کد خبر: 499058
تاریخ انتشار: ۱۲ آذر ۱۳۹۱ - ۱۴:۱۶
نظري و گذري برخاطرات آيت الله حاج ميرزاعبدالله مجتهدي از روي كارآمدن فرقه دموكرات درآذربايجان
حجت الاسلام والمسلمين رسول جعفريان
كتاب «بحران آذربايجان» خاطرات يك ساله آيت‌الله حاج ميرزا عبدالله مجتهدي ازعلماي مبرزآذربايجان و مربوط به يكي از حساس‌ترين ادوار تاريخي آذربايجان، يعني سال‌هاي ۱۳۲۴ و ۱۳۲۵ است. ايشان با شمّ قوي سياسي خود از آذر ۱۳۲۴ يعني چند روز پيش از روي كار آمدن فرقه دموكرات، اهميت اين روزها و تحولات آن را دريافتند و از ۱۲ آذر شروع به نگارش وقايع و حوادث كردند. ايشان با توجه به گستردگي دامنه اين توطئه، به‌خوبي بر اين نكته واقف شدند كه چه بسا وقايع اين روزها به جدايي هميشگي آذربايجان از ايران منجر شود. اين ضرورت او را بر آن داشت تا دريافت خود را از وقايع جاري بنويسد. اين زمان آيت‌الله مجتهدي بالغ بر ۴۰ سال داشت و طبعاً در اوج پختگي فكري بود. يك دوره ۲۰ ساله رضاخاني را تجربه كرده و در قم در محفل آيت‌الله حائري با دشواري‌هايي كه براي مذهب در اين دوره پديد آمده آشنا بود. از سوي ديگر به دليل مطالعات عميق و وسيعش درباره اروپا و هند، به‌خوبي به سياست‌هاي جهاني واقف بود و به هيچ‌وجه ايران را از تحولات سياسي عمده ساير نقاط جدا نمي‌ديد. 

منابع اطلاعاتي نويسنده
شايد نخستين پرسش درباره اين خاطرات آن باشد كه منابع اطلاعاتي نويسنده از چه قرار بوده است. در اين زمينه بايد گفت، وي در شمار علماي ممتاز تبريز و از خانداني پرجمعيت، برجسته و فرهنگي بود و به همين دليل با بسياري از افراد شناخته شده شهر رفت و آمد داشت. در اين زمينه دو ملاقات وي با پيشه‌وري نشان مي‌دهد مي‌توانست از منابع اطلاعاتي قابل توجهي استفاده كند. متن كتاب به‌خوبي شاهد آن است كه وي در اين راه تلاش كرده و بخشي از اطلاعات خود را از عناصري كه به نوعي با دموكرات‌ها همكاري داشته‌اند فراهم آورده است. يك نمونه برجسته، آقاي ميرزا ابوالحسن فروغ است كه پيش از سلطه فرقه دموكرات‌ها نايب رئيس بانك ملي شعبه تبريز بود و با روي كار آمدن دموكرات‌ها از سوي آنان به رياست بانك ملي منصوب شد. آقاي فروغ در مجلس ادبي سه‌شنبه‌ها كه آقاي مجتهدي با جناب آقاي قاضي و مرحوم نخجواني برگزار مي‌كردند، شركت مي‌كرد. به همين دليل از اطلاعات وي به‌ويژه درباره مسائل مالي و بانكي دولت به اصطلاح ملي آذربايجان استفاده مي‌كرد. در اين باره گاه به صراحت مطلبي از وي نقل مي‌كرد و گاهي بدون آن‌كه نام وي يا منبع ديگري را بياورد، روي مصالحي تنها به نقل مطلب بسنده مي‌كرد. 

مؤلف ما براي يافتن اخبار دقيق سخت تلاش مي‌كرد. به همين دليل وقتي اتفاق رخ مي‌دهد، اگر براي وي مقدور باشد، خود را به منبعي كه به‌نوعي درگير آن رخداد بود مي‌رساند و از وي كسب اطلاع مي‌كرد. همچنين مسافريني كه از شهرهاي مختلف آذربايجان به تبريز مي‌آمدند، با وي آشنايي داشتند و يكي از منابع اطلاعاتي وي درباره رخدادهاي آن مناطق بودند. برادر وي ميرزاابوالقاسم مجتهدي كه رئيس عدليه خوي بود طبعاً طي رفت و آمدهاي خود به تبريز، اخبار آن منطقه را به ايشان منتقل مي‌كرد. همزمان آيت‌الله هرچه شايعات در شهر را مي‌شنيد ثبت مي‌كرد و در عين حال قيد مي‌كرد اينها شايعه‌اند و درستي و نادرستي‌شان معلوم نيست. در اين بخش نه‌تنها اخبار بلكه تحليل‌هاي رايج ميان مردم و گفته‌ها و تصورات آنها درباره مسائلي كه رخ مي‌دادند ارائه مي‌داد و بدين ترتيب تطور ذهنيت سياسي مردم را به تصوير مي‌كشيد. 

رد شدن از كنار شايعات و اخبار بي‌اساس
در بسياري از مواقع با حالت طعنه از كنار اخبار و تحليل‌هاي عاميانه مي‌گذشت و دليل آن را هم حساسيت بي‌مورد مردم براي ارائه تحليل‌هاي شگفت‌انگيز و ماجراجويانه مي‌دانست. براي مثال وقتي خبر مي‌رسيد صادق دادار از دموكرات‌ها كه رياست نظميه اردبيل را به عهده داشت، ناخودآگاه از تفنگ خود تير در كرد، مجروح شد و مرد. ايشان از تحليل‌هاي مختلف مردم ياد مي‌كرد. از جمله اين‌كه قضيه ناموسي بود. ديگر آن‌كه خود فرقه دموكرات وي را كشته است، چون از اسرار آنها آگاهي داشت، اما آيت‌الله مي‌افزايد:«من شخصاً عقيده به خبر رسمي كه اول داده شده است، دارم». يعني نابهنگام تير از تفنگ خودش در رفته و كشته شده است. وي اصولاً از تحليل‌هاي اسرارآميز دوري مي‌كرد و در موردي با ياد از اين احساس مردم كه به‌طور معمول در پشت سر برخي حوادث به دنبال كشف يك سرّ غامض‌اند، مي‌كوشيد آنها را ساده‌تر مطرح كند.(۱) 

نگاه موشكاف به منشأ شايعات
گفتيم كه ايشان به ثبت شايعات هم مي‌پرداخت. در اين زمينه آيت‌الله مجتهدي در همه جا از مخفي‌كاري‌ها و سياست استتار كه درباره اخبار توسط محافل رسمي مانند راديو و مطبوعات اعمال مي‌شود مي‌ناليد و همين را سبب گسترش شايعات مي‌دانست. وقتي اخبار دقيق را پنهان كنند و سياست استتار را مبناي نشر اخبار قرار بدهند، مردم به شايعات روي مي‌آورند. وي به طنز به «اخبار راديو بازار» (۲) يا «اخبار اراجيف» اشاره مي‌كرد، يعني اخباري كه سر زبان مردم است و به‌طور معمول درست نيست؛ راديويي كه تنها اراجيف را نشر مي‌دهد. وي به‌درستي بر اين نكته تأكيد مي‌كرد كه گرچه شايعات ارزش خبري ندارند، اما «از اين حيث كه كاشف از نظر مردم و عقيده آنها در سير قضاياست»، خالي از اهميت نيست. (۳) ايشان در جاي ديگر مي‌نويسد:«اين‌ جور شايعات كه مقدار معتنابهي يا معتدٌ بهي براي آنها بايد به اصطلاح تبريز اُفت ملاحظه كرد و از حيث اطلاع از جريان، قضيه چندان مفيد نيست، از حيث اينكه احساسات مردم را نسبت به حكومت ملي و ليدرهاي آن توضيح مي‌دهد، مستحق دقت است و خود اينكه چنين شايعه است، في حدّ نفسه خبر مهمي است. در اين صورت راست و دروغ بودن قضيه فرقي نمي‌كند». (۴) 

