کد خبر: 1327662
تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۴۰۴ - ۰۳:۰۰
خیال پردازی خاورمیانه جدید نظم منطقه‌ای خاورمیانه باشتاب زیادی در حال تغییر است، اما نه به آن شکلی که بسیاری از مقامات اسرائیلی و امریکایی تصور می‌کنند
 مارک لینچ | ترجمه: زهرا سادات آفرینی
جوان آنلاین: نظم منطقه‌ای خاورمیانه باشتاب زیادی در حال تغییر است، اما نه به آن شکلی که بسیاری از مقامات اسرائیلی و امریکایی تصور می‌کنند. تلاش دونالد ترامپ رئیس‌جمهور امریکا، برای پایان‌دادن به جنگ در غزه، منجر به آزادی تمام گروگان‌های اسرائیلی و پایان‌دادن به کشتار و ویرانی توأم با وحشی‌گری شد. در شرایطی که آینده آتش بس اولیه در هاله‌ای از ابهام قرار دارد، امید‌ها برای تحول منطقه‌ای در ابعادی گسترده‌تر افزایش یافته است و چنانچه توافق ترامپ مانع از اخراج فلسطینی‌ها از غزه و الحاق کرانه باختری شود، احتمالاًَ بسیاری از دولت‌های عربی بار دیگر مشتاق بررسی عادی‌سازی روابط با اسرائیل خواهند شد، اما حتی اگر توافق غزه پا برجا بماند، همگرایی کنونی ایالات متحده و اسرائیل پایدار نخواهد ماند. باور اشتباه اسرائیل درباره خود، مبنی بر اینکه برتری استراتژیک دائمی نسبت به دشمنان خود ایجاد کرده است، مطمئناً اقدامات تحریک‌آمیز فزاینده‌ای را به دنبال خواهد داشت که مستقیماً اهداف کاخ‌سفید را به چالش می‌کشد. کشور‌های حاشیه خلیج‌فارس که اسرائیل رؤیای وارد کردن آنها به جرگه خود را در سر می‌پروراند، تردید دارند که آیا اسرائیل مایل یا حتی قادر به محافظت از منافع اصلی آنها هست یا خیر. این کشور‌ها اکنون نگرانی چندانی در زمینه تقابل با ایران دارند و کمتر متقاعد شده‌اند که راه واشینگتن از تل‌آویو می‌گذرد. با این همه به نظر می‌رسد اسرائیل هنوز میزان نزدیکی ترامپ به کشور‌های خلیج فارس را درک نکرده است. 
قمار سران اسرائیلی
افکار واهی و پوچ، دولت و تشکیلات امنیت ملی اسرائیل را فرا گرفته است و این تشکیلات غرق در لذت از فرصت‌هایی است که در اثر اعمال قدرت ایجاد شده‌اند. پس از حملات حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل مجموعه‌ای از حملات هوایی و مداخلات را در سراسر منطقه آغاز کرد که نه تنها حماس، بلکه کل محور تحت رهبری ایران را هدف قرار داد و بار‌ها از خطوط قرمزی که مدت‌ها بر جنگ سایه در منطقه حاکم بود، عبور کرد و رهبرانی مانند حسن نصرالله، اسماعیل هنیه، چندین فرمانده نظامی ایران در سوریه و نخست‌وزیر حوثی‌های یمن را کشت. بمباران سایت‌های هسته‌ای و نظامی ایران نیز اوج آرزوی دیرینه اسرائیل برای حمله به قلب بزرگ‌ترین دشمنش بود. با این حال، حمله‌ای در خلیج‌فارس و تلاش تکان‌دهنده اسرائیل برای ترور رهبران حماس که ماه سپتامبر (۲۰۲۵) برای مذاکرات با میانجی‌گری ایالات متحده در دوحه گرد هم آمده بودند، نشان‌دهنده تشدید چشمگیر تلاش تل‌آویو برای تغییر شکل خاورمیانه با استفاده از قدرت هوایی بود. این نوع قمار را سران اسرائیلی انجام می‌دادند که کاملاً از مصونیت خود در برابر عواقب اقدامات‌شان مطمئن بودند، اما این بار، ترامپ چنین اقدامی را زیاده‌روی دانست. تصویر فراموش‌نشدنی ترامپ اخمو که نظاره‌گر بنیامین نتانیاهو آن هم در حالی است که با خجالت متن عذرخواهی از پیش نوشته‌شده در تماس تلفنی با امیر قطر را می‌خواند، نشانه همین موضوع بود. 
امریکا نمی‌تواند همه چک‌ها را نقد کند
مشخص نیست که آیا ناراحتی ترامپ از اسرائیل علاوه بر آتش‌بس، تغییرات معناداری ایجاد خواهد کرد یا خیر. ارتش اسرائیل با استناد به حملات فرضی حماس در جنوب غزه، بمباران بخش‌هایی از این منطقه را از سر گرفته است. در واقع، اسرائیل با عقب‌نشینی از پرتگاه و استقبال از فرصت آتش‌بس برای کاهش ماجراجویی نظامی خود و جست‌وجوی نوعی نظم منطقه‌ای پایدار که تنها از طریق حرکت جدی به سمت تشکیل یک کشور فلسطینی قابل دستیابی است، عملکرد بسیار بهتری خواهد داشت. درگیری طولانی‌مدت، کاستی‌های اسرائیل را آشکار کرده است: دفاع موشکی تل‌آویو تضمین‌کننده امنیت نیست، اقتصاد آن تاب‌آوری یک جنگ بی‌پایان را ندارد، سیاست داخلی آن پس از دوره طولانی درگیری در غزه دستخوش تشنج شده است و ارتش آن همچنان به شدت به ایالات متحده وابسته است. ویرانی غزه جایگاه اسرائیل را در جهان از بین برده و تل‌آویو را به طور فزاینده‌ای منزوی کرده است. اسرائیل نمی‌تواند خاورمیانه را بمباران کند تا یک نظم جدید و پایدار ایجاد شود. رهبری این منطقه به چیزی بیش از برتری نظامی نیاز دارد و مستلزم درجه‌ای از رضایت و همکاری سایر قدرت‌های منطقه‌ای است، اما هیچ‌کس در خاورمیانه رهبری اسرائیل را نمی‌خواهد و اکنون همه کشور‌ها به طور فزاینده‌ای از قدرت مهار نشده آن می‌ترسند. البته برخی در واشینگتن از چشم‌انداز یک اسرائیل بی‌قید و بند که دشمنان ایالات متحده را ویران می‌کند، استقبال می‌کنند، اما آنها باید مراقب باشند که چه آرزویی دارند. منافع اسرائیل لزوماً با منافع ایالات متحده یکسان نیست و اسرائیل چک‌های زیادی می‌نویسد که ایالات متحده ممکن است مایل یا قادر به نقدکردن آنها نباشد. 
تلاشی ناکام برای تغییر در منطقه
اسرائیل برای بازسازی منطقه، فراتر از تصور بسیاری اقدام کرده است و این تلاش شناکردن برخلاف جریان قوی آب است. نظم منطقه‌ای خاورمیانه در ۳۵ سال گذشته به طور قابل توجهی پایدار بوده است. در پس این آشفتگی، ساختار اساسی سیاست منطقه‌ای تنها در چند مقطع کوتاهِ تغییری بالقوه را تجربه کرده است که هیچ‌کدام‌شان هم دوام نیاورده‌اند. این ساختار، شامل برتری ناخوشایند، نامحبوب و عمدتاً نامطلوب امریکا در سطح بین‌المللی و تقسیم‌بندی بسیار قوی منطقه به دو بلوک رقیب است. این نظم منطقه‌ای با برتری جهانی امریکا پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ظهور کرد. در طول جنگ سرد، کشور‌های منطقه می‌توانستند دو ابرقدرت را در مقابل یکدیگر قرار دهند، در حالی که واشینگتن و مسکو بیش از حد نگران از دست دادن احتمالی متحدان و نیرو‌های نیابتی ارزشمند محلی بودند. پس از سال ۱۹۹۱، همه راه‌ها از واشینگتن می‌گذشت. سؤال اساسی این بود که آیا کشور‌ها در داخل یا خارج از این نظم قرار می‌گیرند. کشور‌های داخل یعنی اسرائیل و بیشتر کشور‌های عربی از تضمین‌های امنیتی، دسترسی به نهاد‌ها و تأمین مالی بین‌المللی و حمایت‌های دیپلماتیک برخوردار بودند. آنهایی که در خارج قرار داشتند، یعنی ایران، عراق، لیبی و سوریه با تحریم‌های فلج‌کننده، بمب‌گذاری‌های مکرر و مداخلات پنهانی و دشمن تراشی مداوم مواجه بودند. جای تعجب نیست که لیبی و سوریه بخش عمده‌ای از دهه ۱۹۹۰ و اوایل دهه ۲۰۰۰ را صرف تلاش برای بازگشت به سمت واشینگتن و نظم منطقه‌ای به رهبری ایالات متحده کردند. برتری امریکا که با شکست حمله ایالات متحده به عراق و بحران مالی جهانی سال ۲۰۰۸ تضعیف شده بود، دیگر به اندازه دهه‌های گذشته مستحکم به نظر نمی‌رسد. با این حال، چندقطبی شدن همچنان یک چشم‌اندازی دور از دسترس است. روسیه تنها یک متحد در منطقه داشت و آن هم رژیم ضعیف بشار اسد در سوریه بود. اکنون و به دنبال سرنگونی اسد در سال ۲۰۲۴، روسیه دیگر هیچ متحدی ندارد. رشد اقتصادی بی‌وقفه چین و مجموعه دلهره‌آور توافقات استراتژیک با قدرت‌های منطقه‌ای، هیچ چالش جدی برای نظم منطقه‌ای به رهبری ایالات متحده ایجاد نکرده است. پکن توجه چندانی به بمباران غزه نداشت و صرفاً اقدام اسرائیل و امریکا در بمباران ایران را محکوم کرد. چین تنها یک پایگاه دریایی در منطقه دارد؛ و از این پایگاه کوچک در جیبوتی، به منظور مقابله با دزدان دریایی در خلیج عدن استفاده می‌شود، با این حال، وقتی حوثی‌ها به تلافی عملیات اسرائیل در غزه، کشتیرانی در دریای سرخ را مسدود کردند، چین هیچ کاری نکرد و در حال حاضر به نظر می‌رسد به رغم وابستگی‌اش به نفت و گاز خاورمیانه، همچنان از تسلط نظامی امریکا در خلیج فارس به طور رایگان بهره می‌برد. 
اتحاد محور مقاومت در منطقه
اگرچه کشور‌های منطقه در تلاشند مشارکت‌های نظامی و اقتصادی متنوعی داشته باشند و به توافقات مطلوب‌تری با واشینگتن دست یابند، اما هنوز هیچ جایگزینی برای برتری امریکا پدیدار نشده است. کشور‌های خاورمیانه از سال ۱۹۹۱ به راحتی در یک نظم منطقه‌ای دوقطبی کارکردی مستقر شده‌اند که بلوکی به رهبری ایالات متحده متشکل از اسرائیل، اکثر کشور‌های عربی و ترکیه را در برابر ایران و شرکای منطقه‌ای‌اش قرار می‌دهد. رهبران خلیج‌فارس با رویکرد معامله‌گرایانه ترامپ و عطش او برای معاملاتی که کشور‌های ثروتمند نفتی می‌توانند به راحتی ارائه کنند، هیچ مشکلی ندارند. فروپاشی روند صلح اسرائیل و فلسطین در سال ۲۰۰۱ و انتفاضه دوم، به هیچ وجه این نظم را مختل نکرد. حملات ۱۱ سپتامبر، حمله فاجعه‌بار به عراق، یا پیگیری سیاست‌های به‌شدت نامحبوب به نام «جنگ جهانی علیه تروریسم» نیز تغییری در این روند ایجاد نکرد، بلکه به تقویت موقعیت بلوک ایران منتهی شد؛ بلوکی که برای دهه‌ها به نظر می‌رسید با دستیابی متحدانش به موقعیت‌های برتر در بغداد، بیروت و صنعا، جایگاه قدرتمند خود را حفظ کرده است؛ رژیم اسد در دمشق به قدرت چسبیده و حماس و حزب‌الله زرادخانه‌های موشکی و سایر قابلیت‌های نظامی خود را توسعه داده‌اند. در جریان ناآرامی‌های بزرگ دوران قیام‌های عربی پس از سال ۲۰۱۱، آن دوقطبی به سه‌قطبی تبدیل شد و «محور مقاومت» ایران عمدتاً متحد ماند، اما تهدید‌ها و فرصت‌هایی که در پی این روند ایجاد شد، تغییرات سیاسی مهم، رقابت شدید مخربی را در جبهه‌های مختلف منطقه‌ای رقم زد و ائتلاف به رهبری ایالات متحده را به دو بخش تقسیم کرد: «قطر و ترکیه در یک طرف، عربستان سعودی و امارات متحده عربی در طرف دیگر» در این بین، واشینگتن در تلاش بود تا آنها را برای دستیابی به اهداف یکسان به کار وادارد. اما اقدام امارات و عربستان سعودی علیه قطر در فاصله سال‌های ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۱، تلاش‌ها برای حفظ یک جبهه متحد علیه ایران را به شدت مختل کرد. این اختلاف نامشروع با روی کار آمدن جوبایدن رئیس‌جمهور امریکا حل شد و همه احزاب اصلی با وجود شکست تلاش دیوانه‌وار دولت بایدن برای عادی‌سازی روابط اسرائیل و عربستان، نظم سنتی را از سر گرفتند. حالا و در پی جنگ غزه، رژیم‌های عربی دوباره به مسئله فلسطین علاقه‌مند شده‌اند. رهبران منطقه که همیشه از موج جدید قیام‌های مردمی بیمناک بوده‌اند و با دقت عوامل بالقوه اعتراضات جدید را رصد می‌کنند، به خوبی از عمق خشم عمومی نسبت به پاکسازی قومی و ویرانی غزه آگاه هستند. تأکید مجدد عربستان سعودی بر طرح صلح عربی که صلح با اسرائیل را منوط به ایجاد یک کشور فلسطینی می‌کند، نشان می‌دهد که تغییر اخیر چقدر قدرتمند بوده است. این تغییر در مفاد آتش‌بس غزه نیز منعکس شد و به این ترتیب، اخراج فلسطینی‌ها و الحاق این سرزمین به اسرائیل منتفی شد. این شرایط بیشتر با ترجیحات کشور‌های خلیج فارس همسو بود تا با ترجیحات اسرائیل. 
اسرائیل توانایی دستیابی به اهدافش را ندارد
رهبران اسرائیل این چرخش را فراموش کرده‌اند و در عوض به این موضوع می‌پردازند که چگونه کارزار اسرائیل علیه ایران و متحدان ایران، موازنه قدرت در منطقه را بر هم زده است. اسرائیل متقاعد شده که نگرانی‌های هنجاری اهمیت زیادی ندارند و اقدامات آن نشان می‌دهد که مشروعیت صرفاً از اسلحه پیروی می‌کند. تخریب غزه و حرکت به سمت الحاق کرانه باختری، هرگونه ظاهرسازی اسرائیل مبنی بر اینکه مسیری را برای رسیدن به یک راه حل عادلانه برای مسئله تشکیل کشور فلسطین هموار می‌کند، از بین برده است. 
قدرت افسارگسیخته و جاه‌طلبی بی‌حد و مرز منجر به تراژدی می‌شود. اسرائیل به طور قابل توجهی تمایلی به برداشتن هیچ گام معناداری در جهت ایجاد حس مشترک که ممکن است موفقیت نظامی آن را به رهبری منطقه‌ای تبدیل کند، نشان نداده و نتانیاهو بیشتر نگران حفظ دولت راست افراطی و محدود خود است تا رسیدگی به انتقادات بین‌المللی و احیای برنامه‌های تشکیل کشور فلسطین که مورد نفرت شرکای ائتلافی اوست. آتش‌بس غزه، فرصتی برای تغییر جهت فراهم کرد، اما درگیری‌های پیاپی، مانع‌تراشی مداوم در مسیر کمک‌های بشردوستانه و تشدید خشونت شهرک‌نشینان در کرانه باختری، نویدبخش آینده‌ای خوب نیست؛ ضمن اینکه، دیدگاه اغراق‌آمیز اسرائیل در مورد قدرت نظامی خود نیز سازنده نخواهد بود. با وجود تمام حملات غافلگیرکننده و برتری هوایی آشکار، اسرائیل ارتشی ندارد که بتواند سرزمین‌هایی فراتر از سرزمین‌های فلسطین و سوریه را که ۵۵ سال پیش تصرف کرد، اشغال و حفظ کند. اسرائیل نشان داده که می‌تواند بسیاری از اهداف تاکتیکی خود را از طریق ترور و بمب‌گذاری از راه دور پیش ببرد، اما در عین حال، نمی‌تواند به هیچ یک از اهداف استراتژیک خود دست یابد: حماس همچنان قدرتمندترین نیرو در غزه است، حزب‌الله با وجود متحمل شدن خسارات قابل توجه از خلع سلاح خودداری می‌کند و کارزار عظیم ۱۲روزه علیه ایران نیز نتوانست به برنامه هسته‌ای ایران پایان دهد یا ایرانیان را به قیام و سرنگونی جمهوری اسلامی ترغیب کند. 
اسرائیل، وابسته به چک سفید امریکا
تسلط نظامی اسرائیل واقعی است، اما همچنان مشروط است. اسرائیل تنها زمانی که امریکا مهمات مورد نیازش را تأمین کند، می‌توانست جنگ خود علیه غزه را ادامه دهد. پدافند گنبد آهنین آن در برابر حملات موشکی ایران، پیش از آنکه ایالات متحده در جنگ ۱۲ روزه آتش‌بس اعلام کند از رهگیری موشک‌ها ناتوان بود. درخواست‌های اضطراری اسرائیل در طول دو سال گذشته از واشینگتن نشان می‌دهد که چقدر به ایالات متحده وابسته است و قدرت‌های منطقه‌ای مطمئناً به این آسیب‌پذیری بالقوه در یک درگیری طولانی توجه کرده‌اند. نتانیاهو دهه‌هاست که در بازی سیاست امریکا نقش داشته و دلیل خوبی دارد که فرض کند نفوذ اسرائیل بر سیاست ایالات متحده، به رغم آشفتگی‌های فعلی به طور نامحدود ادامه خواهد یافت، اما چراغ‌های هشدار روشن شده‌اند. حمایت حزبی نتانیاهو از جمهوری‌خواهان و رفتار اسرائیل در غزه، اجماع دو حزبی سابق به نفع اسرائیل را به شدت تضعیف کرده است. اکثریت دموکرات‌ها اکنون بیشتر با فلسطینی‌ها همدردی می‌کنند تا با اسرائیلی‌ها و سیاستمداران دموکرات به طور فزاینده‌ای کمک‌های نظامی به اسرائیل را زیر سؤال می‌برند. ترامپ پا به سن گذاشته، غیرقابل پیش‌بینی و دمدمی مزاج است و روابط شخصی و مالی عمیقی با رژیم‌های خلیج‌فارس دارد؛ جانشینان احتمالی جمهوری‌خواه او، مانند معاون رئیس‌جمهور جی. دی. ونس هیچ تعهد خاصی به اسرائیل ندارند. بدون چک سفید ایالات متحده، برتری اسرائیل می‌تواند بسیار سریع‌تر از آنچه هر کسی انتظار دارد از بین برود. 
تهدیدی برای کشور‌های حوزه خلیج‌فارس
ممکن است اسرائیل، خود را هژمون جدید منطقه بداند، اما در واقع خود را عنصری، غیرضروری و غیرمفید جلوه داده است. پس از حمله به قطر، بعید است رهبران کشور‌های خلیج فار تمام سیستم‌های دفاع‌هوایی خود را به سمت ایران و یمن نشانه بگیرند. شاید آنها می‌توانستند نابودی غزه به دست اسرائیل را بپذیرند، اما اکنون اسرائیل خود را به تهدیدی برای امنیت کشور‌های حوزه خلیج‌فارس تبدیل کرده است. اینکه اسرائیل تاکنون از پرداخت هرگونه هزینه جدی برای توسعه‌طلبی نظامی خود در منطقه و ویرانی غزه خودداری کرده، این حس را در اسرائیل تقویت کرده است که هرگز چنین هزینه‌ای نخواهد پرداخت، اما این به همان اندازه اشتباه است که اسرائیل در سال ۱۹۷۳ باور داشت، هیچ کشور عربی پس از پیروزی قاطعش، هرگز جرأت حمله مجدد به آن را نخواهد داشت و این دیدگاه، مشابه همان تصور قبل از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ است، مبنی بر اینکه حماس برای همیشه در غزه محصور خواهد ماند. 
فارن افرز، ۳۱ اکتبر  ۲۰۲۵
*استاد علوم سیاسی و امور بین‌الملل در دانشگاه جورج واشینگتن و نویسنده کتاب «خاورمیانه امریکا: ویرانی یک منطقه»
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار