در خلاصه نمایش «راز نجاتگیرا» آمده است: گیرو و گیرا، دو گیره لباس هستند که روی بند رخت زندگی میکنند. عنکبوت سیاه که جادوگری میداند، برای به دستآوردن موهای طلایی گیرا تلاش میکند او را طلسم کرده و به لانهاش ببرد. جوان آنلاین: حسین فداییحسین، نویسنده و کارگردان نمایش «راز نجاتگیرا» میگوید: «من از میان نمایشنامههای ترجمه شدهام، برخی را برای اجرا انتخاب کرده و آنها را با تغییراتی متناسب با فرهنگ و شرایط جامعه خودمان بازآفرینی کردهام. نمایشنامه «راز نجاتگیرا» یکی از همین آثار است که قبلاً ترجمه و منتشر شده بود، اما اکنون با ویژگیها و نامی متفاوت برای اجرا آماده شده است.»
در خلاصه نمایش «راز نجاتگیرا» آمده است: گیرو و گیرا، دو گیره لباس هستند که روی بند رخت زندگی میکنند. عنکبوت سیاه که جادوگری میداند، برای به دستآوردن موهای طلایی گیرا تلاش میکند او را طلسم کرده و به لانهاش ببرد.
به بهانه اجرای این نمایش که از ۱۱ آذر تا ۱۱ دی ماه به همت مؤسسه سوره امید در تالار هنر تهران روی صحنه میرود، گفتوگویی با حسین فداییحسین، نویسنده و کارگردان اثر انجام دادیم.
شما که در حوزه نمایشهای کودک و نوجوان فعالیت گستردهای دارید، میتوانید توضیح دهید نمایش اخیرتان با عنوان «راز مرگ گیرا» چگونه شکل گرفت؟ ایده اولیه از کجا آمد، میزان استقبال چگونه بود و نمایشنامه بر چه اساسی نوشته و طراحی شد؟
من از میان مجموعه نمایشنامههایی که در سالهای گذشته ترجمه کرده بودم، برخی را که علاقه خاصی به آنها داشتم، برای تولید انتخاب کردم. نمایشنامه «راز نجات گیرا» یکی از همین آثار است که قبلاً ترجمه و منتشر شده بود. البته نه با همین نام و ویژگیها، بلکه من متناسب با شرایطی که برای اجرا در نظر داشتم، تغییراتی در آن ایجاد کردم تا فضای نمایش به فرهنگ و شرایط جامعه ما نزدیکتر شود.
یعنی این نمایش را ایرانیزه و بومیسازی کردهاید؟
چون فضای این نمایش فانتزی است، ویژگیهای منطقهای یا فرهنگ خاصی در آن مشخص نیست. بیشتر تلاش کردم که از نظر مضمون و محتوا با موضوعاتی که برای ما اهمیت دارد، هماهنگ باشد. در نمایشنامه قبلی من با عنوان «روز و روزگاری بند رخت»، محتوای دیگری مدنظر و هدف بیشتر ارائه یک داستان سرگرمکننده و جذاب بود، اما در این کار سعی کردم محتوایی را با مضامین مورد نظر در قصههای گذشته و حتی مضمونی از قرآن تلفیق کنم و این در بازنویسی و بازسازی نمایشنامه پررنگ شده است.
به هر حال، این نمایشنامه یکی از آثاری بود که سالها قبل ترجمه کرده بودم و حالا فرصتی پیش آمد تا با نگاهی تازه و با توجه به مضمون قرآنی، آن را بازنویسی و تولید کرده و اجرا کنم. نمایشنامهای که من ترجمه کرده بودم، «روز و روزگاری بند رخت» است که فکر میکنم در مجموعه اول یا دوم نمایشنامههای اوراند هریس منتشر شده بود. من در مجموع سه مجموعه از نمایشنامههای اوراند هریس را ترجمه کردهام؛ هر مجموعه شامل چهار نمایشنامه است و مجموعاً ۱۲نمایشنامه من از ایشان در سه جلد منتشر شده است؛ این نمایشنامه نیز یکی از آن آثار است.
معمولاً آثار کودک و نوجوان چه در حوزه ادبیات و چه در حوزه نمایش با استقبال گستردهای مواجه نمیشوند. میخواهم بدانم نمایش شما برخلاف این روند رایج چه میزان مورد توجه قرار گرفته است؟ آیا کودکان برای تماشای آن آمدهاند، اگر بله نگاه و واکنش آنها نسبت به نمایش چگونه بوده است؟
یکی از مشکلاتی که در حال حاضر برای اجرای نمایشهای کودک و نوجوان با آن مواجهیم، وضعیت نامشخص آب و هواست که من را یاد دوره کرونا میاندازد. در آن زمان هم نمایشی با مضمون و محتوای روز در تالار هنر اجرا کردم، اما به دلیل محدودیتها و مشکلات بیرون آمدن از خانه یا حضور در سالن، استقبال بسیار کمی از نمایش شد. در آن شرایط، مجبور شدیم از شورای حمایت مبلغی دریافت کنیم تا هزینههای اولیه تولید را فراهم کنیم.
الان هم متأسفانه با توجه به شرایط آب و هوایی، استقبال از نمایش تاکنون بسیار کم بوده است. این وضعیت تقریباً تمام نمایشهای کودک و نوجوان را تحت تأثیر قرار داده است. از آنجا که تئاتر کودک و نوجوان به نوعی وابسته به انتخاب والدین است -، چون بچهها به تنهایی نمیتوانند به سالن بیایند- شرایط آب و هوا تأثیر زیادی روی حضور مخاطبان داشته است. در دو سه هفته اخیر خانوادهها به دلیل شرایط موجود کمتر فرزندان خود را برای تماشای آثار نمایشی آوردهاند. البته نمیتوانم همه کمتوجهیها را به شرایط آب و هوا نسبت دهم. تبلیغات مؤثر و فراهمکردن زمینههای اجرا از قبل نیز اهمیت زیادی دارد که متأسفانه در مورد این کار ما انجام نشده است. به همین دلیل، نمیتوانم از میزان استقبال تاکنون رضایت داشته باشم. با این حال، نکته مثبت این است هرکسی که نمایش را دیده، بسیار از آن استقبال کرده و کار را دوست داشته است. همان تعداد اندک تماشاگرانی که آمدند، از ما خواستند امکاناتی فراهم کنیم تا بتوانند به دیگران هم معرفی کنند. صادقانه بگویم، هنوز استقلال و خودجوشی گستردهای در تبلیغ ایجاد نشده، اما بازخورد کسانی که نمایش را دیدهاند، بسیار مثبت بوده است.
فکر میکنم اگر شرایط خاص مثل آب و هوا یا مسائلی مثل کرونا را فاکتور بگیریم، باز هم معمولاً آثار کودک و نوجوان استقبال چندانی ندارند. به نظر خودتان با صرف نظر از این شرایط، علت اصلی این کمتوجهی چیست؟
به نظر من، استقبال از تئاتر کودک و نوجوان بهطور مشخص به والدین و متولیان امر کودکان و نوجوانان برمیگردد. ما دو منبع اصلی مخاطب داریم: یکی والدین و خانوادهها و دیگری مدارس و مراکز آموزشی. این دو گروه میتوانند نقش مهمی در حمایت از تئاتر کودک و نوجوان داشته باشند و با اهمیت دادن به استفاده کودکان از آثار فرهنگی، آنها را به تماشای نمایشها ترغیب کنند.
بنابراین به نظرم عمده نیاز ما متوجه والدین و متولیان آموزشی است. آنها باید به ضرورت استفاده کودکان از کالاهای فرهنگی، مانند تئاتر که بسیار مؤثر است و میتواند نقش فرهنگساز داشته باشد، پی ببرند. اگر این توجه صورت گیرد، میتوانند بسیاری از هزینهها را کاهش دهند و منابع خود را به حمایت از دیدن تئاتر و نمایشهای مناسب اختصاص دهند.