رصد دقيق اخبار رسانه‌ها
در اين ميان يكي از منابع اطلاعاتي مؤلف در اين روزگار كه روزنامه‌اي از تهران به تبريز نمي‌آمد يا تنها روزنامه چپ مي‌آمد، روزنامه «آذربايجان» روزنامه ارگان فرقه دموكرات بود. به نظر وي اين روزنامه هم از حيث پنهان كردن اخبار واقعي با روزنامه‌هاي پايتخت تفاوتي نداشت. اين ارث تهران بود كه به اينها هم رسيده بود، اما در عين حال در نبود اخبار تنها منبعي كه به‌طور رسمي اطلاعاتي در اختيار مي‌گذاشت، همين روزنامه بود. در كنار آن، مؤلف تقريباً به‌طور مستمري اخبار راديوي آنكارا، راديوي لندن و اخبار برخي ديگر از خبرگزاري‌هاي معروف غربي را دنبال مي‌كرد. اين امر به‌ويژه درباره اخبار مربوط به طرح مسئله ايران در شوراي امنيت صادق است. وي با علاقه تمام اخبار تأسيس سازمان ملل متحد و به‌ويژه تأسيس شوراي امنيت و اينكه يكي از نخستين مسائلي كه در پي تأسيس آن در آن مطرح شد، مسئله ايران بود، دنبال مي‌كرد. 

نمونه‌اي از خاطره‌نگاري منصفانه
خاطرات حاضر از حيث انصاف مؤلف بي‌اندازه قابل توجه است. وي در عين حال كه در باطن از موضع وطن‌پرستان براي حفظ استقلال ايران دفاع مي‌كرد، همزمان به انتقاد از رفتار دولت مركزي در طول حكومت پهلوي و دولت‌هاي بعدي مي‌پرداخت و از كارهاي مثبت فرقه دموكرات در اداره امور شهر ستايش مي‌كرد. همزمان به انتقاد كارهاي ناصواب دولت به اصطلاح ملي آذربايجان هم مي‌پرداخت و روشن بود كه از اساس براي آن مشروعيتي قائل نبود. با همه اين مسائل رعايت انصاف به عنوان يك اصل مسلم در اين خاطرات خودنمايي مي‌كند. وي حتي در وصف شخصيت پيشه‌وي يا سخنراني‌هاي او و مقايسه‌اش با سخنراني‌ها و اعلاميه‌هاي قوام يا مظفر فيروز مي‌كوشيد واقع‌بينانه نظر بدهد. 

آينه‌اي از مناسبات اجتماعي و اقتصادي دوره خويش
به‌جز اين مطالب، گاه راجع به مسائل اجتماعي و اقتصادي ديگر اشاره مي‌كرد به حتم برخي از آنها مي‌تواند به كار پژوهش در تاريخ اقتصادي ايران بيايد. براي مثال، تكيه وي در بيان اخبار مربوط به روابط مالك و رعيت و دنبال كردن تحولات آن در يك دوره يك ساله قابل توجه است. در اين زمينه طبعاً وي از ديدگاه مالكان كه در دوره يك ساله حكومت پيشه‌وي خسارت فراواني ديده‌اند و افزون بر آنها به كار كشت و كشاورزي هم لطمه خورده است، دفاع مي‌كرد.
در بعد ديگر و براي نمونه اطلاعاتي درباره انواع هيزم‌هاي مصرفي در تبريز در اين ايام داده كه كاملاً بديع است و مي‌تواند به تحقيقاتي كه به اين زمينه‌ها مربوط باشد، كمك كند. وي در اين بخش حتي به نحوه توزيع انواع هيزم‌ در شهر و چگونگي خريد و فروش آن پرداخت و آگاهي‌هايي را در اين باره در اختيار خواننده قرار داد. 

خاطره‌نگاري در عين شرح حال نگاري
ويژگي ديگر اين خاطرات ارائه شرح حال افرادي است كه به‌نوعي نامشان در اين كتاب آمده است. وي به‌طور معمول از مشاغل مهم افراد و وابستگي‌هاي خانداني آنها ياد كرده و حتي اگر نكته‌اي در باره پدر يا جد آنها و نقششان در مشروطه و تحولات پيشين مطرح بوده، بيان كرده است. در مواردي كوشيده است تا نام افراد ديگر وابسته به آنها و ساير برادران و حتي مشاغل آنها را بيان كند. اين مسئله باعث مي‌شد تا اطلاعات جالبي درباره برخي از شخصيت‌هاي تبريز در اين خاطرات عنوان شود كه به يقين برخي از آنها در هيچ منبع ديگري نيست. به نظر مي‌رسد اين امر ممكن است بر اساس اين خاطرات، شرح حال جمعي از معاصرين مؤلف را كه در تبريز بوده يا احياناً اين زمان به خارج از آذربايجان رفته‌اند، جمع‌آوري كرد، براي مثال شرح حالي از احمد كسروي بيان كرده كه حاوي نكات جالبي است، همچنين اطلاعاتي درباره خاندان امام جمعه خوي يا خويي يا خاندان مرحوم آيت‌الله انگجي داده كه بسيار مغتنم است. در تمام اين موارد كوشيده است تا بدون موضع‌گيري اين اطلاعات را بدهد، براي نمونه درباره آنچه پيرامون كسروي نوشته است، مي‌گويد:«قضاوتي كه درباره عقايد و حيات ادبي و اجتماعي وي مي‌كنم، مبتني بر اطلاعات قطعي است كه اتفاقاً براي من حاصل شده است و احساساتم را در آن مدخليت نداده‌ام و اساساً نسبت به كسروي فعلاً حس كينه در خود ندارم تا در آنچه مي‌نويسم مدخليت داشته باشد». (۵) 

تسلط نسبي مؤلف بر ادبيات سياسي جهان
تسلط نسبي مؤلف بر ادبيات سياسي جهان وي را قادر ساخته تا به‌خوبي از پس نگارش اين خاطرات كه مربوط به يك دوره پرآشوب در تبريز است، برآيد. در واقع وي از رشته تحولات سياسي و پيوند آنها آگاهي دارد. وي از تحولات مربوط به دولت مركزي و دولت به اصطلاح ملي از يك سو و رابطه آن با تحولات جهاني از سوي ديگر آگاه است. همچنين به مواضع روس‌ها و مقابله آنها با انگليس و امريكا به‌خوبي واقف بود و از بلوك‌بندي جديدي كه ميراث جنگ دوم جهاني است و اين‌كه كدام كشورها در كدام سوي قرار دارند، كاملاً آگاه بود. (۶) 

