سرويس سياسیجوان آنلاين: یکی از مسائلی که همیشه جمهوری اسلامی بر آن اصرار میورزیده، مسئله وحدت امت اسلامی و دوری از تفرقه و ایجاد گسلهای مذهبی و فکری بوده است. اثر عملی وحدت اسلامی، کاهش فاصله بین دولتها و ملتهای مسلمان و همگرایی مستضعفان خواهد بود. وحدت اسلامی، هزینه کنشهای اجتماعی و سیاسی را به حداقل میرساند و با توجه به احساس تعلق همگانی، هزینه مدیریت را پایین میآورد. در عین حال، قدرت بزرگی را در مقابل مطامع و افزونطلبی دولتهای غیراسلامی و جهان استکبار تشکیل میدهد. سیره امام خمینی (ره) مؤید این مورد است، اما با این حال، مسئله ظهور گرایشهای افراطی در اسلام سیاسی و منافع برخی دولتهای منطقهای در راستای ایجاد وحدت نیست.
اندیشکده خبری تحلیلی برهان در گزارشی به این موضوع اشاره کرده و نوشته است: امروز نیز از یکسو تفرقه از مهمترین مصایب جهان اسلام است و از سوی دیگر، دشمنان جهان اسلام نیز به سبب تفرقه مسلمانان، بزرگترین ضربات را به جوامع و کشورهای اسلامی وارد میکنند؛ ذخایر و امکانات مادی و اقتصادی جوامع اسلامی را غارت میکنند، کشورها و جوامع اسلامی را اشغال میکنند، برای از بین بردن فرهنگ اسلامی هر روز گستاختر میشوند و در بسیاری از جوامع اسلامی حکومتهای دستنشانده و مورد نظر خود را روی کار میآورند.
جایگاه وحدت در اندیشه زعمای جمهوری اسلامی
اگر به سخنان امام خمینی و سلوک سیاسی و اجتماعی ایشان دقت کنیم، درمییابیم که از نظر ایشان، وحدت صرفاً یک توصیه اخلاقی و یک ارزش فرهنگی و اجتماعی نیست، بلکه بزرگترین راهبرد و بهترین روش سیاسی برای قدرتمند شدن جوامع اسلامی برای مقابله با دشمنان و برای قد علم کردن در برابر تجاوزگران نیز محسوب میشود. به عبارت دیگر، طرح راهبردی امام خمینی (ره) در تحقق «وحدت سیاسی جهان اسلام» را میتوان در قالب یک نظریه سیاسی تحت عنوان «وحدت»، بهعنوان امری راهبردی تلقی کرد. موضع حضرت امام (ره) در قبال پدیده «امت اسلامی» بازتاب نگرش دینی- سیاسی ایشان در ابعاد مختلف حیات بشری است.
حضرت امام (ره) با رویکرد فقهی خاص، دینداران و پیروان اسلام را صرفنظر از تعلقات ملی، نژادی و مذهبی، به اجتماع حول محور «توحید» به تحقق و عینیت خارجی امت قدرتمند اسلامی فرامیخواند، زیرا این اندیشه، تفسیر عینی تفکری است که در متن تعالیم دینی، رسالت پیغمبر خاتم (ص) را چنین بازگو مینماید: «برانگیختهشده برای راهنمای همه خلقها بهسوی خیر و دعوت همه مردم به اعتقاد پیدا کردن به خدای یکتا»؛ دقیقاً همین نگرش توحیدی و دینی حضرت امام (ره) در نظریه او راجعبه امت اسلامی بازتاب پیدا میکند. حضرت امام این موضوع را چنین بازگو مینمایند: «اسلام آمده است تا تمام ملل دنیا را، عرب را و عجم را، ترک را و فارس را، همه را با هم متحد کند و یک امت بزرگ به نام امت اسلامی در دنیا برقرار کند… نقشههای قدرتهای بزرگ و وابستگان آنها در کشورهای اسلامی این است که قشرهای مُسلم را که خداوند تبارک و تعالی بین آنها اخوت ایجاد کرده است و مؤمنان را به اخوت یاد فرموده است، از هم جدا کنند و به اسم ملت ترک، ملت کرد، ملت عرب، ملت فارس، از هم جدا، بلکه با هم دشمن کنند و این درست برخلاف مسیر اسلام و مسیر قرآن کریم است.
