در هیاهوی رسانهای پس از جنگ دوازده روزه، آنچه مغفول مانده است نه زخمها و تلفات، بلکه پیروزی مطلق و اقتدار کمنظیر ایران در برابر بزرگترین ائتلاف نظامی و رسانهای تاریخ معاصر است. اکنون وقت آن است که روایت «قدرت»، مکمل روایت «مظلومیت» شود، روایتی که تنها ابزار انسجام اجتماعی و ماندگاری دستاوردهای این نبرد تحمیلی خواهد بود.
آنچه در خرداد ۱۴۰۴ رخ داد، تنها یک جنگ نبود، بلکه آزمون تمامعیار مقاومت، ایمان، و همبستگی ملی ایران بود. ائتلاف غربی- صهیونی برای اجرای فاز دوم پروژه شوم خاورمیانه جدید با محوریت فروپاشی ایران، در اقدامی نابکارانه با ترور فرماندهان نظامی، تخریب زیرساختهای دفاعی و برنامهریزی برای ترور عالیترین مقامات کشور وارد میدان شد. تمام دستگاههای قدرت دشمن بسیج شدند تا جمهوری اسلامی ایران را در کمتر از ۷۲ ساعت ساقط کنند.
در برابر این تهاجم بیسابقه، ایران در همان ساعات اولیه فرماندهی را بازیابی و بازسازی کرد، سامانههای پدافندی را احیا نمود، و با شلیک موشکهای دقیق، در میدان نبرد ابتکار عمل را به دست گرفت. این پاسخ، سریع، معجزهآسا و برخلاف پیشبینیهای تخصصی بود که حداقل دو ماه زمان برای بازیابی توان دفاعی ایران برآورد کرده بودند.
در کمتر از پنج شب، موشکهای ایرانی که از لحظه شلیک با دهها لایه پدافند فوقمدرن (امریکا، اروپا، کل ناتو، پایگاههای امریکایی مستقر در منطقه، ناوهای موجود در منطقه و هم پیمانان منطقهای) مواجه بودند، توانستند علاوه بر عبور از همه سامانههای ائتلاف غربی- صهیونی، سامانههای دفاعی رژیم اشغالگر را هم از کار انداخته و اهداف خود در سرزمینهای اشغالی را نابود کنند. نتیجه، نهتنها زانو زدن تلآویو بلکه التماس برای آتشبس از سوی نتانیاهو بود. پیام «اگر نزنید، نمیزنیم» در اوج قدرت، نشانه تدبیر و نماد حکمت برخورد ایران با دشمنی بیمهار بود.
مقایسهای ساده، اما دقیق: ایران در این جنگ همانند یک نوجوان جویای نام وارد زمین بازی شد و یک تنه در برابر تیم ۱۰۰ نفره ابرقلدرهای پرمدعای نظامی و اتمی جهان ایستاد و نهتنها شکست نخورد، بلکه گل زد و این یعنی پیروزی صد بر یک.
روایت مظلومیت، پیروزی را کم رنگ و برای دشمن فرصتسازی میکند: به تجربه ثابت شده که رژیم صهیونی از روایت مظلومیت نه تنها ناراحت نمیشود بلکه از گزارش کشتار کودکان و زنان و تخریب بیمارستانها به عنوان نماد قدرت خود استقبال هم میکند، اما از روایت قدرت هراس دارد، پس ما باید از تکمیل جدول دشمن پرعیز کرده و با روایت قدرت بر عصبانیت و هراس دشمن بیفزاییم، در حالی که رسانههای داخلی و برخی مسئولان، به جای بهرهبرداری از این پیروزی عظیم و بینظیر برای تولید قدرت ملی، تنها بر مظلومیت، شهادت و خسارات جنگی (حمله به رسانه ملی و بیمارستانها) تأکید کرده و میکنند. این نگاه، اگر چه خوب است، اما فرصت طلایی قدرتسازی در ذهن افکار عمومی را با خطر فراموشی روبهرو میکند. در حالی که دشمن زخمی از فردای آتشبس، روایتسازی دروغین قدرت را آغاز کرده است.
نگاه حماسی به واقعه کربلا بسیار درسآموز است. عاشورا توانسته است قرنها قلبها را گرم نگهدارد و شیعه در طول تاریخ از کربلا تا امروز از بازخوانی حماسه، قدرت اجتماعی ساخته است. آیا روایت قدرت و پیروزی خرداد ۱۴۰۴، که اینبار با ابزار فناوری، ایمان، و مدیریت الهی رقم خورده، نباید در پناه عاشورا و کربلا در حافظه جمعی حک شود؟ فرصتها همانند ابر میگذرند، این هشدار امیر مؤمنان علی (ع) تنها در تاریخ نیست در سیاست نیز جاری است. آن چیزی که دلها را به هم پیوند میدهد و انسجام اجتماعی خلق میکند، نه روایت مظلومیت بلکه تولید قدرت و روایت نیرومندی در برابر دشمن است
پیشنهاد راهبردی برای آینده:اکنون زمان تشکیل شبکهای از نخبگان راهبردی برای طراحی نظام روایی قدرتمحور است. تولید قدرت رسانهای، تحلیلی، میدانی، و آموزشی باید بر دستاوردهای جنگ دوازده روزه بنا شود. بازگشت دشمن زخمخورده، برای جبران شکست دور از انتظار نیست و تنها سرمایه بازدارنده، قدرتی است که امروز ساخته شود.
جنگ دوازده روزه، نه پایان تقابل بلکه آغاز بازتعریف قدرت و موقعیت ایران در نظم جهانی است. اگر این حماسه، از ذهنها و رسانهها پاک شود، بُرد در میدان ممکن است در افکار عمومی به باخت تبدیل شود. نباید اجازه داد ایران، بازی برده را در ذهن جامعه ببازد. زمان، اندک است، هوشیاری، واجب است، و روایت قدرت، تنها مسیر پایداری است.