شما به عنوان کسی که سالها تجربه نویسندگی دارید و بهویژه در حوزه کودک و نوجوان، آیا نمایشنامههای ایرانی، نوشته نویسندگان خودمان، برای آثار نمایشی کفایت میکنند یا هنوز هم نیازمند آثار غربی هستیم و باید آنها را ترجمه کنیم؟ آیا ما هنوز به منبع غنی و کافی در زمینه نمایشنامه کودک و نوجوان دست یافتهایم یا خیر؟
ما از نظر پشتوانه ادبی در حوزه کودک و نوجوان غنی هستیم، به واسطه آثار متعددی که در سالهای مختلف نوشته شدهاند، اما اتفاق مهم این است که باید روی این آثار کار اقتباسی انجام شود و آنها را به نمایشهایی قابل اجرا برای کودکان و نوجوانان تبدیل کنیم. پایه داستان و قصه که اساس شکلگیری نمایشنامه است، در ادبیات ما غنی است، اما نیاز به تبدیل و اقتباس دارد تا بتواند در قالب نمایش روی صحنه بیاید. همچنین لازم است از نویسندگان علاقهمند در حوزه نمایشنامهنویسی کودک و نوجوان حمایت شود تا آنها انگیزه پیدا کنند و تمایل داشته باشند در این زمینه بنویسند. به این ترتیب هم به آثار اورجینال جدید نیاز داریم و هم به کسانی که در زمینه اقتباس فعال باشند تا داستانهای منتشرشده را تبدیل به نمایش کنند. بنابراین میتوان گفت که ما قابلیت اجرای مستقل آثار ایرانی را داریم، اما متأسفانه به دلیل کمبود حمایت و توجه کافی به ادبیات کودک و نوجوان، هنوز تا حدی وابسته به آثار ترجمه شده، هستیم. البته استفاده از آثار ترجمه شده ایرادی ندارد، به شرطی که آنها نیز متناسب با فرهنگ ما بازنویسی و بومیسازی شوند، همانطور که من در این نمایش سعی کردم، اگرچه نمایشنامه ترجمه بود، اما با توجه به مؤلفهها و مشخصههای فرهنگ ایرانی تغییراتی در آن اعمال شد تا با شرایط ما سازگار شود.
به عنوان پرسش آخر، نمایش راز نجات گیرا را به چه شیوهای اجرا کردید و این نمایش چه ویژگیهایی در اجرا دارد؟
اتفاقی که ما در این پروژه سعی کردیم رقم بزنیم، این بوده از تمام جنبههایی که میتواند برای بچهها جذاب باشد استفاده کنیم. جدا از خود قصه و مضمون و محتوای کار که سعی شده هم به روز باشد، هم با دنیای کودکان ارتباط برقرار کند و هم جنبههای محتوای دینی را در بر داشته باشد، ما تلاش کردهایم جنبههای بصری جذاب را هم به کار اضافه کنیم. از نورپردازی، دکور و حتی عروسکهایی که استفاده میکنیم، همه به گونهای طراحی شده که توجه بچهها را جلب کند. این کار در واقع ترکیبی است از عروسک و تئاتر زنده، یعنی تلفیقی بین این دو شیوه اجرایی شکل گرفته است. علاوه بر این، از موسیقی و کلام آهنگین هم در کار بهره گرفتهایم. در واقع هدف ما این بوده که اثر از هر نظر برای بچهها جذاب باشد. همانطور که گفتم، کسانی که کار را تماشا کردهاند، همگی آن را پسندیده و سعی کردهاند آن را تبلیغ کنند. با این حال، بخشی از موضوع خارج از اختیار ماست؛ آن هم بحث تبلیغات است که باید به شکل گسترده انجام شود تا مخاطب به سالن بیاید، کار را ببیند و از آن لذت ببرد؛ امیدواریم این اتفاق بیفتد.