اگر تا آغاز ریاست جمهوری ترامپ در امریکا، استراتژی جهانی این کشور با پوششی از شعارهای فریبکارانه احترام به دولتها و ملتها تا حدودی رعایت میشد، در این دوره چهارساله، این هژمونی طلبی جهانی امریکا، به دلایل زیادی عریان شده و چیزی به نام احترام به دیگران مطرح نیست. یا باید بنده و مطیع خواستههای ذلتبار بود و دوشیده شد و تحقیر بهجای احترام یا اینکه باید بهای استقلالخواهی را با صبر و بصیرت و مقاومت ادا کرد. منازعه استکبار امریکایی و غربی با ایران و بسیاری از کشورهای جهان، یک اختلاف روی موضوعات حاشیهای یا اختلاف سلیقه سیاسی نیست، بلکه مسئله وجودی و بود و نبود است. امریکا در هرکجا با دشواری و هزینه و مقاومت روبهرو شده، عقبنشینی کرده و مسیرش را تغییر داده یا دشمنیاش را محدود نموده است و هرکجا، سستی و امتیازدهی و بیهویتی دیده با شتاب بیشتری بر خواستههای غیرقانونی و غیرانسانی خود افزوده است. کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس نمونه واضحی از ذلت، غارتشدگی و تحقیر و مزدوری هستند که فقط تاریخ مصرفی برای ماندن در حکومت دارند. راهبردهای امریکا در قبال ایران، دارای پهنهای گسترده از اقدامات و تدابیر است، ولی بهدلیل ناتوانی امریکا در گزینههای سخت یا پرهزینه بودن آن، از اهرم اقتصادی به موازات آن، شبکهای از اقدامات روانی، سایبری، سیاسی و امنیتی و هراسافکنی را بهکار گرفته است. خوشبختانه در سایه فعالیتهای عریان ترامپ، فضای جهانی، عزم خود را برای موازنهسازی و تا حدودی تقابل مهارکننده در مقابل امریکا و غرب نشان میدهد و سرعت اتحاد ائتلافهای جدید و جبههسازی در مقابل امریکا بالا رفته است. ترامپ که برای یک شوک انتخاباتی و رأیساز همه حیثیت خود را در شورای امنیت به قمار گذاشت و شکست خورد، نقش نیابتی به اروپا داده تا ضمن تکرار همان شعارها و خواستههای غیرقانونیاش علیه ایران در موضوعات موشکی و منطقهای و حتی تکرار مشکوک نشان دادن ماهیت برنامه هستهای ایران که در سفر گروسی به تهران نهفته ماند، امکان سازش و تسلیم را تجربه کرده یا در نهایت از سیستم ماشه علیه ایران در چارچوب برجام استفاده کند.
آنچه اروپا را در پیروی از امریکا با تردید بیشتر مواجه یا در مقابل هر رئیسجمهوری در امریکا، دچار موازنهسازی مؤثر میکند، این است که بهجای بازیهای سخیف با اقتصاد داخلی و بورس و بیتحرکی در شکل دادن به اقتصاد مقاومتی و فرصتسوزیهای راهبردی در عرصه جهانی، هرچه زودتر مباحث مناسبات راهبردی و همهجانبه و بهویژه اقتصادی و بانکی با چین و روسیه آغاز و بهجای اجرای برجام ۲، ولی خاموش در دیپلماسی منطقهای و خالی کردن میدانهای گوناگون اقتصادی و امنیتی و سیاسی و رها کردن مرزهای امنیتی، سیاست منطقهای، از حالت رها شدگی در کشورهای پیرامونی خارج و به حالت هجومی و حفظ منافع اقتصادی و امنیتی و جایگاه منطقهای و کارکردهای آن بپردازد، چراکه حتی اگر دلدادگان به راهبرد «مذاکره برای مذاکره» بخواهند آخرین شانس و بخت سیاسی خود را به آزمون بگذارند، وقتی دستپرتر باشند، شاید برخلاف «برجام بیحاصل» بتوانند دستاوردی بیشتر در منافع ملی کسب کرده و از میزان و گستره دشمنی استکبار علیه ایران بکاهند و در پیشگاه مردم سرافکنده نباشند.