از قدیم گفتهاند «نیش عقرب نه از ره کین است/ اقتضای طبیعتش این است»، اما درباره سریال «عقرب عاشق» ظاهراً موضوع برعکس است چراکه با اثری روبهرو هستیم که انگار به قصد انتقامگیری از جامعه تولید شده است. جامعه ایران نجیب، سربهزیر، آزادیخواه و آرمانخواه است و از همه مهمتر معنویتخواهی جامعه ایرانی است که اجازه نداده با وجود همه چالشهایی که با آن دستوپنجه نرم میکند از هم فروبپاشد. درباره چنین جامعهای انصاف حکم میکند قضاوت دقیق و درستی ارائه شود، اما سریال عقرب عاشق نیز مانند بسیاری از آثار نمایشی در ورطه نگاه تکبعدی و گزینشی گرفتار شده و همین نگاه این اثر را دچار افراطگرایی در خلق درام کرده است.
سریال «عقرب عاشق» به کارگردانی حسین سهیلیزاده کوشیده در قالب یک درام علمی- تخیلی ارائه شود؛ اثری که از رمانی به نام عقرب و پروانه اقتباس شده است؛ شخصی به نام بهداد به طور اتفاقی فوت میکند، پس از مرگ، جسد او به سردخانه منتقل میشود تا مراسم خاکسپاریاش انجام شود، اما وقتی که همه چیز به پایان میرسد، جسد بهداد ناپدید میشود. پس از مدتی او سالم و سلامت در خیابانهای تهران دیده میشود، اما رفتار عجیبی دارد و به دنبال خون میگردد! بهداد تبدیل به یک آدم فضایی شده و به دنبال عقرب میگردد و از این طریق گویا قرار بود یک ماجرای هیجانانگیز پررمز و راز توأم با ترس را در این مجموعه شاهد باشیم؛ موضوعی که گویا در قسمتهای بعدی نویسنده آن را فراموش کرده و موجود فضایی ترسناک را به یک انسان تمامعیار عاشقپیشه کلیشهای تبدیل کرده است؛ انسانی که مگر در شرایط خیلی خاص، کار متفاوتی از دیگران انجام نمیدهد، حتی سیگار هم میکشد! «عقرب عاشق» بازیگران زیادی دارد که اغلب پیشکسوت و باتجربه هستند و قطعاً توقع مخاطب از کار بالا میرود، اما برخلاف تصور، شاهد کاری دیدنی و حرفهای از آنها نیستیم، به خصوص بازیگران فضایی که بیشتر مضحک هستند تا ترسناک و عجیب. «من زمین را دوست دارم» ابوالحسن داوودی که در ژانری فانتزی- تخیلی در سال ۱۳۷۲ ساخته شده بود، جذابتر از این اثر بود! عقربها در سفینه فضایی تفاوت خاصی با آدمهای روی زمین ندارند، گریم، جلوههای بصری و حرکات رفتاری و گفتاریشان خیلی ضعیف است. بیشتر به یک کار کودکانه میماند تا ژانر ترسناک! داستان و درونمایه ضعیف و نسبتاً کلیشهای کار را دچار مشکلات عدیده کرده است. ویژگیهای تدوین، نورپردازی و گاه صحنهآرایی، اما تا حدودی قابل قبول است، اگر مجموعه برای تلویزیون بود، میتوانستند بهانه کمبود بودجه و محدودیتها را برای ضعفها بیاورند، در حالی که در تولیدات شبکه خانگی دست کارگردان و تهیهکننده به لحاظ بودجه همواره باز بوده است و تولید چنین مجموعه ضعیفی از کارگردانی که کارنامه نسبتاً خوبی دارد، اصلاً قابل انتظار نیست. از نظر محتوای فرهنگی در این مجموعه ضعفهایی وجود دارد که نمیتوان به نام کار نمایشی از کنار آن ساده عبور کرد. مثلاً در «عقرب عاشق» روابط آزاد دختر پسرها عادی نشان داده شده است؛ روابط صمیمانه و دوستانهای که اصلاً مورد تأیید جامعه دینی و سنتی ما نیست. مسئله دیگر نشان دادن کمپ پرورش سگهاست که از سوی (سپیده) دختر جوانی اداره و مدیریت میشود و به نوعی شکستن قبح سگبازی و نگهداری سگهای خانگی است یا در اوایل مجموعه دختر جوانی راننده شخصی بهداد پسر مدیر عامل میشود، آدم فضایی یا همان عقرب عاشق سیگار میکشد، ناهنجاریهای کلامی مثل استفاده از الفاظ رکیک و مصرف دخانیات، دعوا و درگیری و نمایش شیشههای پر از خون (برای آزمایش) در سریال وجود دارد و از قرار عوامل این مجموعه سلایق و علایق خودشان با همان سبک زندگی را که در معرض آن هستند، اصل گرفته و عادی نشان میدهند.ای کاش حالا که شبکه نمایش خانگی تحت نظارت رسانه ملی فعالیت دارد، عوامل مجموعهها در کنار کپیکاریها به بومیسازی و عناصر فرهنگی و دینی مخاطب ایرانی هم توجه داشته باشند.