نمونه‌اي از تطبيق ادوار تاريخي
آيت‌الله مجتهدي در مسائل داخلي هم كار تطبيق ادوار تاريخي را كاملاً مورد نظر قرار داد و كوشيد با تطبيق دوره‌هاي تاريخي بر فهم خوانندگان خود از شرايط بيفزايد. براي مثال در مقايسه ميان مقالاتي كه در ستايش از ارتش پهلوي در آغاز اين دولت بود و فحش و ناسزا نثار احمدشاه مي‌كردند، با آنچه در سال ۲۴ در باره ارتش سرخ در مطبوعات چپ نوشته مي‌شد و دائماً به فاشيسم و هيتلر و غيره ناسزا مي‌گفتند، تأكيد مي‌كند كه «نام‌هاي اشخاص و تاريخ قضايا عوض شده، اما روح تملق و خوشامد‌گويي و پرده‌پوشي و خلط مبحث به‌ جاي خود مانده است. . . تاريخ تكرار مي‌شود». (۷)
همچنين ايشان پس از مقايسه ادوار مختلف مجلس به‌ويژه شكل پايان يافتن آنها از مجلس چهارم و پنجم تا چهاردهم به نوع خاتمه يافتن مجلس چهاردهم كه در جوي از فشار توده‌اي‌ها و عوامل روس صورت گرفت، اشاره مي‌كند و تعطيل شدن آن را تقريباً شبيه تعطيل شدن مجلس دوم در اثر اولتيماتوم روس‌ها مي‌دانست و تأكيد مي‌كند:«بعد از ۳۵ سال تاريخ تكرار مي‌شود».(۸) مؤلف در اين كتاب كه طبعاً هدف از تأليفش ثبت اخبار آذربايجان است، در ضمن به بيان برخي از تحولات جهاني هم پرداخته است. (۹) 

سندي براي مواضع علما در مورد فرقه دموكرات
از ميان آنچه در اين كتاب مطرح شده است، يك بخش تازگي دارد و آن مسئله مواضع علما در مورد فرقه دموكرات است. منبع حاضر يكي از آثار منحصر به فردي است كه در ضمن آن‌ مي‌توان مواضع علما را نسبت به دولت وابسته به فرقه دموكرات دريافت. در اين زمينه، تحقيق جدي در جايي نديده‌ام. نويسنده خاطرات كه خود از عالمان شهر بوده، در اين زمينه با انصاف تمام خاطراتش را از برخورد دموكرات‌ها با روحانيون بيان كرده است. گفتني است تحولات مورد نظر مربوط به سال‌هاي ۱۳۲۴ و ۱۳۲۵ است، يعني زماني كه به‌تازگي روحانيت از بند فشارهاي پهلوي نجات يافته و پس از يك دوره ۱۵ ساله خشونت بر ضد خود، در حال بازسازي حوزه‌هاي علميه است. از سوي ديگر روحانيت با فرقه‌اي روبه‌رو بود كه بسيار خشن بود و با ايجاد محكمه‌هاي صحرايي مخالفانش را پيش چشم مردم اعدام مي‌كرد. از سوي ديگر روحانيت از دولت پهلوي هيچ‌ دل خوشي نداشت، زيرا برخورد اين دولت با روحانيت برخوردي خشن و نامطلوب بود. در اين شرايط روحانيت آذربايجان، همچنان به استقلال ايران پايبند بودند و فريب شعارهاي پوچ دموكرات‌ها را نمي‌خوردند. 

از اين خاطرات چنين به دست مي‌آيد كه علما به‌رغم كارهاي مصلحت‌آميزي كه در اين دوره حساس داشتند، به هيچ صورتي راضي به جدا شدن آذربايجان و حتي همراهي با دولت به اصطلاح ملي نبودند و از هر فرصتي براي فاصله گرفتن از آن استفاده مي‌كردند. براي آنها اقدام به تجزيه آذربايجان به بهانه‌هاي زبان و منطقه امري كاملاً غيرقابل پذيرش بود. در طول يك سال سلطه فرقه دموكرات شماري از علما تبريز را ترك كردند و برخي نيز به صورت اشخاص تقريباً منزوي در تبريز ماندند. مؤلف كه در اين زمان بيش از ۴۰ سال داشت و از فضلاي بنام شهر بود، در شهر ماند و خاطراتش را نوشت. (۱۰)
روشن بود روحانيون تبريز كه كاملاً زير سلطه فرقه دموكرات بودند، نمي‌توانستند با آن مقابله كنند. طبعاً در برخي از شهرهاي ديگر مقاومت‌هاي پراكنده‌اي از سوي علما صورت مي‌گرفت كه دست‌كم به يكي دو مورد آن در اين كتاب اشاره شده است. يك نمونه مربوط به يك روحاني است كه متهم به صدور حكم جهاد بر ضد دموكرات‌ها بود و به همين دليل هم دستگير شده بود. 

