کد خبر: 102164
تاریخ انتشار: ۱۸ مهر ۱۳۸۸ - ۱۳:۴۸
به بهانه حمایت مهره معنوی سازمان CIA از موج سبز
حامد مهدوی- تبدیل شدن فعالیتها و موضع گیری های زاویه دار جریان موسوم به «موج سبز» پس از انتخابات دهم و حوادث تلخ آشوبها، بستری برای ذوق زدگی نیروهای ضدانقلاب فراری و اپوزیسیون خارجی نظام و همچنین نفاق داخلی شد.
به گزارش«جوان آنلاین»،تا جائی که هر روز خبری از پیوستن افراد مختلف با گرایشهای ایدئولوژیک نه چندان همگون به گوش می رسد و البته ظاهرا این قصه سر دراز دارد. ولی با نگاهی گذرا به راحتی می توان اتحاد شوم تمام هواداران این موج برانداز را در نقطه اشتراک آنها یعنی ضدیت و کینه با نظام مردم سالاردینی و انقلاب اسلامی مردم ایران مشاهده کرد.
از طرفی پیوستن «گزینه معنوی سازمان سیا در انقلابهای رنگین» به حرکت موسوم به جنبش سبز طی روزهای گذشته پازل کارگزاران کودتای مخملی را کاملتر کرد. قرار گرفتن تصویر «دالایی لاما» در کنار «نازنین افشین‌جم» در حالی که هر دو برگه های سبز رنگی را در دست داشتند، محتوای خبری را تشکیل می داد که به سرعت از طریق رسانه های جامعه مجازی انتشار یافت. پرداختن ارگان رسانه ای سازمان سیا (رادیوفردا) و رادیو دویچه وله (صدای آلمان) و... به این خبر، تحریک رسانه هایی چون سایت ضددین و ضدانقلاب «بالاترین» را به دنبال داشت.
این خبر در رسانه های داخلی در کنار تصاویری از خوانندگان لوس انجلسی و شخصیتهای به اصطلاح هنری و سیاسی ضدنظام قرار گرفت که شاید به نوعی، برائت طیف داخلی جنبش موسوم به سبز، از هواداران و وابستگان خارجی آن را به ذهن متبادر سازد.
اما شناخت دالایی لاما به عنوان کارگزار معنوی سازمان سیا (در شرق آسیا جهت مقابله و ایجاد ناآرامی در برابر قدرتهای رقیب با پوششهای دینی نسبیت گرایانه)، می تواند ابعاد جدیدی از این ماجرا را مشخص کند.
دالایی لاما با نام اصلی «تنزین گیاتسو» در سال 1937 هنگامی که 2 ساله بود، تیم جستجویی از مقامات رسمی بودایی او را به عنوان کسی که روح بودا در او حلول کرده شناسائی کردند. او از همان سن و بر پایه عقاید بودیسم، بر تخت سلطنت موروثی تبتی ها تکیه زد و در 15 سالگی هم به عنوان رهبر تشریفاتی دولت تبت برگزیده شد.
دالایی لاما که اکنون با تبلیغات رسانه های صهیونیزم جهانی و حتی رسانه های فارسی زبان صهیونیستی همچون «بی بی سی فارسی»، «رادیو فردا»،« صدای امریکا» و... نماد صلح، خشونت ستیزی، کثرت گرائی و تساهل مذهبی در جهان معرفی می گردد، در 24 سالگی برای تثبیت حکومت خودمختارش، تبتی ها را به شورش علیه حکمرانی چینی ها فراخواند. در حالی که هزاران تبتی در نبرد با سربازان چینی جان می دادند، دالایی لاما از ترس جانش، به هند گریخت و از دولت دهلی، تقاضای پناهندگی سیاسی کرد.
او در سالهای 1380 تا 1386، سه بار به صورت خصوصی با ئیس جمهور امریکا در کاخ سفید ملاقات کرده و سرانجام در پائیز 1386 از دست جرج دبلیو بوش، بالاترین نشان ایالات متحده را دریافت نمود. در مراسم اهداء این نشان عالی، رئیس جمهور جنگ طلب امریکا وی را «نماد جهانی صلح و بردباری» لقب داد.
دالایی لاما که مهره معنوی سازمان جاسوسی سیا در انقلابهای مخملی شناخته می شود، در دهارامسالای هند ساکن است؛ جائی که به ادعای رسانه های صهیونیستی، مقر دولت در تبعید تبت شناخته می شود.
وی در دوران جنگ سرد آمریکا با شبح مارکسیسم در جهان، در قامت یک رهبر مذهبی، اهرم فشار موثر ایالات متحده بر حکومت کمونیستی چین شناخته می شد، اما با سقوط این ایدئولوژی در جهان و پایان جنگ سرد، رهبر ناراضیان تبتی هم به جمع هواداران نظریه امریکائی «معنویت سکولار» پیوست و اصول آن را جایگزین جوهره آئین بودا نمود؛ تا جائی که بودیست های حقیقی، او را متهم به مسخ آئین خود می کنند.
