کد خبر: 1312303
تاریخ انتشار: ۲۱ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۳:۲۰
ما متهم کم‌آبی هستیم نه هندوانه! این روز‌ها برخی رسانه‌ها شمشیر را از رو برای هندوانه بسته‌اند و می‌گویند اگر هندوانه کاشته نشود، کمبود آب در ایران حل خواهد شد، در صورتی که این نوع نگاه به موضوع نوعی ساده‌سازی فریبنده و تحریف مسئله است. گفت‌وگوی ما با حامد بابایی، کارشناس کشاورزی استان فارس تلاش می‌کند ما را به دل واقعیت‌های موجود در کشاورزی ایران مرتبط با موضوع استخراج غیرعلمی از منابع آب ببرد. برای استفاده بیشتر از فضای صفحه، پرسش‌ها حذف شده‌اند. 

جوان آنلاین: کل تولید بخش کشاورزی در ایران، چیزی حدود ۱۳۰‌میلیون‌تن است. اگر این ۱۳۰‌میلیون‌تن محصول تولید نشود، مثل بقیه کالا‌ها باید به سمت واردات کالا‌ها روی بیاوریم، مثل خودرو، لوازم خانگی، ادوات و دستگاه‌ها، وسایل برقی، نهاده‌ها، ترانس برق، سیم کابل و بخش وسیعی از کالا‌های صنعتی که با خروج ارز قابل توجهی وارد کشور می‌شود.

اجازه دهید این فرض را در نظر بگیریم که ۱۳۰‌میلیون‌تن تولید بخش کشاورزی نباشد، در آن صورت حتی اگر روزی ۶‌میلیون بشکه هم صادر کنیم و به فرض تحریم هم نباشیم، برآورد‌ها نشان می‌دهد باید تمام درآمد نفتی ما صرف واردات ۱۳۰‌میلیون‌تن محصولات کشاورزی شود و طبیعتاً هندوانه هم به عنوان بخشی از صیفیجات به یک کالا و میوه لوکس تبدیل خواهد شد، مثل موز یا انبه که باید ارز زیادی از کشور خارج شود تا هندوانه با قیمتی گزاف به دست مصرف‌کننده برسد.

به نظر می‌رسد ما رویکرد درستی در قبال مسئله کمبود آب نداریم. اینکه امروز بگوییم مطلقاً هندوانه نکاریم، لابد فردا هم خواهیم گفت گوجه، کدو، فلفل و خیار هم نکاریم، چون برای کشت آنها به آب نیاز داریم، در صورتی که این منطق درستی نیست.

در اینکه ما نتوانسته‌ایم بازار منطقی برای هندوانه و سایر محصولات پدید بیاوریم که بین مصرف آب و قیمت این محصولات تناسبی برقرار شود، تردیدی وجود ندارد، اما اینکه بخواهیم با پاک کردن صورت‌مسئله، نشانی غلطی از آن بدهیم، موضوع را پیچیده‌تر خواهد کرد.

ما برای اینکه بتوانیم مسئله‌ای را حل کنیم، باید به علت‌ها بپردازیم نه معلول‌ها. به جای این کار می‌توانیم به خطاهای‌مان در سیستم فعلی استخراج منابع آب در کشاورزی بپردازیم. مثلاً یکی از خطا‌های ما این بود که در کشاورزی خود به صورت کلان فاقد آمایش سرزمینی بودیم و همین فقدان آمایش عملاً دست ما را در اتخاذ راهبرد‌های بلندمدت و حساب‌شده در تولید محصولات کشاورزی بسته است.

چرا دشت‌های ما به ورشکستگی آبی رسیدند؟

شما وقتی برنامه‌های دقیق ندارید و در ثانی پایبند به برنامه نیستید، اولین اتفاقی که می‌افتد این است که به ظرفیت‌های‌تان بی‌توجه می‌مانید. به این می‌ماند که من ندانم این سازه تا چه اندازه بار را تحمل می‌کند. وقتی در این باره آگاه نیستم، می‌آیم بار‌هایی را به آن سازه تحمیل می‌کنم که در نهایت آن سازه را به فروپاشی می‌رساند.

چرا دشت‌های کشاورزی ما به نوعی فروپاشی، فرونشست و ورشکستگی آبی رسیده‌اند؟ به خاطر اینکه ما بار‌هایی را به دشت‌های خود تحمیل کرده‌ایم در حالی که ظرفیت دشت‌ها و سفره‌های زیرزمینی را در نظر نگرفته‌ایم، بنابراین به جای اینکه هندوانه را به عنوان عامل کمبود آب معرفی کنیم، می‌توانیم به روزمرگی و علم‌گریزی که در سامانه‌های مدیریت کشاورزی و منابع آب رسوخ کرده است، بپردازیم.

قرار بود فاصله چاه‌های کشاورزی ۵۰۰ متر باشد اما به ۲۰۰ متر رسید

روزگاری طبق آیین‌نامه‌های اجرایی، فاصله چاه‌های کشاورزی در دشت‌ها ۵۰۰متر بود، این قوانین از آن جهت اهمیت داشت که تجربه پیشینیان، شرایط اقلیمی و آنچه در واقعیت امر می‌گذشت، نشان می‌داد اگر ما فاصله میان دو چاه آب را در دشت‌های خود به کمتر از ۵۰۰ متر برسانیم عملاً دچار اضافه برداشت شده‌ایم. مثل این می‌ماند که کسی بخواهد از سرمایه بخورد.

شما زمانی اقتصاد یک خانواده را می‌چرخانید که بتوانید بین درآمد و هزینه‌ها تعادلی نسبی حاکم کنید. اتفاقی که در کشاورزی ایران افتاد این بود که این تعادل عملاً از بین رفت و ما سال‌ها به سمت اضافه برداشت حرکت کردیم و در این میان کسانی که در این باره مسئولیت داشتند، به خاطر انواع ملاحظاتی که حاکم بود - ملاحظاتی که بسیاری از آنها قابل دفاع نیست- چشم‌های خود را به روی این سرمایه‌خوری و اضافه‌برداشت و تخلیه دشت‌ها از منابع آب بستند و در نهایت امروز در دشت‌های جنوب فاصله چاه‌ها از همدیگر به ۲۰۰متر رسیده است که یک فاجعه تمام‌عیار است.

چرا قوانین در محدودیت برداشت، بازدارنده نبودند؟

ما به جای اینکه چپ و راست هندوانه را متهم کنیم، باید پژوهش و تحقیق کنیم و به عنوان نمونه بدانیم چرا سختگیری سابق در دشت‌های کشور در رعایت فاصله استاندارد میان دو چاه برداشته شده است؟ چرا نظارت‌های سختگیرانه اعمال نمی‌شود؟ شاید یک علت عمده در این است که مدیران ما در این سال‌ها «رویکرد‌های نفی‌ای» داشتند، اما نخواستند یا نتوانستند وارد «رویکرد‌های ایجابی» شوند.

شما وقتی بخواهید جلوی رشد بی‌رویه برداشت آب از سفره‌های زیرزمینی را بگیرید، نمی‌توانید صرفاً با ابزار ممنوعیت جلو بروید، بلکه زمانی می‌توانید کار را پیش ببرید که پیشنهاد‌هایی جایگزین، ایجابی و واقع‌بینانه برای آن کشاورز در آستین داشته باشید و این پیشنهاد‌ها مستلزم سرمایه‌گذاری، حمایت، ارائه تسهیلات و دخالت‌های نرم در این زمینه است.

کشاورزی ما در این سال‌ها می‌توانست به فناوری‌های روز تجهیز شود، ما می‌توانستیم الگو‌های کشت را متناسب با اقلیم هر سرزمین تنظیم کنیم، دولت می‌توانست مشوق‌ها و تسهیلاتی در این زمینه ارائه کند، اما این اتفاقات نیفتاد، بنابراین وقتی شما صرفاً بخواهید با روش‌های سلبی جلو بروید، نمی‌توانید طرف مقابل را اقناع کنید و حتی اگر قوانین، آیین‌نامه‌ها و ممنوعیت‌هایی را تصویب و اجرا کنید، در عمل آنها بازدارندگی‌های لازم را نخواهند داشت، همچنان که این اتفاق در عمل افتاد.

ما در چرخه تولید غذا به عنوان قانونگذاران، مجریان، برنامه‌ریزان، تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان به طبیعت خود احترام نگذاشته‌ایم و اکنون پاسخ آن را دریافت می‌کنیم. رابطه ما با طبیعت در این سال‌ها رابطه مصرف بوده است، گمان ما این بوده است، چون تجهیزات برداشت داریم، هر اندازه که بخواهیم می‌توانیم از منابع آب‌های زیرزمینی برداریم. چرا تعداد چاه‌های غیرمجاز در دشت‌های ما زیاد شد؟ چون گمان کردیم که می‌توانیم رابطه خود را با طبیعت به صورت یک‌طرفه پیش ببریم، برداریم و چیزی جایش نگذاریم، اما اکنون فرونشست‌ها در دشت‌ها مثل یک سیلی آنچه را که اتفاق افتاده است، نشان می‌دهد.

چرا پایداری سفره‌های زیرزمینی ما از دست رفته است؟

تخریب منابع و عرصه‌های طبیعی موضوع دیگری است که باید مورد توجه صاحبنظران و دست‌اندرکاران قرار گیرد. من، چون در جنوب کشور زندگی کرده‌ام، به عینه می‌توانم بگویم که این سال‌ها به تدریج عرصه‌های طبیعی در دشت‌های جنوب به اراضی کشاورزی اضافه و دشت‌ها با مشکل شدید کم‌آبی مواجه شدند، در صورتی که ما با ایجاد طرح‌های آبخیزداری می‌توانستیم آب‌های جاری را به داخل سفره‌های زیرزمینی هدایت کنیم، این کار دو فایده مهم داشت؛ سفره‌ها را تغذیه می‌کردیم و به آنها فرصت بازسازی می‌دادیم و می‌توانستیم در ادامه از آنها برداشت کنیم، اما رویه‌ای که در پیش گرفته شد، پایداری سفره‌های آب زیرزمینی را در نظر نداشت، بنابراین آنچه امروز در این باره اتفاق افتاده، برداشت آن تعلل‌هایی است که سال‌ها قبل خود کاشته‌ایم و نباید در این باره متعجب باشیم. ما پایداری سفره‌های زیرزمینی خود را از دست داده‌ایم، چون نگاه محترمانه‌ای به منابع خود نداشته‌ایم.

شعار «الگوی کشت منطقه‌ای» را دادیم، اما به آن عمل نکردیم

نکته مهم در این باره که می‌توانست به پایداری منابع آب کمک کند، توجه به الگوی کشت بود. ما خیلی دیر در این باره اقدام کردیم. اینکه بدانیم چقدر جمعیت داریم و نیاز تغذیه‌ای این جمعیت به غلات، حبوبات، میوه‌ها و صیفیجات چقدر است و حتی برای صادرات محصولات کشاورزی هم برنامه داشته باشیم- به این شرط که منابع آب خود را در سطحی پایدار نگه داریم- بسیار مهم و کلیدی است، اما ما اولاً در این باره بسیار دیر اقدام کردیم و در ثانی با وجود شعار‌هایی که در این زمینه داده شد، الگوی کشت در کشور مراعات نشد، علت این موضوع هم این بود که الگو باید بر اساس شرایط و اقتضائات هر منطقه تعریف می‌شد.

اینکه شما بخواهید نسخه واحدی را برای کل کشور در نظر بگیرید عاقلانه نخواهد بود، حتی در استان‌ها هم نمی‌توانیم یک رویه واحد را اتخاذ کنیم. به عنوان مثال استان فارس را در نظر بگیرید. اگر می‌خواهیم به شکل واقع‌بینانه و علمی در این باره رفتار کنیم، مسلماً هر منطقه‌ای در این استان الگوی کشت خاص خود را خواهد داشت، چون مثلاً شرایط فسا با داراب، زرین‌دشت، نورآباد و فیروزآباد متفاوت است.

اینکه به عنوان نمونه دولت ناگهان تصمیم می‌گیرد کشت کلزا یا چغندرقند را ترویج کند و سازوکار‌های آن را در نظر بگیرد، ظاهراً قابل دفاع است، اما ممکن است کشت این محصولات در همه دشت‌ها مناسب نباشد.

به عنوان مثال در دوره‌ای، تجربه موفقی در شهرستان فسا داشتیم. این شهرستان سه دشت جداگانه داشت که در آن مقطع برای هر کدام از آن دشت‌ها یک الگوی کشت جداگانه در نظر گرفته شد که بسیار موفقیت‌آمیز بود، مثلاً بخش شیپکو ظرفیت تولید خرما را داشت که تا الان ۷۰۰هکتار خرما در این دشت زیر کشت رفته و موفق هم بوده است، چون خرما محصولی است که میزان مصرف آب کمی دارد و در برابر کم‌آبی مقاوم است، در دشت دیگر فسا با توجه به شرایط خاص این منطقه، کشت انجیر در دستور کار قرار گرفت و هم اکنون حدود هزارو ۷۰۰ هکتار انجیر در این دشت کاشته شده است.

این تجربه به ما می‌گوید که اگر می‌خواهیم از منابع آب خود در بخش کشاورزی به درستی استفاده کنیم، باید الگوی کشت خودمان را بر اساس اقلیم هر منطقه، ظرفیت‌ها و محدودیت‌های آن طراحی و اجرا کنیم.

هندوانه نوک کوه یخ است، فریب نخوریم

نکته دیگر در این باره اهمیت شکل دادن به یک سامانه هوشمند در حوزه داد‌وستد محصولات کشاورزی است. این سال‌ها متأسفانه سامانه جامع بازار محصولات کشاورزی در ایران تعریف نشد. اینکه فعالان این بازار به اندازه ارزش کار خود به مواهب کارشان دسترسی می‌داشتند، علاوه بر اینکه یک ضرورت بود، می‌توانست بخشی از مصائب کنونی ما را برطرف کند، اما متأسفانه به سازوکار‌های آن توجهی نشد. اگر ما هوشمندانه در این باره رفتار می‌کردیم در آن صورت اکنون هندوانه را کیلویی هزار تومان از کشاورز نمی‌خریدند؛ رقمی که واقعاً هیچ توجیه عقلانی ندارد، در حالی که ۳۰۰ تا ۴۰۰ لیتر آب صرف عمل‌آوری آن هندوانه شده است.

این ناترازی و عدم‌توازنی که امروز در این باره دیده می‌شود به مثابه نوک کوه‌یخ است و نشان می‌دهد ما تا چه اندازه نسبت به اقتصاد پایدار و تنظیم بازار محصولات کشاورزی بی‌توجه بوده‌ایم. ما هنوز هم چه به عنوان کشاورز و چه مدیران حوزه کشاورزی تعریف دقیق و فراگیری از بازار نداریم که خیال کشاورز نسبت به محصولی که تولید می‌کند، امن باشد، یعنی منِ مصرف‌کننده، برنامه‌ریز، مسئول میانی یا بالادستی نسبت به اقتصاد کشاورزی حساس باشم و به عنوان یک مطالبه ملی و فراگیر چاره‌ای در این باره بیندیشم که چرا کشاورز به عنوان قلب شکل‌دهنده به چرخه تولید تا مصرف طیف وسیعی از محصولات کشاورزی کمترین انتفاع را در این زنجیره دارد.

اگر ما روی این موضوع حساس باشیم و اجازه دهیم کشاورز به اندازه سهم خود از این چرخه به سود معقول برسد، در آن صورت به تدریج فناوری و آموزش وارد سیستم کشاورزی ما خواهد شد و آن را از وضعیت کجدار و مریز فعلی خارج خواهد کرد.

وقتی در خاک تشنه جنوب برنج می‌کارند

ما هر اندازه که بتوانیم کشاورزی خود را مهندسی‌شده و با برنامه جلو ببریم از منابع آب خود نیز حفاظت خواهیم کرد، اما اگر مثلاً سطح زیر کشت محصولات هر شهرستان به طور شفاف مشخص نشود، اینکه به عنوان نمونه سهم هر شهرستان در تأمین هندوانه، خربزه یا صیفیجات چقدر است، آشفته‌بازار فعلی ادامه خواهد داشت.

مثلاً سهمیه هندوانه شهرستان فیروزآباد در این سال زراعی ۷۰هکتار است، خب اگر کشاورز ما فراتر از این سهمیه بکارد، زیان‌ده خواهد بود، چون بخشی از این سهمیه معطوف به قرارداد‌های صادراتی است که متأسفانه آن هم مطابق پیش‌بینی‌ها جلو نرفته و همین موضوع بیشتر از گذشته فشار را بر منابع زیرزمینی ما زیاد کرده است، البته این بحث صرفاً منحصر به هندوانه نیست.

الان در جنوب ایران، مثلاً منطقه مرودشت، منطقه قیر وکارزین سفره‌های زیرزمینی به شدت دارند تخلیه می‌شوند، چرا؟ به خاطر اینکه در چنین مناطقی برنج می‌کارند؛ برنجی که مصرف آب آن در فصل تابستان خیلی بیشتر از هندوانه است.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار