پژوهشگر و نویسنده کشورمان معتقد است تخیلپردازی در داستانهای مذهبی به دلیل حساسیتهای جامعه نسبت به دین، بسیار کاهش یافته است.
دکتر محمدرضا سنگری در نشست «سیره رضوی در کتب کودک و نوجوان، دستاوردها و فرصتها» که در محل کتابخانه مرکزی پارک شهر و همزمان به صورت ویدئوکنفرانس برگزار شد گفت: ادبیات داستانی دینی ما، تاریخ است و کسی که میخواهد به این حوزه بپردازد باید تاریخ را خوب بشناسد چراکه تاریخ زمانمند است و باید زمان و اجزای زمان را بشناسیم؛ چون شناخت اجزای زمان برای پرداخت داستان بسیار کمککننده است. نکته بعدی این است که حادثه در مکان اتفاق میافتد و به عبارت دیگر، تاریخ، مکانمند است و نویسنده باید بداند که مکان چه ویژگیها و خصوصیاتی دارد و سومین نکته، «شناخت عناصر» است که در حادثه حضور دارند؛ چه عناصر مستقیم و چه عناصر غیرمستقیم.
این نویسنده عنوان کرد: آنچه در بیشتر کتابهای دینی برای کودک و نوجوان وجود دارد این است که نه زمانبندی خوبی دارد، نه مکانمند است و نه به عناصر حادثه توجه میشود.
نویسنده کتاب «آینه در کربلا» یادآور شد: عنصر دیگری که در داستانهای تاریخی ضروری است توجه به فضای تاریخی یا «اتمسفر» است و هنر یک نویسنده بزرگ این است که این فضا را به خوبی ترسیم کند. البته منظور من از فضا یا اتمسفر، فضای فیزیکی و جغرافیایی نیست بلکه منظور وضعیت ترس، اندوه، شادی و حالاتی است که این فضا را خلق میکند. مورد دیگر «فرآیند حادثهها» است که حادثه از کجا شروع میشود؟ دلایل آن چیست؟
وی عنصر بعدی داستاننویسی را «راوی حادثه» ذکر کرد و گفت: اینکه راوی از کدام زاویه قصه را تعریف میکند مهم است. عنصر بعدی، «نوع پرداخت» است که چگونه حادثه پرداخت میشود و آیا داستان با توصیف یا مونولوگ یا دیالوگ به بیش میرود یا خیر؟
دکتر سنگری با بیان اینکه ما در حوزه داستان با یک عنصر کاملاً متفاوت با تاریخ سروکار داریم، اضافه کرد: با وجودی که تاریخ واقعیت است، اما داستان هرگز تاریخ نیست هرچند که از تاریخ میگوید، اما تاریخ نیست و اگر داستانی، تاریخ شد دیگر داستان نیست. این در حالی است که عنصر «تخیل»، «تجربه»، «مشاهده» و «مطالعه» برای داستاننویسی مهم است.
تبدیل یک روایت چند خطی به داستان بلند
در بخشی دیگر حسین فتاحی نویسنده و محقق با بیان اینکه چرا سیره رضوی مهم است و چرا کتابهایی با این مضمون نوشته میشود، گفت: در این مورد باید به چند نکته اشاره کنم. معمولاً در مباحث دینی، انسان خلیفه خداست و خداوند فرمانروای صفات نیکو است که هزاران صفت در دعای جوشن کبیر ذکر شده است که این صفات کمتر در انسانهای معمولی وجود دارد. این در حالی است که پیامبران انسانهای کاملی هستند که همه صفات خوب را دارا هستند. اگر این صفات منحصر به ائمه و پیامبران است پس لازم است ما زندگی آنان را از ابعاد دیگر جستوجو کنیم لذا مجبوریم به تاریخ پناه ببریم، اما دسترسی تاریخ برای عموم مردم سخت است ضمن اینکه فهم آن هم خیلی آسان نیست این در حالی است که خیلی از کتابهایی که مرجع استناد به تاریخ هستند به زبان عربی آنهم با نثر بسیار سخت نوشته شدند.
وی اظهار داشت: معمولاً دسترسی مردم به زندگی اهل بیت خیلی زیاد نبوده است و همین دسترسی هم بیشتر به صورت شفاهی و از طریق علما و در مراسم روضهخوانیها به مردم انتقال داده شده و کمتر مردمی بودند که به صورت مستقیم به تاریخ مراجعه کرده باشند.
نویسنده کتاب «مدرسه انقلاب» با اشاره به روایتهای تاریخی تصریح کرد: اکثر روایتهای تاریخ در مورد ائمه، بیشتر از چند خط نیست و در واقع این نویسندگان هستند که این چند خط را با بهرهگیری از عناصر داستانی به داستان تبدیل میکنند و البته تنها از ۲۰ درصد عناصر داستانی در این روایتها استفاده میکنند چراکه ما در داستانهای مذهبی خیلی قدرت تخیلپردازی به دلیل حساسیتهای مذهبی مردم نداریم لذا اگر خیلی خوشبینانه برخورد کنیم ما تنها توانستیم این روایتهای چند خطی را فقط با ۲۰ درصد عناصر داستانی خلق کنیم.
فتاحی گفت: هنگامیکه این روایتها با عناصر داستانی نوشته میشوند قابل فهمتر خواهند بود و این اتفاق خوبی است. مثلاً در مورد حضرت معصومه (س) ما خیلی مطالب تاریخی در اختیار نداریم، اما آن نویسندهای که کتاب چند صد صفحهای در مورد این معصوم مینویسد حتماً کار مهمی انجام داده است یا مثلاً در مورد امام جواد (ع) یا امام حسن عسگری (ع)؛ لذا این که یک روایت چند خطی به یک کتاب داستانی تبدیل میشود کار مهمی است و ناشران هم که در این حوزه در کنار نویسندگان قرار میگیرند و سرمایهگذاری میکنند و همچنین تصویرگران از جمله آدمهای فرهنگی هستند که در این کتابها بسیار تأثیرگذار هستند.
انبوهی از کارهای مشابه
سیدعلی کاشفی خوانساری نویسنده و پژوهشگر هم در این نشست با طرح این سؤال که آیا انتشار بازنویسی تاریخ از زندگی ائمه برای کودکان مفید و ضروری است، یادآور شد: وقتی که از «ادبیات دینی کودک و نوجوان» صحبت میکنیم در واقع با سه موضوع روبهرو هستیم. اول «ادبیات»، دوم «دینی» و سوم «کودک و نوجوان»؛ لذا باید دید که در این سه موضوع اولویت با کدام است. البته این اولویت به نگاه نویسنده برمیگردد که از کدام زاویه کتاب و قصه را آغاز میکند. اما یک نگاه دیگر این است که ببینیم کودک و نوجوان چه نیازی دارند لذا در ادبیات دینی کودک و نوجوان، اولویت کودک و نوجوان است چراکه ما بیش از اینکه با دین روبهرو باشیم با یک سنت و یک رویه نگارش داستانهای دینی روبهرو هستیم.
نویسنده کتاب «مهمان کوچک» اظهار داشت: ما باید آموزه دینی را بدون اینکه به حاشیههای آن بپردازیم در قالب یک داستان حتی یک داستان موش و گربه به بچهها بیاموزیم؛ لذا ما آنچه در آثار کودک و نوجوان در حوزه دینی میبینیم انبوهی از کارهای مشابه همدیگر است که معمولاً آثار برجستهای هم نیستند. آیا ما باید همین رویه را دنبال کنیم؟ یا اینکه میشود یک جاهایی اولویت را به ادبیات داد و آثار ادبی و زیباشناسانه خلق کرد هرچند که ممکن است وجهه تاریخ و استنادهای آن به تاریخ کم باشد؟
وی با بیان اینکه همه آموزههای دینی برای انتقال نباید در قالب داستان باشند، ادامه داد: چه کسی گفته برای آشنایی بچهها با مثلاً محیط زیست، انرژی اتمی یا مدافعان حرم حتماً باید رمان نوشته شود؟ چه کسی گفته تنها راه موجود حرکت به سمت داستان است این در حالی است که واقعاً جای کتابهای غیرداستانی در آثار کودک و نوجوان در حوزه دینی خالی است.