از سوي ديگر خان‌بابا بياني مصاحبه‌اي را با حاج ميرحبيب آقا مجتهد انجام داد و در مقدمه به فعاليت‌هاي ايشان در مراغه بر ضد فرقه دموكرات پرداخت. همچنين بياني، متن بيانيه‌اي با عنوان «فرمان جهاد مقدس» را به چاپ رساند كه هيچ امضايي نداشت، اما در آن آمده است كه «تمام علماي شيعه و مراجع تقليد فرمان جهاد عليه آنان داده‌اند. اين فرمان خداوند بزرگ است. جهاد است و جانشينان پيغمبر اكرم(ص) شما مردم شرافتمندانه مسلمان را بدان امر مي‌دهند كه وطن خود را از بي‌ديني و كفر نجات بدهيد». (۱۱) در تهران آيت‌الله ميرسيد محمد بهبهاني و همچنين امام جمعه تهران ضمن نامه‌نگاري به سفارت انگليس و روس از آنها خواستند تا نيروهاي خود را از كشور خارج سازند. اين اعلاميه به‌خصوص اشاره به حوادث آذربايجان داشت: «به نمايندگي از طرف ملت ايران، جامعه روحانيت، وقايع نابهنگام آذربايجان و زمزمه‌هاي شومي كه در اين ناحيه از كشور آغاز شد، با نظر تعجب مي‌نگرد». (۱۲) اين جمله آغازين اعلاميه علماي تهران بود. 

تلاش ما در اين اثر
مرور بر كتاب نشان مي‌دهد نثر فارسي آن بسيار روان است، هرچند گهگاه خطاهايي از آن دست كه گويي گويش تركي در آن تأثير گذاشته است، در آن ديده مي‌شود. ما عين متن را عرضه كرده‌ايم و جز مواردي كه كلمه يا عنواني را در كروشه قرار داده‌ايم، چيزي به متن نيفزوده‌ايم، هرچند ممكن است برخي موارد اندك از يا، را يا واو افزوده شده باشد. شكل املايي بسياري از كلمات را به سبك آنچه خود ايشان به كار برده‌اند، آورده‌ايم، مثل كوميته، تلفون، يوگوسلاوي و بسياري ديگر، اما برخي از موارد را هم اصلاح كرده‌ايم. از آن جمله ايشان همه جا آذربائيجان نوشته است كه آن را آذربايجان، تعبير «غيرمنتظر» را غيرمنتظره و كونفراس را هم به كنفرانس تبديل كرده‌ايم، اما همان‌گونه كه گذشت، موارد متعددي را به همان شكل خود باقي گذاشتيم، زيرا اين نيز ارزش تاريخي خاص خودش را دارد.
مع‌الاسف به دليل كيفيت نامناسب تصويري كه در اختيار ما قرار داشت، چند مورد خوانده نشد. چه بسا مواردي هم باشد كه غلط خوانده باشيم. طبعاً در همين جا از خوانندگان ارجمند به خاطر اين خطاها پوزش مي‌طلبيم. در برخي از اين موارد، به‌رغم آن‌كه كلمه‌اي را نوشته‌ايم، علامت تعجب يا سؤال كنار آن گذاشته‌ايم. همان‌گونه كه گذشت، به‌جز متن خاطرات، چندين نوشتار در باره مؤلف از نشريه شماره ۱۵ كتابخانه ملي تبريز كه از قلم دوستان مؤلف در سوگ ايشان نوشته شده است، ضميمه كتاب كرده‌ايم. افزون بر آن خاطراتي هم از استاد آيت‌الله سبحاني گرفته و ضميمه همين اثر گشته است.
پي‌نوشت‌ها درسرويس گفت وگو موجوداست .
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار