مسعود اطیابی همچنان علاقه خاصی به ساخت فیلمهای صرفاً تجاری دارد که نه تنها نمیتواند ارزش سینمایی داشته باشد بلکه بیننده را از سالن سینما فراری میدهد. «هتل» در ادامه فیلمهای بسازبفروشی ساخته شده که باعث تنزل سلیقه مخاطب شده است. اینکه اطیابی در مدت کوتاه چگونه میتواند چنین فیلمهایی با این مختصات بسازد، جای بحث دارد، اما هتل نه کمدی اسکروبال است و نه حتی میتواند کمدی به معنای تعریف ژانری باشد چراکه اطیابی مانند فیلمهای گذشتهاش، چون «دینامیت»، «بخارست» یا «انفرادی» سعی داشته با استفاده از چند بازیگر با بازیهای به شدت تکراری فیلمی بسازد که فقط وقت مخاطب را تلف کند.
این گونه از آثار نمیتوانند نکته مثبتی به همراه داشته باشند، هتل هم با همین مواد بیکارکرد ساخته شده است؛ اثری که فارغ از یک قصه منسجم که جذابیت داشته باشد، متکی به دو بازیگر اصلیاش است؛ ایدهای منسوخ که در این برهه دیگر کارکرد ندارد، یعنی نمیتواند حتی به مقدار کمی طنازی هم داشته باشد، بنابراین هتل یک پژمان جمشیدی و محسن کیایی دارد که مانند همیشه تکراری هستند و لوسبازی میکنند و به نظر میرسد از این دو بازیگر خواسته شده است نقشهای گذشتهشان را تکرار کنند، ایده داستانی نیز تکراری است که تبدیل به فیلمنامه و ژانر نمیشود. هیچ چفت و بستی در ایجاد ژانر که باعث کمدی موقعیت جدیدی شود، رخ نمیدهد و همه چیز بر اساس اتفاقات مقطعی ایجاد شده است؛ اتفاقاتی که بیشتر از آنکه بتواند مخاطب را به وجد بیاورد و درونژانری باشد و خندهای جدی بگیرد، بیشتر هجوآلود است و در بستری سخیف با شکلی ناهمگون و بیمنطق تبدیل به پلانهایی شده است که انگار فقط کنار هم قرار گرفتهاند. ۱۲۰ دقیقه فیلم نمیتواند کشش لازم را برای ایجاد موقعیتهای مهیج کمدی داشته باشد. همه چیز بر اساس تصادف است مانند موقعیتهای اشتباهی که در کاراکترها رخ میدهد، اما این جابهجاییهای موقعیتی که همراه با دیالوگهای بداهه شکل گرفته است نه تنها کمدی نمیسازد بلکه حتی باعث تبسم هم نمیشود چراکه این مدل خنده گرفتن از مخاطب دیگر جواب نمیدهد، بیشتر از آنکه کمدی در هتل احساس شود، شوخیهای اروتیک و بهرهگیری از شوخیهای کپشنی و کامنتی فضای مجازی ارائه میشود. در چنین شرایطی بحران پیشآمده برای مسعود و رامین نمیتواند تبدیل به جذابیت کمدی شود، به همین دلیل آنچه در هتل بیشتر بزرگنمایی شده بهرهگیری از تکموقعیتهایی است که تبدیل به خنده نمیشود چراکه این موقعیتهای منسوخ برداشتی نارس و الکن از فیلمهای دیگر است و حالا اطیابی با کلاژی بیهدف سعی داشته با استفاده از زوج کیایی و جمشیدی اثری خلق کند که بیننده به دیالوگها و نحوه دیالوگگوییها بخندد، اما باز هم کارگردان موفق نبوده است چراکه این دو بازیگر آنقدر به ورطه تکرار افتادهاند که نمیتوانند بازی جدیدی ارائه کنند. اضافه کنید در این گونه از فیلمها نکتهای که برای کارگردان بسیار مهم است، توهین به زنان است، در هتل هم این اتفاق ناخوشایند رخ میدهد و شمایلی که از زنان این فیلم ارائه میشود، تأسفبار است؛ یک نگاه جنسی سخیف و سوءاستفاده از اعتماد و احساس آنها فیلم را ضدفرهنگی کرده است. هتل مانند فیلمهای دیگری که از به اصطلاح ژانر کمدی سوءاستفاده میکند؛ نکتهای برای ارائه ندارد و نکته مهم این است که پژمان جمشیدی تا کجا میخواهد خودش را در چنین نقشهایی تکرار کند؟ این میتواند به معنای خودکشی هنری او باشد و قطعاً در شرایط کنونی دیگر مخاطب او را در چنین نقشهایی نمیپذیرد، اما موضوعی که باعث میشود شبهفیلمی مانند هتل فروش قابل توجهی داشته باشد، حضور چند بازیگر چهره به علاوه پوسترهای خوش آب و رنگ است. ۳۰ سانس در یک روز باعث میشود این فیلم در مدت طولانی اکرانش به فروشی دست پیدا کند که فقط بخشی از مخاطب عام سینما را گول بزند.