دالایی لاما با این منش و روش، البته در نگاه شیفتگان سکولاریسم، نماد تساهل شناخته می شود. وی در مصاحبه ای که با «رامین جهانبگلو» (از متهمین پرونده کودتای مخملی در سال85 و 86 در کنار یحیی کیان تاج بخش و هاله اسفندیاری) انجام و در روزنامه اعتمادملی مورخ 6 تیر ماه 1385 چاپ شد، می گوید:
« در آئین بودا تصویر روشنی از خدا نیست. از نظر یک مسیحی یا یهودی من بی دین به حساب می آیم. در مقابل، کمونیستها مرا دیندار می شناسند. چه می دانم! شاید میان این دو باشم! درست است که تصویر کلی از خدا نداریم، اما دریافتی از وجود اعلی داریم که به درگاهش نیایش کنیم و...»
این کلمات، تصویر رهبری به اصطلاح مذهبی را باز می تاباند که خود نمی داند پیرو کدامین مذهب است؟ دالایی لاما با شکاکیتی فراتر از شکاکیت دکارتی، درباره مسلک و مذهبش می گوید : «چه می دانم؟!» با این همه، کسی که صریحا خود را میان الحاد مارکسیستی و دینداری یهودی – مسیحی معاصر، سرگردان می بیند، مدعی است که انسانهای عاقل، بودا را به عنوان دین خود، انتخاب می کنند:
«در واقع افرادی با منطق سلیم، راهبرد بودا را مناسب می پندارند. تصور می کنم به دلیل شرایط و آگاهی موجود در دیگر نقاط دنیا که هیچ گونه رابطه ای با آئین بودایی نداشته اند، حال به این آئین تمایل نشان می دهند.»
بنابراین، بر پایه تحلیل روش شناختی ای که از مأموریت مخملی رامین جهانبگلو (به عنوان روشنفکر تربیت یافته سیا) به دست می آید، می توان دریافت که چرا برای دالایی لاما عنوان «یکی از مهمترین رهبران مذهبی جهان» را جعل می کند و او را به مراتب «حافظ وجدان جهانی» می رساند؛ چون این بودیست متأخر، تنها معنویت سکولار را به رسمیت می شناسد، به خدایان گوناگون معتقد بوده و منکر وجود حقیقت و خدای یگانه است.
جالب اینکه مصاحبه رامین جهانبگلو با دالایی لاما، یک ماه پس از بازداشت رامین انتشار یافت و روزنامه «اعتماد ملی» پس از این مدت نشان داد که چون گذشته باز هم خریدار تفکر براندازانه جهانبگلوهاست.
بنا بر پژوهشهای صورت گرفته و شواهد و قرائن موجود، به ضرس قاطع می توان دالایی لاما را یکی از دست نشانده های سازمان جاسوسی امریکا در جریان سازی جنبشهای شبه عرفانی نوپدید دانست. گفتنی است امثال وی در کشور ایران و در جریان فرقه سازی ها و تولد نامشروع شبه عرفانهای التقاطی و بدون شریعت نیز قابل مشاهده بوده و هستند. تا جائی که در جریان تبلیغات انتخاباتی نامزدهای ریاست جمهوری و درکمال بهت و تعجب همگان، یکی از کاندیداهای اصلاح طلبان صراحتاً از برخی مدعیان معنویت و تصوف و حتی مدعیان دروغین ارتباط با حضرت مهدی(عج) که در سالهای اخیر شناسائی و افشاء شدند، حمایت نمود و حتی گروهی دیگر از فرقه های التقاطی از جمله پیروان «پیمان فتاحی» (مشهور به استاد «ایلیا رام ا...» پیامبر دروغین کم سواد و ملقوب به «آواتار» به معنی "تجسم جریان حقیقت"، "روح مجسم حق" ، "تجسم الهی" و نمایندگی خدا روی زمین) علناً از میرحسین موسوی و موج سبز اعلام حمایت نمودند.
اما در پی انعکاس داخلی خبر حمایت دالایی لاما از موج سبز، روزنامه خبر (مورخ 88.7.15) در گزارشی با عنوان «سر جنبش سبز کجاست؟» و البته با تکرار برخی جملات رادیو فردا، می نویسد:
دالایی لاما که پنجم مهرماه در کنفرانس صلح در ونکوور کانادا سخنرانی داشت. در حاشیه این مراسم با در دست گرفتن تراکت سبز رنگی که بر آن جمله «آزادی برای ایران» نقش بسته بود همبستگی خود را با مردم ایران نشان داد.
این اقدام دالایی لاما با هدایت و به خواسته نازنین افشین‌جم، دختر شایسته کانادا که چند سال پیش معرفی و هم‌اکنون به عنوان فعال حقوق بشر(!) معرفی می‌شود انجام شد. او که در کنار دالایی لاما قرار گرفته بود در وبلاگ شخصی خود نوشته است که در حاشیه کنفرانس صلح ونکوور با دالایی لاما دیدار کرده و در مورد اتفاقات ماه‌های اخیر در ایران که به ادعای وی به کشته شدن ده‌ها نفر و بازداشت طیف وسیعی از فعالان مدنی و سیاسی منتقد انجامید(!) با این رهبر مذهبی صلح‌طلب(!) سخن گفته است. افشین‌جم می‌نویسد:
پس از این توضیحات دالایی لاما بی‌درنگ پذیرفت که شعار «آزادی برای ایران» را بر دست بگیرد و به این طریق با جنبش سبز ایران ابراز همدلی و همیاری کند(!)
همچنین رادیو فردا در این زمینه می گوید :
دالایی لاما رهبر معنوی و در تبعید بودائیان تبت که در سال ۱۹۸۶ جایزه صلح نوبل را از آن خود کرده بود و از مهم‌ترین چهره‌های جهانی حامی صلح(!) به شمار می‌آید، با جنبش سبز ایران ابراز همبستگی کرد.(!)
شایان ذکر است، نازنین افشین جم متولد ۱۳۵۸ در تهران؛ خواننده، ترانه سرا، آهنگساز، مدعی فعالیت بین‌المللی حقوق بشر، مُــدل و بازیگر ایرانی-کانادایی است که عنوان دختر شایسته‌ی کانادا و مقام دوم دختر شایسته‌ی دنیا را کسب کرده‌است. (اصلی ترین ویژگی برای کسب این عناوین زیبائی، آرایش و مدل لباس می باشد.)
یک سال پس از انتخاب وی به عنوان دختر شایسته، «حسین درخشان» (از وبلاگ نویسان و روزنامه نگاران اصلاح طلب و جاسوس شناخته شده سیا که چندی پیش نام وی به عنوان یکی از سرپلهای ارتباطی «سیا» با برخی عومل داخلی من جمله «محمدعلی ابطحی» به میان آمد) با او مصاحبه ای را در هتل محل اقامتش ترتیب داد که در رسانه هایی چون بی.بی.سی نیز انعکاس یافت.
فعالیتهای حسین درخشان با پوششهای خبرنگاری و رسانه ای، پیرو روشی است شناخته شده به مدیریت تشکیلات تودرتوی جاسوسی، تا ذهن مخاطبان خود را با یک حیله ساده از اصل ماجرا منحرف نموده و عوامل خود را در پوشش خبرنگار، روزنامه نگار، عکاس، هنرمند و یا استاد دانشگاه، دین پژوه، جامعه شناس و روشنفکر نفوذ داده و برای آنها کسب وجهه نمایند. بر این اساس عامل سرویس بیگانه در پوششهای یاد شده فعالیت کرده و به مدد دیگر مهره ها کسب شهرت می نماید و با نگاه حداقلی ذخیره ای می شود برای ایام و شرایط خاص.
خانم افشین جم با نمایش آن روی دیگر سکه شایستگی خویش و با بیرون ریختن آموخته های ضددینی خود در مورد نظام جمهوری اسلامی گفته است :
«این حکومت مذهبی نمی‌تواند تا آخر این گونه ادامه دهد. در ایران افراد زیادی سکولار هستند و می خواهند بین دین و سیاست جدایی باشد.»(!)
نازنین افشین جم در کنار «احمد باطبی» (از دانشجویان شهرت یافته در وقایع 18 تیر ۱۳۷۸ که عکس وی به عنوان نماد تکثیر و پس از چند بار دستگیری به امریکا پناهنده شد)، اویل سال88 با حضور در نشست عالی حقوق بشر سازمان ملل در ژنو که تعداد زیادی از پژوهشگران و فعالان حقوق بشر از کشورهای گوناگون حضور داشتند، شرکت کرد و به تقلید از دیگران که از وضعیت حقوق بشر در کشورهای خود سخن می‌گویند، به سیاه نمایی از جامعه ایران پرداخت.
شاید با توجه به مواضع اغتشاش طلبان و شعارهای هدایت شده عوامل خشونت و آشوب و همچنین با نگاه عمیق به آنچه گفته شد، به شکل واضح تری بتوان منشاء و نیت برنامه ریزان شعارهایی چون «مرگ بر چین» و «مرگ بر روسیه» و جایگزینی آن با شعارهای همیشگی و بی بدیل «مرگ بر آمریکا و اسرائیل و انگلیس» در روز قدس و دیگر ایام التهاب را دریافت؛ البته از فحوای برخی اخبار می توان به پشیمانی بعضی از سرویسهای جاسوسی در بلندکردن صدای شعار ناهمگون و نامبارک عوامل خود در راهپیمائی های مردم مسلمان ایران پی برد؛ چرا که به موجب رسوائی حادث از آن، حتی بسیاری از هم مسلکان داخلی آنها نیز، به اجبار سیاست از این شعارها برائت جسته و برخی خود را در صفوف مردم جای دادند.
ضمناً شانتاژآفرینی برخی رسانه ها در خصوص سیاستهای خارجی نظام به ویژه در ارتباط با چین و روسیه نیز در همین راستا قابل ارزیابی است. به خصوص اینکه شیطان بزرگ، آژیر خطر خود را در برابر قدرت اقتصادی چین و قدرتهای تسلیحاتی روسیه و همکاری های بین المللی این دو کشور با ایران، به صدا درآورده است.
بدیهی است با کنار هم گذاردن هرچه بیشتر قطعات پازلِ (ارتباطات، سوابق، آراء و عملکرد) پیاده نظام فکری و رسانه ای «ناتوی فرهنگی» پرده های بیشتری از اهداف براندازانه این جریان و همچنین نیرنگهای اطلاعاتی و عملیات روانی دشمن کنار رفته و صحنه نمایش روشن تر خواهد شد.
*****
بی شک این آرزوی چندین و چند ساله دشمنان قسم خورده این مرز و بوم بود که با هدایت آنها بخشی از به ظاهر کارگزاران جمهوری اسلامی با دستان خود (هرچند به سبب مشتبه شدن امور) تخم نفاق و افتراق را کاشته و محصول تفرقه، کینه، شکاف و دوگانگی را برداشت کنند و تعادل جامعه را به دودستگی گرایش دهند. در نگاهی به فرآیند و فرآورده های حوادث اخیر می توان به آب شدن قندهای کینه در دل منافقین و دشمنان مشترک ایران و اسلام (و در یک ترکیب مبارک، ایران اسلامی) پی برد؛ زیرا قرار دادن یک جناح از نظام با تحریک افراطیون آن در برابر کل حکومت و نافرمانی و سرکشی آنها، مفهومی به ذهن متبادر نمی شود به جز اینکه قدرت طلبی و انحراف شکلی و ماهوی آن طیف و در نتیجه تقابل با کل نظام و حتی رهبری- که قطعا در نظام قدرتمند جمهوری اسلامی با پشتوانه های مردمی بی نظیر همراه است- موجب حذف جناح اقلیت سرکش می شود. این واقعیت به معنی به هم خوردن توازن قوا بوده و در این سیر (در صورت عدم اصلاح جناح رادیکال) یا زمینه تشکیل جریانی از دشمنان داخلی فراهم می شود که جنگ داخلی را به دنبال خواهد داشت و یا نفوذ بیشتر نفاق را موجب می شود. در هر صورت سرویس اطلاعاتی دشمن با نفوذ در هر دو جناح و در یک بازی «بـرد- بـرد» به بخشی از نیات خود می رسد.
شاید تئوری پردازان براندازی نرم و مغزهای متفکر کودتاهای مخملی در پستوهای موسسات و تشکلهای وابسته و همیار سازمان جاسوسی شیطان بزرگ(CIA) به مخیله اشان هم خطور نمی کرد که طرحهای روی کاغذشان در اقلیم سرسخت، مقاوم و متحدی همچون ایران که عقبه فرهنگی یک انقلاب بزرگ دینی را به همراه دارد، به این سرعت چند گام اساسی را پیش رفته و تا حدودی تضاد و عدم توازن نسبی (هرچند گذرا و منطقه ای) را در نظام مردم سالار دینی موجب گردد. طرحهائی که از فحوای آنها تفرقه، شبکه سازی های اجتماعی برای جنگ داخلی و در نهایت فروپاشی از درون می طراود.
هرچند که با تدابیر بی نظیر رهــبری نظام و قاطعیت و بصیرت بی بدیل ایشان و البته به موجب برکات صــاحب اصلی انقلاب اسلامی، بحرانهای گذشته از وضعیت تهدید به آرامش گروید و حتی فرصتهایی نیز برای انقلاب پیش آمد تا به بازسازی و نیرومندی بیش از پیش خود همت گمارده، سره را از ناسره تمیز داده و به یقینِ قلب سربازان مومنش بیافزاید.
---------
منـابع :
- وبگاه بی بی سی
- وبگاه رادیو فردا
- وبگاه رادیو دویچه وله
- کتاب شوالیه های ناتوی فرهنگی
- روزنامه اعتمادملی
- روزنامه خبر
- وبگاه ویکی پدیا
- وبگاه کمیته موسوم به گزارشگران بدون مرز
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار