاپ فرار میکردم.
فکر میکردی دستگیر شوی؟
نه، به این زودی! فکر میکردم پلیس نمیتواند به من برسد، چون خیلی حساب شده کار میکردم، اما پلیس با همان ترفند خودم مرا گرفتار کرد.
لپتاپهای سرقتی را چه میکردی؟
به یک مغازهدار در پاساژ میفروختم. او خبر نداشت لپتاپها سرقتی است.
چه شد که چنین فکری به ذهنت رسید؟
از کودکی آدم باهوشی بودم و قبل از هر کاری حسابی فکر میکردم. تصورم این بود که نقشههایم آنقدر دقیق هستند که هیچوقت گرفتار نشوم، اما تصورم درست نبود و دستگیر شدم.
حرف آخر؟
پشیمانم. تازه فهمیدم با خلاف کردن به جایی نمیرسم.