انسانها در رویارویی با بلایا و حوادث، پاسخهایی را از خود بروز میدهند که میتوان آنها را به پنج مرحله تقسیم کرد؛ مرحله اول، تماس یا ضربه نام دارد. این مرحله چند دقیقه پس از حادثه بروز میکند. بیشتر افراد دچار ترس و وحشت شدیدی میشوند و گاه حالتهایی همچون بهتزدگی و درماندگی مشاهده میشود و فرد قدرت انجام هیچ کاری را ندارد. این مرحله گذرا و کوتاهمدت است و در بیشتر موارد پیش از رسیدن نیروهای کمکی پایان مییابد. باقی ماندن در این مرحله نیازمند مداخله فوری است. مرحله دوم با عنوان مرحله قهرمانگرایی شناخته میشود که در ساعات اولیه وقوع حادثه بروز میکند. در این مرحله بین مردم همبستگی ایجاد میشود. افراد احساس میکنند باید کاری انجام دهند، مثلاً بهطور داوطلبانه در امدادرسانی کمک میکنند. مهم این است که تحریکپذیری افراد طی این مرحله بسیار بالاست و در عین حال درجات بالایی از گذشت و فداکاری را از خود نشان میدهند که نیاز به ایجاد هماهنگی و رهبری فعالیتهای این افراد است. مرحله سوم، شادمانی و فراموش کردن غم است که یک هفته تا چند ماه پس از حادثه بروز میکند. همزمان با رسیدن نیروهای کمکی، افراد امیدوار میشوند و ممکن است حالت آرامش و نشاط، سرخوشی و شادمانی داشته باشند. توزیع کمکها در پیدایش تعادل روانی، کاهش اختلالات عاطفی و خشم و انتقامجویی مؤثر است. در چهارمین مرحله، مواجهه با واقعیت صورت میگیرد که دو تا سه ماه پس از وقوع حادثه بروز میکند. در این مرحله افراد تازه متوجه وسعت خسارات و فقدانهایشان میشوند؛ مجدداً روحیه خود را از دست میدهند، ناآرام، خسته و درمانده میشوند. در این مرحله بازماندگان نیازمند حمایتهای روانی بیشتری هستند، زیرا یک بار دیگر روحیه خود را از دست دادهاند. در مرحله پایانی تجدید سازمان قرار دارد که شش ماه تا یک سال پس از وقوع حادثه بروز میکند. افراد شروع به بازسازی روانی خود و بازسازی زندگیشان میکنند و بهتدریج میفهمند که باید متکی به خود باشند.
پس از بلایا، افراد در معرض عوامل استرسزای متعددی قرار میگیرند؛ این عوامل شامل انواع آسیبهای جسمی است که باعث درد و ناراحتی میشود. نداشتن محل امن برای آسایش و استراحت، کمبود مواد غذایی، مواجهه با صحنههای دلخراش مانند جنازه اقوام و آشنایان، تخریب ساختمانها و از دست دادن اموال که فشار زیادی را از نظر روانی بر افراد وارد میکند.
استرسی که بر فرد در جریان بلایا وارد میشود به قدری ناتوانکننده است که تقریباً میتواند هر کسی را از پا درآورد. به دنبال استرس شدید، واکنشها و علائمی که در افراد به وجود میآید تأثیر بسزایی روی عملکرد آنها دارد؛ در برخی افراد با یک علامت و در برخی دیگر با بیش از یک علامت مواجه هستیم که در صورت عدم رسیدگی میتواند به اختلالات روانی مزمن تبدیل شود. مراقب باشیم افرادی که در جریان بلایا دچار واکنشهای روانی شدهاند، بیمار تلقی نکنیم. این علائم واکنشی طبیعی به حادثه غیرطبیعی است و در طول زمان تخفیف مییابد.
این علائم شامل خشم، بیشبرانگیختگی، ناامیدی، سرزنش خود، سرخوردگی، احساس گناه، احساس غم و اندوه و افکار مزاحم، مشکلات خواب و حتی مشکلات جسمی متعدد است و در صورت ادامه و ایجاد مشکلات جدی برای فرد باید به افراد متخصص (پزشک، روانشناس و روانپزشک) مراجعه شود.
*روانشناس