سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: عملکرد ضعیف دولت و به کار گماردن مدیران غیرمتخصص در کنار رفتارهای سلبی و اعمال سلیقه شخصی تبدیل به مجموعهای شده که در حال شکستن کمر موسیقی است. با برگزاری انتخابات سیزدهمین دوره ریاست جمهوری و تعیین حجتالاسلام رئیسی به عنوان رئیس آینده دولت، کارهای بر زمین مانده زیادی بهخصوص در حوزههای مختلف وجود دارد که باید در قالب اقدامات برنامهمحور مورد اهتمام قرار بگیرند تا ضمن آواربرداری از این خرابیها زمینه حرکت و جهش آنها فراهم شود. پیروز ارجمندتاجالدینی، مدیرکل اسبق دفتر موسیقی وزارت ارشاد از جمله مدیران متخصصی است که سابقه حضور در سطوح مختلف مدیریت و نیز آموزش موسیقی را در کارنامه دارد. وی به عنوان یک موسیقیشناس قومی، مدرس دانشگاه و آهنگسازی که ضمن عضویت در شورای واژهگزینی موسیقی فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی تاکنون موفق به ساخت ۱۵۰ موسیقی فیلم و سریال شده میتواند گزینه مناسبی برای تحلیل اوضاع کنونی و نشان دادن نقاط ضعف و عوامل مؤثر در شکلگیری رکود و عقبماندگی عرصه موسیقی در حوزه تولید محتوا و مدیریت باشد. «جوان» در گفتگو با این مدرس و مدیر اسبق عرصه موسیقی ضمن تحلیل اوضاع فعلی به اقدامات و استراتژیهایی که دولت آینده باید برای بهتر شدن تولیدات موسیقایی و رسیدگی به اوضاع فعالان موسیقی مورد توجه قرار بدهد، پرداخته است.
موسیقی در یک دهه اخیر دچار آسیبهای جدی شده است. ارزیابیتان از اوضاع فعلی موسیقی کشور چیست؟
از دو منظرگاه میتوان به موسیقی نگاه کرد. یکی منظر اقتصادی است که در عرصه صنعت و هنر موسیقی قرار دارد و بخش دیگر مربوط به بحث محتوا و تولید است. اصولاً صنعت موسیقی در دو جنبه صنعت و هنرمندان تعریف میشود. هنرمندان شامل نوازندگان، آهنگسازان، رهبران و خوانندگان میشود. صنعت هم شامل شرکتهای تهیه و تولید، سرمایهگذاران، استودیوها صنعت پخش و تولید لوح فشرده که همه اینها را میتوان در بخش صنعت موسیقی تعریف کرد. کل این مجموعههایی که به آنها اشاره شد، دچار بحران هستند. در دهه ۹۰ عرضه موسیقی در قالب کنسرتها تعریف شد یعنی درآمد اصلی موسیقی خصوصاً در بخش پاپ از کنسرتها بوده است. پیش از آن و در دهه ۷۰ و ۸۰ در قالب نوار کاست و سیدی بود؛ بنابراین این تغییری که رخ داد باعث ایجاد رونق در صنعت موسیقی شد، خصوصاً رشد تقریباً ۱۰ برابری اجرای کنسرتها در اوایل دهه ۹۰ یک رشد قابل توجه بود، اما این رشد همانطور که اشاره شد صرفاً مربوط به موسیقی پاپ بود و در عرصه موسیقی سنتی، محلی و کلاسیک ما چنین رشدی را شاهد نبودیم.
علت این رشد قابل توجه در حوزه موسیقی پاپ را چه چیزی میدانید؟
علت اصلی آن تغییر حاملهای صوتی برای شنیدن موسیقی بود.
یعنی منظورتان سهلالوصول بودن تولیدات موسیقی برای مردم است؟!
بله. در دنیا این تغییر رخ داد و مردم آلبومهای موسیقی را تهیه میکردند و میشنیدند. از زمانی که فضای اینترنت ایجاد و دسترسی به آثار آسان شد، در کنار آن بخشی از موسیقی که به صورت زنده پخش میشود و آداب خاص خودش را هم دارد، باعث شد اجرای کنسرتها رونق بگیرد و گرایش مردم هم به این سمت بیشتر شود. در مجموع موسیقی پاپ توانسته در این اوضاع خودش را نگه دارد و حفظ کند، ولی موسیقی محلی و سنتی و کلاسیک در کما فرو رفته است و بخشی از آنها حتی در حال مرگ است؛ بنابراین چه از بعد محتوایی و چه از بعد اقتصاد و تولیدی ما روزگار خوبی را در موسیقی شاهد نیستیم.
غیر از بحث کرونا که موسیقی و دیگر عرصههای هنری را تحت تأثیر منفی قرار داده است، چه مسائل دیگری را در شکلگیری آنچه شما از آن به در حال مرگ بودن موسیقی تعبیر کردید اثرگذار میدانید؟
یکی از معضلات ما در عرصه موسیقی بحث کپیرایت است. کپی رایت در کشور ما توسط دو گروه رعایت نمیشود؛ یکی صدا و سیماست و دیگری مردم. به نظر میرسد قانون کپیرایت که الان نزدیک به ۱۵ سال است در مجلس مانده و ممکن است به دلیل فشارهایی باشد که از سوی نهادهایی مثل صدا و سیما صورت گرفته است، هیچگاه عملیاتی نشده است. اگر این قانون زودتر نهایی بشود، صدا و سیما مکلف خواهد شد مطابق قانون در قبال پخش آثار هنرمندان وجهی را پرداخت کند که همان حقپخش است و میتواند موجب یک رونقی برای تولید آثار بیشتر و نیز اشتیاقی در بین هنرمندان و عرضه آثار با کیفیت بهتر بشود. سمت دیگر این قضیه مردم هستند که متأسفانه آنها آگاهی لازم را در این زمینه ندارند و کارها را به صورت غیرقانونی دانلود میکنند و گوش میدهند. مصرف موسیقی در کشور ما نسبت به مثلاً دهه ۷۰ یا ۸۰ چند ده برابر شده که تقریباً یک افزایش صددرصدی پیدا کرده است، اما درآمد هنرمندان در قبال محصولی که برای مردم تولید میکنند تقریباً نزدیک به صفر است. یعنی ما یک باغی داریم که این باغ دیوار ندارد و هر کسی که میخواهد میرود و محصول این باغ را میچیند و مصرف میکند بدون اینکه به صاحب و باغبان آن هزینهای را پرداخت کند. به نظر میرسد که این معضل اساسی است که در صورت رفع شدن میتواند بخشی از بدنه موسیقی را زنده نگه دارد. نکته بعدی در مورد انفعال دولتها در تهیه زیرساختهای لازم است؛ اصولاً دولتها در حوزه موسیقی نه تنها هیچ زیرساختی را آماده نکردهاند بلکه هیچگاه نتوانستند به شبکه تولید و عرضه سرویسهای خوبی را ارائه کنند، حالا چه در بخش مجوزها که خیلی با تعلل و بیشتر با نگاه سلبی همراه بوده که باید به یک نگاه فرهنگی تبدیل شود و چه از جنبه احداث و ساخت سالنهای کنسرت. تنها سالن استاندارد برای اجرای کنسرت موسیقی در کل کشورمان تالار وحدت است. از طرفی بسیاری از اعتراضهایی که چند وقتی نسبت به کنسرتها ایجاد شد تا حدودی بحق بود و ما نمیتوانستیم منکر ناهنجاریهای ایجاد شده در کنسرتها باشیم.
عوامل شکلگیری این ناهنجاریها را در چه مسائلی میدانید؟
عامل اصلی این ناهنجاریها مردم نبودند بلکه عامل اصلی دولتهایی بودند که سالنهای استاندارد نساخته بودند! آداب حضور تماشاگر در سالن کنسرت استاندارد میتواند در شیوه رفتاری او تأثیرگذار و تعیینکننده باشد. هیچوقت کسی در تالار وحدت بلند نمیشود دست بزند یا برقصد و کارهای ناهنجاری انجام بدهد.
