جوان آنلاین: در سالهای اخیر، هند و پاکستان رابطهای پیچیده و فزاینده را تجربه کردهاند که تحتتأثیر تنشهای عمیق تاریخی، سیاسی و نظامی شکل گرفته است. بهرغم این تنشها، به نظر میرسد در دو دهه گذشته تغییر قابل توجهی رخ داده است. آتشبس اخیر بین دو طرف، هرچند شکننده است و چندین بار نقض شده است، ولی نشاندهنده فاصله قابل توجه از الگوهای تشدید تنش مشاهده شدهای است که در دهههای قبل رخ میداد. این تغییر را میتوان تا حد زیادی به بلوغ هستهای هر دو کشور نسبت داد. از زمان دستیابی به سلاحهای هستهای در اواخر دهه ۱۹۹۰، هند و پاکستان به نقطهای از تعادل هستهای رسیدهاند، وضعیتی که محاسبات استراتژیک آنها را اساساً تغییر داده است. این بازدارندگی هستهای هرچند در سال ۱۹۹۹ مانع گسترش جنگ نشد و دو طرف تلفات زیادی از یکدیگر گرفتند، ولی حالا به نظر میرسد بازدارندگی هند و پاکستان بعد از دو دهه، بهرغم تنشها و رویارویی به سطح قابل توجهی از بلوغ رسیدهاند که در کنار سایر عوامل دیپلماتیک و سیاسی، نقش مهمی در مهار تشدید تنش و محدود کردن دامنه رویاروییها در منطقه ایفا کرده است.
زمینه تاریخی و تعادل هستهای
پیشینه تاریخی درگیریهای هند و پاکستان، مجموعهای از جنگها را نشان میدهد که منجر به تلفات جانی و سرزمینی قابل توجهی شده است. سه جنگ بزرگ بین دو کشور - در سالهای ۱۹۴۸- ۱۹۴۷، ۱۹۶۵ و ۱۹۷۱ - با تلفات بالا و عملیات نظامی گسترده مشخص میشود. علاوه بر این، درگیری کارگیل در سال ۱۹۹۹ به وجود آمد که در آن درگیری نظامی محدود، اما شدیدی به وجود آمد. این جنگها، به ویژه جنگهای قبل از سال ۱۹۹۸با ویژگی جنگ متعارف هر دو طرف سعی در دستیابی به برتری نظامی داشتند. با این حال، پس از آزمایشهای هستهای در سال ۱۹۹۸ که پاکستان به موازنه استراتژیک دست یافت، دو طرف وارد مرحله جدیدی از رقابت خود شدند.
رونمایی از سلاحهای هستهای، محاسبات درگیری بین دو کشور را تغییر داد. بازدارندگی هستهای، به این معنی که هر دو طرف میتوانند در صورت جنگ، آسیب غیرقابل قبولی به طرف مقابل وارد کنند، به ابزاری قدرتمند در جلوگیری از تشدید رویاروییهای نظامی تبدیل شد. مفهوم انهدام تضمینشده متقابل (MAD)، که در پویایی جنگ سرد بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی نقش اساسی داشت، در جنوب آسیا نیز مصداق پیدا کرد، نظریهای که معتقد است وجود سلاحهای هستهای، جنگ متعارف در مقیاس بزرگ بین کشورهای مسلح به سلاح هستهای را خطرناکتر و بعیدتر میکند.
آخرین رویارویی بین هند و پاکستان، با وجود شدت گرفتن، به یک جنگ تمامعیار تبدیل نشد که این عمدتاً به دلیل تأثیر بازدارندگی هستهای بود. در این دوره، هر دو طرف، درگیر یکسری حملات هوایی و درگیریهای نظامی شدند، اما شدت آن بسیار کمتر از درگیریهای قبلی بود. به عنوان مثال، پس از حمله پولواما در فوریه ۲۰۱۹، هند با حمله هوایی به بالاکوت در پاکستان پاسخ داد. این تبادل آتش نشاندهنده تشدید قابل توجه درگیری نظامی بود، اما منجر به یک جنگ تمامعیار نشد، عمدتاً به این دلیل که هر دو طرف پیامدهای فاجعهبار چنین تشدید تنشی را درک میکردند.
یکی از عوامل کلیدی در جلوگیری از خارج شدن اوضاع از کنترل، به رسمیت شناختن متقابل قابلیتهای هستهای یکدیگر بود. در گذشته، هر دو کشور سلاحهای هستهای خود را آزمایش کرده و قابلیتهای کافی برای حمله دوم را توسعه داده بودند که تضمین میکرد هر جنگ بزرگی احتمالاً منجر به ویرانی گسترده برای هر دو طرف خواهد شد. البته، جامعه بینالمللی، به ویژه قدرتهای بزرگ مانند ایالات متحده و چین نیز با مشارکت در تلاشهای دیپلماتیک، در مهار تشدید تنش نقش داشتند. این فشار دیپلماتیک، همراه با عامل بازدارندگی هستهای، دامنه درگیری را به طور قابل توجهی محدود کرد.
علاوه بر این، ساختارهای نظامی و سیاسی داخلی در هر دو کشور به طور فزایندهای برای جلوگیری از تشدید تصادفی تنش طراحی شدهاند. به عنوان مثال، هند و پاکستان سیستمهای فرماندهی و کنترل هستهای را ایجاد کردهاند تا اطمینان حاصل شود سلاحهای هستهای فقط به عنوان آخرین راهحل استفاده میشوند. این پیچیدگی در مدیریت هستهای، احتمال تبادل هستهای تصادفی یا غیرمجاز را کاهش میدهد.
درسهای گذشته: اجتناب از جنگ تمام عیار
ظاهراً تجربه جنگهای قبلی، به ویژه جنگ ۱۹۷۱ و درگیری کارگیل، تفکر استراتژیک رهبران نظامی و سیاسی در هر دو کشور را نیز شکل داده است. جنگ ۱۹۷۱ منجر به ایجاد بنگلادش شد و یک شکست قطعی برای پاکستان بود، در حالی که درگیری کارگیل، اگرچه در مقیاس محدود بود، نشان داد چگونه یک رویارویی نظامی محلی میتواند به سرعت تشدید شود و هر دو کشور را به آستانه جنگ تمام عیار برساند. این تجربیات، این درک را تقویت کرد که هرگونه درگیری نظامی در مقیاس بزرگ میتواند نه تنها برای کشورهای درگیر، بلکه برای منطقه و جهان فاجعهبار باشد.
با توجه به این موضوع، رهبران هر دو طرف محتاطتر شدهاند و درک میکنند آستانه تشدید درگیری هستهای بسیار پایینتر از سالهای اولیه جنگ سرد است. این امر به ویژه در زمینه فناوری نظامی مدرن اهمیت دارد، جایی که موشکهای هدایتشونده دقیق و حملات هوایی میتوانند حتی بدون استفاده از سلاح هستهای خسارات قابل توجهی ایجاد کنند.
در جمعبندی کلی، به نظر میرسد بلوغ هستهای هند و پاکستان عامل مهمی در مهار تشدید درگیریهای اخیر بین دو کشور بوده است. هرچند جنگ کارگیل در سال ۱۹۹۹ که در منطقه مورد مناقشه کشمیر رخ داد، نمونهای کلیدی از این بود که موازنه هستهای منجر به مهار تشدید درگیری بین هند و پاکستان نشده، ولی وضعیت در اولین سال دستیابی دو طرف به موازنه هستهای، با تعادل هستهای پیچیدهتری که هر دو کشور امروزه به آن دست یافتهاند، متفاوت بود. در زمان درگیری کارگیل، هند و پاکستان هر دو آزمایشهای هستهای خود را در سال ۱۹۹۸ انجام داده بودند، اما هنوز در مراحل اولیه توسعه استراتژیهای بازدارندگی هستهای خود بودند. قابلیتهای هستهای هند و پاکستان در سال ۱۹۹۹ هنوز در مراحل اولیه پیچیدگی بود. زرادخانه هستهای پاکستان کمتر توسعه یافته بود و ساختار فرماندهی آن به اندازهای که بعداً بالغ شد، بالغ نبود. بازدارندگی حاصل از سلاحهای هستهای، همراه با درسهای آموختهشده از جنگهای گذشته، بعد از ۲۶ سال، هردو کشور را به اتخاذ رویکردهای محتاطانهتر و حسابشدهتر در قبال درگیری نظامی سوق داده است. در حالی که آتشبس حاصلشده شکننده است و تهدید تشدید بیشتر درگیری همچنان پابرجاست، واضح است که تعادل هستهای در جنوب آسیا نقش مهمی در جلوگیری از یک جنگ گسترده ایفا کرده است. برای هر دو کشور ضروری است به تقویت کانالهای دیپلماتیک و اقدامات اعتمادسازی ادامه دهند تا اطمینان حاصل شود که درسهای گذشته همچنان بر استراتژیهای نظامی آنها تأثیر میگذارد.