پس از ارتحال امام خمینی (ره)، مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) نیز بهعنوان ولیامر مسلمین همچنان بر وحدت میان ملل اسلامی تأکید و توجه ویژه دارند. این مسئله از جمله اصلیترین و بنیادیترین موضوعات در اندیشه سیاسی و فرهنگی رهبر انقلاب اسلامی است. اهمیت این موضوع نزد آیتالله خامنهای تا آنجاست که ایشان وحدت اسلامی را بهعنوان «مسئلهای راهبردی» و نه تاکتیکی معرفی نموده و همواره علما، روشنفکران، برجستگان سیاسی و آحاد امت اسلامی را به وحدت ذیل دستورات و آموزههای قرآن کریم و ارادت و محبت به پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) دعوت کردهاند. در اندیشه ایشان اتحاد مسلمانان و پرهیز آنان از اختلاف و تفرقه، زمینهای مساعد برای ایستادگی جمعی در برابر زورگوییهای نظام سلطه و دفاع از منافع و حقوق ضایعشده جهان اسلام بهشمار میآید.
چالشهای پیش روی وحدت اسلامی
با نگاهی به جغرافیای جهان اسلام، درمییابیم که قسمت اعظم مناطق راهبردی جهان در دست مسلمانان قرار گرفته است که این مسئله پدیدآورنده فرصتها و تهدیدات مختلفی برای این کشورها بوده است. این نکته نشان میدهد که وحدت در میان جوامع اسلامی از چنان جایگاه و کارکرد ممتازی برخوردار است که در صورت تحقق آن، بسترهای لازم برای به فعلیت رساندن پتانسیلهای مسلمانان جهت پیشرفت و شکوفایی تمدن نوین اسلامی فراهم میگردد و بهجای پراکندگی و تشتت در سیاست خارجی دولتهای اسلامی، با ایجاد وحدت رویه در جهتگیری نسبت به نظم بینالمللی غربی، قطبی کارا و مؤثر به وجود میآید که قادر است هژمونی دول غربی و خصوصاً ایالات متحده را دستخوش چالش و تغییر کند، اما متأسفانه به رغم وجود چنین ظرفیتی در میان کشورهای اسلامی، دلایل متعددی سبب فاصله گرفتن سران این کشورها و حتی تخاصم با یکدیگر گردیده است که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد.
۱ - بازی قدرت در بین بازیگران
یکی از قواعد و عناصر اصلی نظام بینالملل، تلاش برای کسب قدرت و حفظ و افزایش آن است. این قاعده بدون استثنا، در بین جوامع سیاسی گوناگون با شدت و ضعف پیگیری میشود. در میان کشورهای اسلامی منطقه نیز این قاعده بهطور محرزی حکمفرماست. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عربستان که همیشه به دنبال فرصتی برای پیشی گرفتن از ایران و تبدیل شدن به قدرت اول منطقه بود، در این مسیر با جدیت گام برداشت. از بدو شکلگیری جمهوری اسلامی ایران، اختلاف در ایدئولوژی، گفتمان قدرت و مشروعیت سیاسی و سیاست خارجی دو کشور بهوضوح پدیدار شد و این مسائل به عمدهترین وجوه تمایز دو کشور و زمینههای تعارض آنها مبدل شد. کشورهای عربی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، شورای همکاری خلیج فارس را به وجود آوردند که در این چارچوب بتوانند در مقابل ایران همکاریهای امنیتی با یکدیگر داشته باشند. پیامبر اسلام (ص) با هدف ایجاد جامعه واحد که حول محور اسلام و اعتقاد به وحدانیت گرد آمده باشد، مبعوث شد و در سالهای حیاتش، مدینه فاضلهای ایجاد کرد که در آن هیچ فردی بر فرد دیگر و هیچ قومیتی بر قوم دیگر، برتری نداشت و بنا به آیات الهی، تنها عامل برتری افراد نسبت به هم، عامل «تقوا» بود. اما پس از درگذشت ایشان، آداب اعراب جاهلیت و خصیصههای تفاخرجویانه و کاذب آنها دوباره در جامعه اسلامی غلبه پیدا کرد.