در واقع فرم محتوا را هدایت میکند؟
بله. وقتی شما در تالار وحدت هستید به دلیل نوع معماری آن و برخی عناصر دیگر باعث میشود که نظم و آداب آنجا را مراعات کنید و تماشاگر متوجه بشود که در یک سالن اجرای کنسرت است نه مراسم عروسی و جشنهای اینچنینی! ولی، چون ما در سالنهای ورزشی کنسرتها را اجرا میکنیم طبیعتاً محیط آنجا نه تنها این اجازه را به شما نمیدهد که کیفیت لازم را در پخش داشته باشید بلکه باعث بروز رفتارهای ناهنجار از سوی تماشاگران هم میشود. ما باید در این رابطه دولتها را به عنوان عامل اصلی ایجاد چنین اتفاقاتی بدانیم. طبق قانون یکی از وظایف دولتها حمایت از موسیقی است و حمایت یعنی ایجاد زیرساختها. راهکاری که اینجا میتواند گرهگشا باشد، نقشدهی به بخش خصوصی است و اگر دولت خودش نمیتواند انجام بدهد، لااقل میتواند مساعدت بکند تا بخش خصوصی تحت نظارت آنها اقدام به ایجاد زیرساختها بکند. از سوی دیگر دولت نباید مجوز اجرای کنسرت در سالنهای ورزشی را صادر بکند و مانع اجرا در اینگونه سالنها شود بلکه میتواند با سختگیری در این مورد، بازار را به سمت اجرا در سالنهای رسمی و استاندارد گرایش بدهد. اگر دولت خودش هم نخواهد کاری انجام بدهد، من به طور قاطع میدانم که بخش خصوصی این آمادگی را دارد که کارهای خوبی را انجام بدهد.
همانطور که اشاره کردید ما در حوزه اجرای موسیقی و مجوزها ضعفهایی داریم که باعث رکود و اوضاع غیرقابل قبول کنونی در عرصه موسیقی کشورمان شده است آیا اوضاع موسیقی در حوزه آکادمیک و آموزش هم به دلیل وجود چنین مشکلاتی دچار آسیب شده است؟ و اگر مشکلاتی هست به آنها اشاره کنید.
موسیقی در حوزه آکادمیک یا در بخش آموزش مسیر خوبی را طی کرده است و میتوانیم بگوییم که یکی از داراییهای ما در عرصه موسیقی بعد از انقلاب این بوده که موسیقی علمی و آکادمیک ما خصوصاً در بخش پژوهش و تألیف کتاب و آموزش عالی شکل گرفته است. به نظر میرسد این مسئله برگ برنده بزرگی برای ماست و در طول تاریخ صد ساله موسیقی ما که تاریخ معاصر موسیقی ما محسوب میشود، هیچگاه چنین رشدی را در نظام آموزش عالی و تاپ نداشتهایم. قطعاً این قابل تأمل است، اما کافی نیست. به هر حال این دانشگاهها شکل گرفتهاند تا ما متخصصانی را به عرصه موسیقی و مدیریت آن وارد کنیم. اشکال اساسی آنجاست که اساساً نظام مدیریت موسیقی ما یک نظام کاملاً غیرتخصصی است. مشکل اساسی موسیقی ما اصل موسیقی و مردم نیستند. متخصصانی هستند که هیچگاه به کار گمارده نمیشوند چه در شوراها و چه در مدیریت عرصه موسیقی. در بین همه مدیران کل موسیقی کشورمان از ابتدای پیروزی انقلاب تا کنون تنها کسی که دارای تخصص بود، بنده بودم و در همان دوره در عرصه میدانی شاهد رشد موسیقی بودیم.
متأسفانه یک نوع نگاه فدراسیون فوتبالی به عرصه موسیقی وجود دارد و با همان رویکردی که مدیران غیرورزشی برای ورزش گمارده میشوند، مدیرانی در عرصه موسیقی مسئولیت میگیرند که ارتباط تخصصی با آن ندارند.
این مسئله به دلیل وجود بخش بحران مشروعیت موسیقی در کشور است. این اتفاق در حالی است که نظر حاکمیت نیست و حاکمیت تکلیفش با موسیقی روشن است. من فکر میکنم این مسئله به دلیل بدسلیقگی مدیران میانی است. وقتی ما به فرمایشات مقام معظم رهبری دقت میکنیم میبینیم که نگاه ایشان به موسیقی یک نگاه باز و خیلی عالمانهای است، ولی متأسفانه وقتی به نگاه مدیران میانی نگاه میکنیم، شاهد یک نوع نگاه سلبی و خیلی بستهای هستیم. برای اینکه در یک جامعه موسیقیدانهای متخصصی مثل من ساخته بشود که بیش از ۳۸ سال در عرصه موسیقی تحصیلات آکادمیک در رشتههای مختلف در کنار ۲۷ سال سابقه تدریس تخصصی در دانشگاهها داشته باشد، قطعاً هزینههای زیادی از سوی ما و حاکمیت صورت گرفته است، اما متأسفانه به دلیل وجود نگاههای سلبی و بدسلیقگی مدیران مجبور به خانهنشینی شدهایم. خب طبیعی است وقتی شما صنعتگران را خانهنشین کنید برای تولید و صنعت پیشرفتی اتفاق نمیافتد. الان مشکل عمده موسیقی ما به دلیل بحران مدیریتی است و قطار موسیقی از ریل خودش خارج شده است. در کنار نگاه بستهای که در این دولت وجود داشته است، موسیقی نیازمند یک جراحی مدیریتی میباشد. در این بین جامعه به جلو پیش رفته است، اما این مشکلات باعث شده که امروز بود یا نبود دفتر موسیقی در دولت یا صدا و سیما هیچ اثری در روند موسیقی نداشته باشد. اگر وزارت ارشاد و سیاستگذاران تغییراتی در روند سیاستگذاریهایشان برای موسیقی داشته باشند و بتوانند فضا را کنترل کنند در حالی که امروز هیچ کنترلی بر اوضاع وجود ندارد، ممکن است اوضاع موسیقی کمی رو به بهبود برود. الان اوضاع به گونهای شده است که هیچ هنرمندی به خاطر اینکه بخواهد از وزارت ارشاد مجوز بگیرد، اثرش را اصلاح یا خودسانسوری (در نظر گرفتن قوانین موسیقایی) نمیکند. متأسفانه امروز استراتژی و راهبرد درستی در حوزه موسیقی نداریم و هر مدیری که مسئولیت میگیرد بر اساس سلایق شخصیاش عمل میکند و از نگاه خردورزانه و جمعنگر خبری نیست، بنابراین من فکر میکنم ما به طور جدی نیازمند جراحی در این سیستم مدیریتی هستیم. مجدداً تأکید میکنم که این بحران مشروعیت موسیقی در حالی است که تکلیف حاکمیت در رابطه با حدود و ثغور موسیقی مشخص و روشن است و مرزها را تعیین کرده و اگر طبق آن دستورالعملها رفتار بشود، قطعاً مشکلی نخواهیم داشت. موضوع مشکل نداشتن حاکمیت با موسیقی را بنده دارم عرض میکنم که سالیان زیادی در حوزه تخصصی مدیریت موسیقی کشور کار کردهام و به شئون و مشکلات آن احاطه کامل دارم. مشکل ما بدسلیقگی مدیران میانی برخی دستگاههای ناظر و نگاه مدیران غیرمتخصص است که همواره نگران از دست دادن جایگاه و سست شدن پایههای میز مدیریتیشان هستند.
در آستانه استقرار دولت جدید و معرفی وزرای کابینه آن هستیم. توصیه شما به عنوان یک مدیر متخصص به دولت جدید در حوزه موسیقی چیست و فکر میکنید باید بر کدام مسائل متمرکز شود تا ضمن عبور از خمودگی و عقب ماندگی فعلی بتوانیم حرکت و جهش روبه جلو هم داشته باشیم؟
ما در کشوری زندگی میکنیم که شخصیتهای بالقوهای برای توسعه فرهنگی متناسب با نیازهای فرهنگی جامعه ایران اسلامی وجود دارند. حافظ میگوید: «سالها دل طلب جام جم از ما میکرد/ و آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد.» ما آنچه را لازم هست، داریم. ما در بخش حوزه نیروی انسانی متخصصان پای کار بسیاری داریم که اگر دولت وظایف تکلیفی و قانونی خودش را بدون اعمال نگاه سلیقهای انجام بدهد و در حوزه ایجاد زیرساختها و حمایت از بخشهایی از موسیقی که اصطلاحاً به آنها گونههای هنری گفته میشود مثل موسیقی سنتی، موسیقی ملی و موسیقی آکادمیک حمایتها و کمکهایی انجام بدهد من فکر میکنم که موسیقی میتواند گلیم خودش را از آب بیرون بکشد و جهش لازم را انجام بدهد. الان کف خواستههای هنرمندان از دولت این است که روند اعطای مجوزها را سرعت بدهد. شما وقتی میخواهید گذرنامه بگیرید به رغم اینکه یک سند هویتی و بسیار مهمی برای همه افراد است نیروی انتظامی با روشهای متنوعی که دارد به سرعت آن را صادر میکند، اما در این سوی ماجرا وقتی میخواهند یک مجوز ساده برای کنسرت موسیقی صادر شود هنرمند باید ماهها بیاید و برود تا مجوز برایش صادر بشود! ما در دوران انقلاب، دوران جنگ تحمیلی و بزنگاههای خاص همیشه از موسیقی استفاده میکنیم و بهره میبریم، اما امروز که به دلیل اوضاع سخت ایجاد شده و بیماری کرونا اتفاقاً مردم ما نیاز به روحیه شاد و شادابی و نشاط برای زندگی بهتر دارند، عرصه را بر موسیقی تنگ میکنیم و تولید موسیقی خوب را به پایینترین سطح خودش میرسانیم؟! ما حتی در حوزه موسیقی ارزشی خودمان هم عملکرد ضعیف و غیر قابل قبولی داشتیم. من تا سال ۹۳ تلاش بسیار زیادی را برای حفظ جشنواره موسیقی دفاع مقدس انجام دادم و حتی آخرین بار با هزینه شخصی خودم آن را برگزار کردم، ولی تلاشهای من به ثمر ننشست. طی این چند سال تقریباً حدود ۲۰۰ هنرمند درجه یک کشورمان به خارج مهاجرت کردهاند. اینها بخشی از متخصصان موسیقی کشورمان بودند. اگر امروز بخواهیم لیستی از موسیقیدانهای متعهد به انقلاب و ارزشها را تهیه کنیم، خواهیم دید که بسیاری از آنها مهاجرت کرده و از کشور رفتهاند یا خانه نشین شدهاند! علت آن هم همین کجسلیقگی مدیران غیرمتخصص است. دولت باید قدرت خودش را در حوزه موسیقی بازسازی کند و نظارت و حمایتهای لازم را انجام بدهد تا بتواند در حفظ و نگهداری موسیقی که یکی از میراثهای تمدنی ماست قدمی بردارد. با این اوضاعی که پیش آمده ما نگران از بین رفتن موسیقی محلی کشورمان به دلیل عدم توجه به بحثهای کارشناسی هستیم که قبلاً انجام شده است و الان موجود هستند. دولت با یک سرمایهگذاری اندک و با کمک گرفتن از بخش خصوصی میتواند موسیقی را نجات بدهد. بدنه وزارت ارشاد باید در حوزه تعیین راهبردها و استراتژیها جراحی بشود و نیروهای متخصص را به کار بگیرند. وزیر آینده ارشاد حلقههای بسته مشاورانی را که سالهاست آفت توسعه و پیشرفت موسیقی کشورمان شدهاند، بشکند و از ظرفیت هزاران موسیقیدان متخصص و دلسوز کشورمان برای بهبود و جهش موسیقی استفاده بکند. دولت باید تولیدات موسیقایی را با نیازهای روز جامعه متناسبسازی کند. این دیوار بیاعتمادی که بین هنرمندان و دولت ایجاد شده است باید توسط دولت جدید به سرعت از بین برود. ظهور و بروز امثال امیر تتلو حاصل بی تدبیری دولت در عرصه موسیقی است و من معتقدم اگر دولتها طبق قانون عمل بکنند میتوانند ضمن نظارت و کنترل محتوا جامعه را هم از شنیدن آثار فاخر و قابل قبول بهرهمند کنند.