جوان آنلاین: هرچند برقراری روابط ایران و امریکا به دوره ناصرالدینشاه قاجار بازمیگردد، اما تأسیس سفارت امریکا تهران در زمان سلطنت رضاشاه رخ داد و بنای معروف سفارت در خیابان روزولت تهران در شهریور ۱۳۳۰ یعنی در اوج نهضت ملیشدن صنعت نفت افتتاح شد. کمتر از دو سال بعد از وقوع کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، این محل از یک سفارت دیپلماتیک به کانون اصلی هدایت منافع امریکا در ایران و منطقه تبدیل شد و عملاً تا ۲۵ سال بعد، در این ساختمان بود که بسیاری از امور مهم و حیاتی کشور تصمیمسازی و حتی تصمیمگیری میشد؛ موضوعی که در اسناد سفارت سابق امریکا کاملاً مشهود است.
سفارت یا...
کنوانسیونی که در ۱۸ آوریل ۱۹۶۱ [۲۹ فروردین ۱۳۴۰]در شهر وین اتریش به امضای بسیاری از کشورها از جمله ایران رسید، مبنای حقوقی روابط دیپلماتیک است. در ماده ۳ این کنوانسیون، وظایف سفارتخانه چنین برشمرده شده است:
الف - نمایندگی کشور فرستنده نزد کشور پذیرنده
ب - حفظ منافع کشور فرستنده و اتباع آن در کشور پذیرنده تا حدودی که در حقوق بینالملل موردقبول است
ج - مذاکره با حکومت کشور پذیرنده
د - استحضار از اوضاع و سیر وقایع در کشور پذیرنده با استفاده از تمام وسایل مشروع و گزارش آن به حکومت کشور فرستنده
ه - بسط روابط دوستانه و توسعه روابط اقتصادی و فرهنگی و علمی بین کشور فرستنده و کشور پذیرنده
طبیعی است که در همه جای دنیا از همه سفارتخانهها انتظار میرود به این چارچوب پایبند باشند و از مفاد آن تخطی و تجاوز نکنند. اما سفارت امریکا در تهران از سال ۱۳۳۲ به بعد نهتنها دیگر این مفاد را محترم نشمرد، بلکه در مسیری کاملاً متعارض با آن حرکت کرد. مطالعه اسناد سفارت بهخوبی گویای این واقعیت تلخ است.
نفوذ در پوشش فعالیت دیپلماتیک
یک سال پیش از انقلاباسلامی، دستورالعملی از وزارت امور خارجه در واشینگتن به سفارت امریکا در تهران رسید که انتظارات فراقانونی کاخسفید از این محل که نامش سفارت بود را بهخوبی نشان میدهد. در سند شماره ۱۱۲۶۹ به تاریخ ۱۱ دسامبر ۱۹۷۷ [۲ آذر ۱۳۵۶]«اهداف و مقاصد سفیر در ایران» ابلاغ شد. در این سند توصیههایی است که آشکارا نشان میدهد واشینگتن از سفارتش انتظار داشت شاه و ایران را در پنجه سیطره خود بگیرد. به برخی از توصیههای مندرج توجه کنید:
«تشویق ایران به سیاست تأمینکننده نفتی قابلاعتماد برای ایالاتمتحده و نزدیکترین دوستانش و اتخاذ یک سیاست میانهرو در قیمتگذاری نفت، برنامهها و سیاستهای انرژی ایالاتمتحده و نیاز اقتصاد جهانی به یک قیمت نفت معتدل را تشریح نمایید.... سهم قابلملاحظهای در بازار داخلی ایران را به نفع امریکا به دست آورده و از نفوذ دفتر سفیر (سفارت امریکا) در صورت عدم دسترسی به مراکز بازرگانی امریکایی برای استفاده از فرصتهای تجاری استفاده نمایید.... تجهیزات گردآوری اطلاعات در ایران را تأسیس و حفظ نمایید.... حمایت از کوششهای در حال انجام برای به کار گرفتن بیشتر دولت ایران در برنامه مواد مخدر برای افغانستان.... ادامه فشار بر ایران برای پرداخت کامل بدهیهای عقبمانده به امریکا.... صحبت محتاطانهای را با شاه در مورد احتیاجات نظامیاش آغاز کنید، با این هدف که توجه او را از تقاضای خرید تجهیزات نظامی غیرضروری منحرف سازید.... با دقت موارد فروش وسایل نظامی خارجی (غیرامریکایی) حاضر و پیشبینیشده را تحت کنترل بگیرید.... بهدقت فعالیتهای نمایندگان سازندگان اسلحه ایالاتمتحده را تحت نظر بگیرید تا مطمئن شوید که آنها قوانین جدید را در مورد بالا بردن میزان فروش رعایت میکنند و راههایی پیدا کنید که تعداد کارکنان قراردادی وابسته دفاعی ایالاتمتحده در ایران را به تعداد لازم کاهش دهید.
حق پرواز بر فراز ایران را نگه دارید و اجازه ورود کشتیهای نیروی دریایی را به بنادر ایران بگیرید.... ایران را به اتخاد سیاستی معتدل در قبال مسئله اعراب و اسرائیل و حمایت از سیاست ما درباره مذاکرات صلح در خاورمیانه وادار سازید.
ادامه روابط مثبت ایران با اسرائیل را که شامل تهیه نفت هم باشد، تشویق کنید.... مخالفت ایران با فعلوانفعالات پاکستان را تداوم بخشید.... از همکاری ایران و عربستان سعودی در رابطه با امنیت خلیجفارس حمایت کنید و همراه ایران در جریان امور پیشرفتهای امنیتی مربوطه، در میان همسایههای ایران قرار داشته باشید.... ایران را تشویق کنید از ابتکارهای اساسی ما در آفریقا حمایت کند.»
این فرازهای برگزیده از این دستورالعمل ابلاغی واشینگتن آشکارا مداخلهجویی امریکا را از طریق واحدی که ظاهراً برای مقاصد دیپلماتیک تأسیسشده، نشان میدهد.
این نقشآفرینی ویژه برای سفارت ازآنرو بود که ایران دوره پهلوی جای پای مطمئنی برای نفوذ و سلطه امریکا بود و باید سفارت این جایگاه را حفظ کرده و تداوم میبخشید؛ موضوعی که در یکی از اسناد سفارت نیز بدان تصریح شده است. در یادداشت محرمانهای که سفارت در ۱۰ ژوئیه ۱۹۷۴ [۱۹ تیر ۱۳۵۳]برای کلاود. جی. رأس (Claude G. Ross) بازرس وقت وزارت خارجه امریکا تهیه کرده، مرقوم داشته است:
«در ایران از موقعیت ممتازی برخورداریم و نقش برجستهای در محاسبات سیاست خارجی ایفا میکنیم. در تمام امر قابلملاحظه منطقهای یا بینالمللی ما در واقع دیدهای همانندی داریم و تنها استثنا مربوط میشود به تأمین و تعیین قیمت نفت. مقصود ما، تضمین حفظ و تقویت این موقعیت است. در راه رسیدن به این هدف ما در پی سهم متناسبی از تجارت خارجی قدرتمند ایران، طرحهای بلندپروازانه اقتصادی آن و ادامه دسترسی به مواضع برای امکان فعالیتهای منحصربهفرد جاسوسی و مخابرات میباشیم. ما همچنین در پی آنیم که اطمینان حاصل کنیم که ایران به ایفای نقش مسئول و سازندهای در امور منطقهای ادامه میدهد.»
به استناد همین سند سایر بخشهایی که در قالب هیئتهای دیپلماتیک امریکا در ایران فعالیت میکردهاند، عبارت بودند از «هیئت مستشاری نظامی» (ARMISH- MAGG)، «تیمهای کمکهای عملیات فنی نظامی» (TAFT)، «اداره اطلاعات امریکا»، «سپاه صلح»، «انجمن ایران و امریکا»، «نمایندگی از وزارت کشاورزی امریکا»، «اداره مبارزه با مواد مخدر»، «اداره خدمات مالیاتی داخلی»، و «۲۰ واحد مجزا در کار فعالیتهای نظامی و جاسوسی.»
در همین سند تأکید میشود:
«تعقیب این اهداف نیاز به تعداد معتنابهی کارمند دارد. اینک تهران بزرگترین هیئت دیپلماتیک در خاور نزدیک است، بهاضافه ترکیب معمول هیئت دیپلماتیک، ما حضور نظامی عمدهای نیز در شکل هیئت مستشاران نظامی، GENMISH و تیمهای کمکی عملیات فنی داریم. همچنین ما یک سپاه صلح (۱۹۵ داوطلب)، یک انجمن بزرگ و فعال ایران و امریکا، نمایندگانی از وزارت کشاورزی، اداره مبارزه با مواد مخدر، تأسیس قریبالوقوع یک اداره خدمات مالیات داخلی در منطقه و حدود ۲۰ واحد مجزا که عمدتاً در کار فعالیتهای نظامی و جاسوسی ما در ایران هستند، داریم.»
در ماههای آخر عمر رژیم پهلوی ساواک به بررسی وضعیت سفارت امریکا در تهران پرداخته بود. بر اساس گزارش ساواک، این سفارت از ۲۱ بخش اداری شامل ۲۰۸ تبعه خارجی و ۲۱۲ کارمند محلی تشکیل شده است. مطابق این گزارش، علاوه بر بخشهای سیاسی، کنسولی، اطلاعات، نظامی، اقتصادی، بازرگانی، ارتباطات، و ایستگاه CIA، مؤسساتی، چون انجمن دوستداران امریکایی خاورمیانه، کمیسیون فولبرایت، شرکت هواپیمایی پانامریکن، میسیون مذهبی امریکا در تهران و انجمنهای روابط فرهنگی ایران و امریکا در خدمت امریکا بود.
یکی دیگر از گزارشهای ساواک موضوعات محوریای را که ایستگاه «سیا» در تهران پیگیری میکرد، به شرح ذیل فهرست کرده است:
۱- مرز مشترک ایران و شوروی
۲- منابع عظیم نفتی ایران
۳- منطقه حساس خلیجفارس
۴- مبارزه با کمونیسم
۵- موقعیت راهبردی ایران
۶- پیمان سنتو
۷- تأمین منافع و نظرات امریکا در این منطقه
یکی دیگر از اسناد سفارت، نیازمندیهای اطلاعاتی سازمان اطلاعات مرکزی امریکا (سیا) در ایران را تشریح میکند. در این سند سرّی که به امضای ادوارد. اس. لیتل رسیده در تاریخ ۱۷ می۱۹۷۷ [۲۷ اردیبهشت ۵۶]، آمده است:
«در موقع ارسال بررسی FOCUS ایران برای جک میکلوس (کاردار) در ژانویه، سرپرست سازمان مرکزی اطلاعات (CIA) سیا اشاره کرد که یک لیست محدود اولیه با ارجحیت از مسائل اطلاعات ملی برای سفارت تهیه خواهد شد. ضمیمه، لیست مزبور است که بهوسیله کمیته منابع انسانی با نظر مأمور اطلاعات ملی برای خاور نزدیک و جنوب آسیا تهیه شده است. چون لیست فشرده است ترتیبی برای ارجحیت منظور نشده است. راهنما جدا از بررسی FOCUS تهیه شده است و در فرم اسکلتوار به نظر میرسد. ما امیدواریم که این لیست برای شما بهعنوان یک نمودار هماهنگشده بین سازمانی، مهمترین احتیاجات اطلاعاتی واشینگتن را در برداشته باشد. یک راهنمای مفصلتر بر اساس منظمی از طریق کانالهای سازمانی برای شما تهیه شده است.»
پیوست این سند، راهنمایی است که علاقهمندیهای جاسوسی امریکا را به شرح ذیل تشریح میکند:
«لیست زیرین سرفصلهای موردعلاقه جوامع اطلاعاتی و امور خارجه میباشد.
۱- سیاسی
الف: داخلی
۱- هدفها و سیاستهای درازمدت شاه و مشاورین اصلی او، نظامی و غیرنظامی
۲- تصمیمات اساسی سیاسی، ملی، امنیتی و اقتصادی بهوسیله چه کسانی و چگونه گرفته میشود
۳- نقشی که ساواک در دولت بازی میکند
۴- نقش دولت ایران در نقض حقوق بشر
۵- برنامهریزیهای آینده و فعلوانفعالات شخصی که جانشین را تعیین میکند
ب: خارجی
۱- منابع تهدیدات نظامی خارجی برای ایران
۲- موازنه قدرتها در منطقه بهنحویکه ایران را متأثر میسازد
۳- روابط با اتحاد شوروی و کشورهای خلیجفارس، خصوصاً عربستان سعودی و عراق
۴- روابط با هند، پاکستان، افغانستان و ترکیه
۲- اقتصادی
الف: برنامههای رشد اقتصادی، بهویژه استراتژی و سیاستهای فروش شرکت ملی نفت ایران
ب: طرحهایی که برای توسعه اتمی ریخته شده
۳- قابلیتهای نظامی نیروهای مسلح سلطنتی ایران.»
سفارت پس از انقلاب
با پیروزی انقلاباسلامی و سرنگونی رژیم پهلوی، موقعیت و نفوذ سفارت بهیکباره دچار دگرگونی اساسی شد و دیگر از آن قدرت مداخلهگری سابق خبری نبود. بااینحال واشینگتن همچنان از سفارت انتظار داشت اهداف مداخلهآمیزش را در ایران تعقیب کند.
بر این اساس توصیه آن بود که به نفوذ در پوشش دیپلماتیک ادامه داده شود. در سندی تحت عنوان «ایران: مشکلات محیطی ارتباطات، دورنماها، ایدهها» چنین توصیه میشود:
«به رغم مشکلات و احتمال مشکلات، اهمیت منافع ما در ایران توصیه میکند که ما فرصتها را برای انجام یک گفتوشنود با رهبریت جدید ایران دریابیم. درعینحال این تلاشها برای کوتاهمدت هم باید ارزیابی و از شدت آن کاسته شود و روی روابط بلندمدتمان با ایران تکیه کنیم تا روی دستاوردهای تاکتیکی کوتاهمدت.»
در جای دیگری از همین سند دستور داده میشود:
«گفتوشنود با رهبریت جدید ایران را ترقی دهید.»
آخرین سفیر امریکا در تهران ویلیام سولیوان بود که بعد از انقلاب دو ماه بیشتر دوام نیاورد و صبحگاه ۱۷ فروردین ۱۳۵۸ سوار بر یک هواپیمای ۷۴۷ پانامریکن، تهران را برای همیشه ترک گفت. با رفتن او، چالرز ناس، کاردار سفارت که یک سال قبل به تهران آمده بود، اداره امور سفارت را عهدهدار شد. چیزی نگذشت که امریکاییها والتر کاتلر را برای سفارت در تهران پیشنهاد دادند که پیشتر سابقه کنسولی امریکا در تبریز را هم در کارنامه خود داشت. هرچند دولت موقت موافق پذیرش کاتلر بود، اما قطعنامه مداخلهجویانه سنای امریکا علیه اعدام حبیب القانیان و برپایی تظاهرات ضدامریکایی در کشور، موجب عقبنشینی دولت موقت شد و عدم پذیرش کاتلر رسماً به واشینگتن ابلاغ شد. پس از مدتی با توجه به نگرانی واشینگتن از همکاری افسران ضدجاسوسی ساواک با دولت انقلابی و بیم از لورفتن فعالیتهای مداخلهآمیز سفارت، تمامی کارکنان سفارت از صدر تا ذیل فراخوانده شده و نیروهای تازهنفسی جای آنها را گرفتند. چارلز ناس، کاردار سفارت جای خود را به «بروس لینگن» داد و «تامس اهرن»، جایگزین «هوارد هارت» رئیس ایستگاه سیا در تهران شد. در نهایت به جز ویکتور تامست (رئیس بخش سیاسی)، مایکل مترینکو (رایزن سیاسی)، تامس شیفر (وابسته دفاعی)، لیلند هالند (وابسته ارتش) و باری روزن (وابسته مطبوعاتی) که هر پنج نفرشان به فارسی مسلط بودند، همه کارکنان سفارت در تهران تا پایان تابستان با افراد جدیدی جایگزین شدند.
حربه سیاسی
بهتدریج سفارت در دوره ایران انقلابی نیز کارویژههای جدیدی پیدا میکند. در یکی از اسناد، سفارت بهمثابه حربهای سیاسی برای پیشبرد اهداف امریکا در ایران تلقی شده است. در این سند «سرّی» که به شماره ۵۵۸۶ در تاریخ ۳۱ می۱۹۷۹ [۱۰ خرداد ۱۳۵۸]به قلم «جان استمپل» و تحت عنوان «موقعیت امریکا در ایران: حرکت در چه جهتی باشد؟» تهیه شده، آمده است:
«ما میتوانیم ساخت هیئت امریکا در ایران را بهعنوان یک حربه سیاسی ببینیم و این خیلی مفید است. ما سعی کردهایم که یک هیئت فعال و کامل را در ایران حفظ کنیم. ولی حالا باید کم کردن خدمات و افراد را بررسی کنیم. در نهایت با ادامه خصومت دولت موقت باید بتوان این هیئت و تمام فعالیتهای حیاتی را به کمک افراد زیر اداره کرد: کاردار، مسئول کنسولی و اداری، مسئول سیاسی اقتصادی، سکرتر مرکز ارتباطات بهعلاوه یک افسر و یک مدیر متخصص برای باقیمانده مسائل مستشاری نظامی. ما اگر به خاطر مسائل مهم نبود خواهان چنین تنزل تعداد کارمندان نبودیم، ولی این حدی است که ما باید نهایتاً اگر اوضاع وخیمتر گردد آن را بپذیریم، ما معتقد هستیم که الان هم دلایل کافی وجود دارد تا زمینههای زیر را بررسی کنیم.»
در این مقطع این پرسش مطرح بود که در مواجهه با نظام جدید حاکم بر ایران چه باید کرد؟ این گزارش توصیه میکند نباید در قطع رابطه با ایران پیشقدم شد، چراکه به ضرر منافع امریکاست:
«پس از سقوط رژیم پهلوی و روی کار آمدن دولت موقت موضع ما این بوده است که هرگاه دولت موقت با هر سرعتی که میخواهد روابط عادی را از سر خواهیم گرفت. صحبتهایی که با مقامات ارشد دولت موقت داشتیم ما را متقاعد کرد که این خواست دولت موقت نیز میباشد. ما معتقدیم که در چنین شرایطی قطع کامل روابط ازسوی دولت امریکا صحیح نمیباشد. اگر قدم اول را در چنین رابطهای برداریم این ضرر زیادی به منافع امریکا میزند و بهعنوان یک عمل خصمانه و تنبیهی تلقی خواهد شد. اولین ضرر موضع فعلی ما این است تا زمانی که دولت موقت مایل یا توانا نباشد که روابط عادی دیپلماتیک را برقرار کند ما در موضع ضعف هستیم.»
ادامه دارد...
منابع در دفتر روزنامه موجود است.