امریکا در پی ناکامیهای دیپلماتیک دوباره به ابزارهای به اصطلاح مشروعش متوسل شده است تا کارزار سیاسی علیه ایران را تقویت کند جوان آنلاین: امریکا در پی ناکامیهای دیپلماتیک دوباره به ابزارهای به اصطلاح مشروعش متوسل شده است تا کارزار سیاسی علیه ایران را تقویت کند. قطعنامه شورای حکام که مشخصاً فشارهای غیرقانونی ضدایرانی را احیا کرده است، پرونده ویژه امریکا در دسترسی به اطلاعات کشف نشده در مورد میزان خسارتها و میزان مواد غنیشده پس از حملات امریکا و رژیمصهیونیستی محسوب میشود. به گفته بنیاد دفاع از دموکراسی، امریکا و رژیمصهیونیستی به الگویی از تکیه بر ابزارهای فنی ملی برای نظارت بر برنامه هستهای ایران روی آوردهاند تا تمام مواد شکافتپذیر ایران را تحت نظارت خود قرار دهند، این در حالی است که آژانس اتمی در چارچوب مسئولیتش نه تنها حملات تجاوزکارانه به مراکز هستهای صلح آمیز ایران را محکوم نکرد که حالا بازیگر نقش مکمل جنگ علیه ایران شده است، با این حال ایران به طور هوشمندانهای پس از جنگ، راهکار تعامل امنیتی با آژانس را در توافقی موسوم به قاهره اختیار کرد تا ضمن حفاظت از دادههای راهبردی هستهای، سایر بهانهتراشیها را ناکام بگذارد، اما نگاه به سابقه طولانی آژانس در عدمحفظ محرمانهبودن و ضرورت عدمافشای اطلاعات یا به بیان دقیقتر جاسوسی از مراکز هستهای، نشان میدهد تفاهم با آژانس به منظور انتفاع ایران یک طرفه، بیاساس و فاقد اعتبار است و در فضای امنیتی دوران پساجنگ حتی میتواند خطرناک و تهدیدآفرین باشد. به عنوان نمونه، گزارش این سازمان درباره انتقال اطلاعات محرمانه از ایران به وین از سوی دو بازرسش، به منزله سند رسمی اعتراف آژانس محسوب میشود. این گزارش در پی آن صادر شد که ایران انتصاب این دو بازرس را لغو کرده بود چراکه این اقدام به حملات هدفمند علیه تأسیسات هستهای ایران کمک کرده بود.
نقطه استراتژیک، تصمیم استراتژیک
فشارهای مضاعف امریکا از کانال شورای حکام نشان میدهد دسترسی امریکا به اطلاعات محل و مقدار اورانیوم غنیشده به ویژه با غنای ۶۰ درصد تا چه اندازه برای امریکا حیاتی است، بنابراین عدمدسترسی به این اطلاعات هم نقش تعیینکننده در تصمیمگیری امریکا و برتری دست ایران دارد، از این رو سیاستگذاران کشور باید اقدامات قانونی، چون تصویب قانون تعلیق همکاریهای ایران با آژانس در مجلس را که واکنشی قاطع به اقدامات آژانس بود، در دستور کار خود قرار دهند تا دست مقامات کشور را برای هرگونه ابتکار عمل در آینده پر کنند. علاوه بر آن، ایران با پیگیری ابهام هستهای میتواند هم بازدارندگی خود را تثبیت و هم موضع سیاسی خود را در برابر تنشهای ایجادی آژانس و غرب تقویت کند چراکه تجربه سالها شفافیت هستهای ایران نتیجهای جز فشار بیشتر، خسارت بیشتر و جنگ علیه ایران نداشته است، بنابراین افق تشدید تنشهای سیاسی غرب در ازای این سیاست ایران، نمیتواند افزونتر از شرایطی باشد که ایران با همکاری با آژانس متحمل شده است و ترویج نگرانیها در این خصوص واقعی و عقلایی نیست چراکه تئوریپردازان برجام و موافق مذاکره پس از قطعنامه علیه ایران میگویند که در صورت شکست دیپلماتیک و عدمشفافیت ایران در برنامه هستهای، خطر یک درگیری نظامی گسترده با حضور بازیگران بینالمللی بیش از امریکا و اسرائیل وجود دارد، در حالی که دستاورد ایران در سایه شفافیت و همکاریهای فراپادمانی با آژانس، چیزی جز حملات به تأسیسات هستهایاش نبود و نه تنها تنشها کاهش نیافت، بلکه موفقیت امریکا در کسب امتیازهای بازرسی گسترده و اطلاع از محرمانگیهای هستهای ایران (جاسوسی این نهاد!) که در طول سالها همکاری با آژانس محقق شد، باعث تشدید فشارها گردید. اگر ایران در آن مقطع در برابر مانعتراشیها و بهانهسازیهای آژانس که از سوی اسرائیل هدایت میشد، ایستادگی میکرد، شاید امروز به این وضعیت دشوار نمیرسید.
هدفیابی حملات آتی
آنچه مشهود است اینکه امریکا میکوشد ناکامی خود را در حملات به فردو و نطنز تکمیل کند. گرچه ترامپ ادعاهای بسیاری را در مورد تخریب زیرساختها و نابودی تأسیسات هستهای از ابتدای حملاتش دائماً مطرح میکند، اما راهاندازی این کارزار سیاسی هستهای نشان میدهد باور واقعی در کاخ سفید فاصله معناداری با این ادعاها دارد. در واقع، ترامپ به دلیل عدمدسترسی به دادههای هستهای ایران، نتوانسته است برآورد دقیقی از میزان خسارت وارده و همچنین کارآمدی حملاتش داشته باشد و حال با توسل به بازوی نظارتی خود یعنی آژانس، درصدد کسب اطلاعات است چراکه امریکا تصور میکرد حملات ضربتی و دفعی با بمبهای نافذ «بی ۲» میتواند تأسیسات هستهای ایران را نابود کند، اما در واقعیت عکس آن روی داد. ارزیابی اولیه آژانس اطلاعات دفاعی امریکا اثبات کرد حملات امریکا به سه مرکز هستهای ایران نتوانست بخشهای کلیدی برنامه هستهای جمهوری اسلامی را نابود کند و در بهترین حالت، تنها چند ماه تأخیر در روند این برنامه ایجاد کرد. گزارش که با ادعاهای ترامپ در تعارض بود و نشان از ضعف طراحی عملیات پنتاگون میداد، از این رو دسترسی به اطلاعات هستهای ایران تنها برای تداوم فشارها و مانع تراشیهای هستهای نیست و هدف اصلی از آن، شناسایی هدف بعدی با طراحی عملیات دقیقتر و مهلکتر است که توانایی نابودی زیرساختهای هستهای را دارا باشد. در واقع، پذیرش نظارتهای غیرمتعارف آژانس از کانال فشارهای غیرقانونی یعنی آغاز دور جدیدی از حملات مستقیم امریکا به تأسیسات اتمی کشور، از این رو کامیابی ناقص آژانس حتی به طور عقبنشینی ناچیز ایران در این خصوص میتواند پیامدهای جدی و غیرقابل جبرانی برای کشور ایجاد کند و این را در مسیر «فشار بیشتر- افشای بیشتر» برای نیل به حملات بعدی قرار دهد.
تجلی توافق با امریکا در توافق قاهره
رفتار دوگانه و سیاسی بازی آژانس انرژی اتمی بعد از توافق قاهره نشان میدهد حتی این سازمان هم مانند والی خود امریکا، تفاهمناپذیر است و به تعهداتش پایبند نیست. گرچه ایران با توافق قاهره و ادامه رایزنیها با گروسی تلاش کرد با حسننیت زمینه همکاری با سازمان انرژی اتمی را ذیل NpT حفظ و دوباره احیا کند، اما آژانس با استفاده از این فرصت فشارهای بیشتری را در قالب قطعنامه وارد میکند که دلیلش آن است که آژانس نیز همراستا با امریکا و رژیمصهیونیستی، توافق قاهره را مانند برجام ناکافی میداند و با پیوست دادن قطعنامههای شورای حکام درصدد گستردهترکردن غیرقانونی بازرسیهاست. در واقع، آنها توافقهایی مانند قاهره را همچون برجام کلید نظارتهای بیشتر و طرح درخواستهای بیشتر میبینند، از این رو هرگونه تفاهم جدید با آژانس که مبنای آن مانند توافقهای گذشته ایران و در عمل یکطرفه باشد و از ابتکاراتی که محدودیتهای آژانس را رفع کند، به طور باطنی غیرموجه و بسیار تهدیدکننده خواهد بود.