۲ - اختلاف قومی و نژادی
کشورهای اسلامی از قومیتهای مختلف عرب، فارس، کرد، ترک، افغان و … تشکیل شدهاند که محوریت عمده آن با اعراب است. اعراب از آن جهت که خاستگاه اسلام در میان آنها بوده و پیامبر مکرم اسلام (ص) هم به نژاد آنها تعلق دارد، برای خود جایگاه ممتازی قائل هستند. در مقابل، فارسها یا عجمان قومیت برجسته دیگری در میان مسلمانان را تشکیل میدهند که بنا به سابقه تاریخی و تمدنی خود، با اعراب و ترکها دارای تمایزات و اختلافات روشنی هستند. ترکها هم که در دورهای دارای امپراتوری شکوهمند اسلامی بودند، بر اصالت قومی خود و شایستگی برای سردمداری جهان اسلام پای میفشارند. اوج افراطگری در تفکرات قومگرایانه و نژادپرستانه در قالب اندیشههای پانترکیسم، پانعربیسم، پانکردیسم و پانایرانیسم که مورد آخر در جامعه فعلی ایران محلی از اعراب ندارد، قابل بررسی است. این مسئله به معنی یکدستی کامل در هر نژاد یا قبول آن از طرف عموم افراد متعلق به آن نژاد نیست، برای مثال خود اعراب از نژادهای مختلفی هستند. مذهب مشترکی هم ندارند؛ عربهای لبنان، بحرین و عراق شیعه هستند، در حالی که مابقی اهل سنت هستند. آنچه امروزه همه عربها را به هم پیوند داده است، نه نژاد یا مذهب، بلکه تنها زبان عربی است.
۳ - تقدم منافع ملی بر مصالح اسلامی
پیامبر اسلام (ص) با هدف ایجاد جامعه واحد که حول محور اسلام و اعتقاد به وحدانیت گرد آمده باشد، مبعوث شد و در سالهای حیاتش، مدینه فاضلهای ایجاد کرد که در آن هیچ فردی بر فرد دیگر و هیچ قومیتی بر قوم دیگر، برتری نداشت و بنا به آیات الهی، تنها عامل برتری افراد نسبت به هم، عامل «تقوا» بود، اما پس از درگذشت ایشان، آداب اعراب جاهلیت و خصیصههای تفاخرجویانه و کاذب آنها دوباره در جامعه اسلامی غلبه پیدا کرد. در شرایط کنونی هم دولتهای مسلمان و خصوصاً اعراب، به رغم آنکه داعیه احیای دین و مذهب را دارند، همچنان به سنتهای غلط خود پای میفشارند و با درک نادرست از دلایل عقبماندگی مسلمانان، بهجای اتحاد و سرلوحه قرار دادن مصالح اسلامی، به منافع ملی خود توجه و تأکید میکنند. تقدم منافع ملی بر مصالح اسلامی، موجبات دوری امت مسلمان از هم، تشدید اختلافات و هدررفت قوا و پتانسیل کشورهای مسلمان میشود.
۴ - توطئه و تحریک اجانب
یکی از موانع بیرونی اتحاد ملل اسلامی، زاییده اغواگریها، نیرنگها و توطئههای پیدا و پنهان قدرتهای استعماری جهان است که اتحاد و همبستگی مسلمین را برای خود دردناک و تحملناپذیر میدانند و سعی دارند با ایجاد تفرقه، اختلاف و منازعه در میان ملل مسلمان جهان، مانع تشکیل امت واحد اسلامی شوند. به همین دلیل است که دشمنان جهان اسلام نیز صدها سال است که ایجاد تفرقه در میان جوامع اسلامی را به عنوان بزرگترین و بهترین راهبرد برای تسلط یا استمرار تسلط بر جوامع اسلامی برگزیدهاند و از این طریق، به همه اهداف استعماری و دشمنانه خود دست یافتهاند. بعد از گذار از دوران استعمار کهنه، باید زمینههای مناسبی برای تداوم سیاستهای استعماری و چپاولگرانه پیدا میشد و حاصل آن برنامههای بلندمدت، در شرایط کنونی خاورمیانه، بهوضوح قابل مشاهده است؛ منطقهای ناآرام که هر روز آبستن وقایع ناگوار بسیاری است. برآیند این تنشها چیزی جز افزایش قدرت غرب، فضاسازی برای رژیم صهیونیستی و تضعیف و کشتار مسلمانان نیست.