کد خبر: 1325126
تاریخ انتشار: ۰۳ آبان ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۰
ترامپ، نشانه بیماری جامعه آمریکا اعتراضات میلیونی علیه ترامپ، چهره تازه‌ای از بحران سیاسی و اجتماعی آمریکا را آشکار کرده است؛ بحرانی که از نگاه تحلیلگران، نه محصول ترامپ، بلکه نشانه بیماری عمیق در ساختار دموکراسی آمریکاست.

جوان آنلاین: واشنگتن سال‌هاست به بهانه آنچه آن را «حمایت از دموکراسی» می‌خواند، در امور داخلی کشورها مداخله می‌کند و سعی دارد با ایجاد التهابات، جامعه را به سمت تنش و اعتراضات اجتماعی ببرد و در نهایت مسیر اعتراضات را به سمت دلخواهش جهت‌دهی کند. علاوه بر این، آمریکا، تحریم‌هایی نیز علیه کشورها اعمال می‌کند تا از این طریق نیز حکومت مرکزی را تضعیف و زمینه تغییر نظام را فراهم کند. در کمتر از دو دهه اخیر، ایران بارها و بارها این رویکرد آمریکا را تجربه کرده است. از اعتراضات به نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۸۸ تا ناآرامی‌های ۱۴۰۱، اعتراضات، ضیافتی خاص برای مقامات آمریکایی بوده است. در جریان حمله رژیم‌صهیونیستی به ایران، مقامات آمریکایی چنان ذوق‌زده بودند که تمام ملاحظات پیشین را کنار گذاشتند و بی‌پرده سخن گفتند و حتی به شکلی حکومت بعدی را هم انتخاب کرده بودند. آن‌ها غافل از آن بودند که هر آن کس که باد بکارد، طوفان درو می‌کند.

به گزارش روزنامه فرهیختگان، چند ماه بعد از شکست پروژه سرنگونی حکومت در ایران، در یک اتفاق بی‌سابقه، اعتراضات گسترده‌ای تحت عنوان «نه به پادشاه» (No Kings) علیه دونالد ترامپ در ایالات متحده شکل گرفته است. رسانه‌های آمریکایی گزارش داده‌اند که حدود «۷ میلیون نفر» در «۲۶۰۰ نقطه» از این کشور، در اعتراض به ناکارآمدی و گرایش‌های اقتدارگرایانه دولت ترامپ به خیابان‌ها آمده‌اند. نقطه ثقل شعار آن‌ها، جلوگیری از مرگ دموکراسی در آمریکاست. امیرعلی ابوالفتح، کارشناس مسائل آمریکا، این اعتراضات را ادامه‌ الگوی همیشگی سیاسی این کشور می‌داند؛ به‌گفته‌ او، هرگاه جریانی بر سر کار آمده، جریان رقیب، اعتراضات خیابانی را سازماندهی کرده است. او تأکید می‌کند که رفتارهای جنجالی ترامپ موج تازه‌ای از نارضایتی‌ها را ایجاد کرده و میلیون‌ها نفر از گروه‌های متنوع، از جمله حامیان فلسطین، دگرباشان جنسی، کارمندان و کارگران ناراضی، در این اعتراضات حضور دارند. ابوالفتح معتقد است شکاف عمیق و لجاجت میان دو جناح اصلی آمریکا، توان سیاسی و اقتصادی کشور را تضعیف کرده و حل بحران‌های داخلی را به‌شدت دشوار ساخته است.

همه‌ معترضان زیر چتر جریان لیبرال هستند

امیرعلی ابوالفتح یادآور می‌شود در آمریکا هر کسی یا به عبارتی هر ایدئولوژی که بر سر کار آمده، ایدئولوژی رقیب علیه او اعتراضات خیابانی برپا کرده است. او دراین‌باره توضیح داد: «زمانی که باراک اوباما رئیس‌جمهور شد و جریان لیبرال قدرت گرفت و حاکمیت را یکدست کرد، معترضان تحت عنوان جنبش محافظه‌کارانه‌ «تی‌پارتی» تظاهرات گسترده‌ای برگزار کردند. همان موقع هم، در دولت اول دونالد ترامپ، اعتراضات در قالب «راهپیمایی زنان» شکل گرفت. الان در ایالات متحده آمریکا، جناح راست و راست افراطی، قدرت را در دست دارد و دارد یک‌سری تغییرات اساسی ایجاد می‌کند؛ از شیوه‌ زمامداری گرفته تا موضوعات متنوع و متکثر، از جمله مسائل مربوط به زن و مرد، جنسیت، مهاجرت، مباحث مربوط به اختیارات دولت فدرال و حتی موضوع گاز و انرژی ملی. ترامپ هم که فردی جنجال‌آفرین است، باعث شده اعتراضات گسترده‌ای شکل بگیرد که همگی زیر چتر جریان لیبرال قرار می‌گیرند.»

این اولین «No Kings» نیست

ابوالفتح در ادامه با اشاره به اینکه این دومین اعتراضات تحت عنوان «No Kings» است، افزود: «اولین «نه به پادشاه» در ماه ژوئن برگزار شد. ترامپ یک زرنگی کرد؛ روز تولدش با روز ارتش ایالات متحده آمریکا یکی است و همان روز به بهانه‌ برگزاری رژه‌ ارتش، مراسمی ترتیب داد و جشن تولد خودش را به آن چسباند. درحالی‌که ارتش آمریکا اصولاً در واشنگتن رژه برگزار نمی‌کند، برخلاف کشورهایی مثل روسیه، چین یا ایران. ترامپ اما رژه‌ ارتش را تأسیس کرد، خودش را به آن وصل کرد و عده‌ای هم آمدند در خیابان و گفتند این کارهایی که او می‌کند که جشن تولد برگزار می‌کند، جایزه می‌دهد و نمایش می‌بیند، رفتار پادشاهان است. آنجا بود که اولین «نه به پادشاه» رقم خورد. حالا، در دو سه ماه گذشته، یک‌سری اتفاقات افتاده و اقدامات جدیدی از سوی جریان لیبرال انجام شده که باعث وحشت شدید این جریان شده است. فهرست بلندبالایی از کارهایی وجود دارد که ترامپ و جریانش انجام می‌دهند و در واقع دارند تغییر ساختار را رقم می‌زنند. همین احساس خطر دوباره موجب شد که لیبرال‌ها به خیابان بیایند و دومین موج «No Kings» را راه بیندازند.»

این اعتراضات فرق دارد

این کارشناس مسائل آمریکا با تأکید بر اینکه مطالبات معترضان متنوع است، گفت: «موضوعاتی مثل حمایت از دگرباشان جنسی، حامیان فلسطین، مخالفان محدودیت آزادی بیان، تا کارمندان ناراضی که حقوقشان را از دست داده‌اند همه‌ این‌ها در خیابان حضور دارند و در این تظاهرات شرکت کرده‌اند. از این دست تظاهرات در تاریخ آمریکا سابقه داشته، اما اینکه در یک روز هفت میلیون نفر در چنین وسعتی شرکت کنند، سابقه نداشته است. مثلاً جنبش «تی پارتی»، جنبش «تسخیر وال‌استریت»، یا جنبش «جان سیاه‌پوستان ارزش دارد» ماه‌ها ادامه داشتند، اما اینکه در یک روز، این تعداد از صبح تا شب به خیابان بیایند و تظاهرات کنند، تا حالا سابقه نداشته است. الان هم، بالاخره امکانات رسانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی نسل سه، یک‌سری ویژگی‌ها دارند. همین ویژگی‌ها باعث می‌شوند که این‌جور تجمعات و تدارکات گسترده، حتی در دفاع از حکومت در آمریکا، بیشتر دیده شوند. یعنی همان چیزی که نقاط مثبت دارد، نقاط منفی هم دارد. بنابراین به همین دلیل بیشتر به چشم می‌آید. بخشی از این وضعیت به خاطر رسانه‌های اجتماعی و شبکه‌های اجتماعی است، بخشی هم به خاطر رسانه‌های آلترناتیو که در لحظه همه‌ این اتفاقات را آنلاین نشان می‌دهند و ما هم داریم آنلاین نگاه می‌کنیم. شاید مثل سه دهه پیش چون رسانه‌های جریان اصلی می‌توانستند اقتضای زمان و اطلاعات را کنترل کنند ما متوجه نمی‌شدیم حالا اما وضعیت کاملاً متفاوت است. اتفاقات خارق‌العاده‌ای در جریان است و ما گاهی بیشتر تصور می‌کنیم که نوعی انقلاب در حال وقوع است.»

ترامپ بدنامی را به گمنامی ترجیح داده است

دونالد ترامپ در واکنش به این اعتراضات محتواهای توهین‌آمیزی علیه معترضان منتشر کرد. ابوالفتح با اشاره به این پست‌ها گفت: «اگرچه در ادامه طی مصاحبه‌ای توضیح داد که «آقا، من پادشاه نیستم. خیلی ممنون که نگران هستید مبادا پادشاهی بیاید و مرا کنار بزند، اما خیالتان راحت باشد، من سنگر را نگه داشته‌ام و رئیس‌جمهور شما هستم.» با این حال، ویدئوهایی که او منتشر کرده بود، بسیار خارج از عرف و استاندارد بود. آن سخنان و توضیحات، بخشی از ویژگی شخصیتی ترامپ است. او اساساً عاشق جنجال است. ترامپ از جمله افرادی است که می‌گوید: «بدنامی بهتر از گمنامی است.» یعنی معتقد است حتی اگر مردم به او ناسزا بگویند، مهم این است که به او توجه دارند. دوستانی دارد که شیفته‌ اویند؛ حواریونی که حاضرند برایش جان بدهند. اما ترامپ می‌گوید من باید کاری کنم که مخالفانم تا مدت‌ها درباره‌ من حرف بزنند؛ همین‌قدر که درباره‌ام سخن بگویند، یعنی توانسته‌ام بر ذهن مردم اثر بگذارم؛ این ویژگی را دارد.»

مردم معتقدند آمریکا دیگر شکوهمند نیست

ابوالفتح معتقد است نباید در ارزیابی وضعیت داخلی آمریکا دچار افراط و تفریط شد. او تصریح کرد: «وضعیت امروز آمریکا، چه از نظر سیاسی و چه از نظر اجتماعی و دموکراسی، اصلاً مطلوب نیست. جامعه‌ آمریکا دچار نوعی بیماری شده است و نشانه‌های این بیماری نیز مشخص است؛ درست مانند بدنی که عفونت می‌کند و تب نشانه‌ آن می‌شود. برگزاری چنین تظاهراتی و حتی پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات، نشانه‌ همین بیماری است؛ شکاف‌های عمیق، سرخوردگی‌ها و نارضایتی‌هایی که مردم از سیاستمداران کهنه‌کار، خودخواه و بی‌مسئولیت پیدا کرده‌اند. آنان خسته شده‌اند و به شخصی مانند دونالد دل بسته‌اند. اکنون وضعیت دموکراسی و اقتصاد آمریکا مناسب نیست. اساساً شعار «ماگا» (MAGA)‌با هدف بازگرداندن شکوه پیشین آمریکا شکل گرفته است. میلیون‌ها نفر در این کشور باور دارند که آمریکا دیگر شکوهمند نیست و باید این بیماری درمان شود. اما این بدان معنا نیست که آمریکا فروپاشیده یا پایان یافته است.»

اتفاق نظر بر تضعیف دموکراسی

این کارشناس مسائل بین‌الملل استدلال می‌کند که در عرصه‌ سیاست خارجی، امپراتوری جهانی آمریکا رو به فرسودگی است و ترامپ و جریانش آمده‌اند تا آن را نجات دهند. او در این باره توضیح داد: «آنان نمی‌خواهند به سرنوشت اتحاد جماهیر شوروی دچار شوند. اینکه بتوانند یا نه، مسئله‌ای است جداگانه؛ خودشان ادعا می‌کنند می‌توانند، درحالی‌که رقبایشان در این زمینه ضعیف‌ترند. اما آنچه مسلم است، این است که هم جریان راست و هم جریان چپ، هر دو به این نتیجه رسیده‌اند که مشکلات کشور بسیار زیاد است. لیبرال‌ها می‌گویند دموکراسی در معرض خطر است؛ در مقابل، محافظه‌کاران معتقدند کشور به دست سوسیالیست‌ها، کمونیست‌ها، خائنان و وطن‌فروشان افتاده است. آنان می‌گویند آمده‌ایم برای نجات کشور و اقتصاد و در آن‌سو لیبرال‌ها باور دارند که کشور از دست رفته، دموکراسی نابود شده و دیکتاتوری و فاشیسم در راه است. با این حال، هر دو جریان مشکل دارند و راه‌حل‌هایشان برای رفع بحران نیز متفاوت است. هر کدام تعریف متفاوتی از مشکل ارائه می‌دهند. اما سؤال این است که کدام کشور در جهان، حتی در قلب آفریقا و با وضعیت توسعه‌نیافته، نمی‌تواند بودجه‌اش را بنویسد؟ آن کشورها این کار را می‌توانند انجام دهند، حتی اگر در اجرا مشکل داشته باشند. با این همه، ایالات متحده‌ آمریکا با آن‌همه امکانات، اعتبار، دانش، دانشگاه‌ها، افتخارات علمی، جایزه‌های نوبل و توان مدیریتی، اکنون قادر نیست بودجه‌ خود را برای یک سال به‌درستی تصویب کند. این واقعاً تأسف‌برانگیز است؛ زیرا آمریکا کشوری معمولی نیست.»

نزاع دو جریان کار را به اینجا کشاند

این کارشناس مسائل آمریکا در بخش پایانی گفت‌وگو به ارزیابی ریشه‌های این وضعیت در ایالات متحده پرداخت. او در این باره توضیح داد: «دلیل اصلی این وضعیت، منازعه‌ سیاسی و لج‌بازی میان دو جناح است. هر دو طرف در این لجاجت حاضرند کشورشان آسیب ببیند، بحران ایجاد شود و نظام سیاسی فلج گردد، اما کوتاه نیایند. تساهل و تسامح از جامعه‌ آمریکا از بین رفته است. هر جناح تصور می‌کند اگر یک گام عقب‌نشینی کند، همه‌چیز را از دست می‌دهد؛ بنابراین هیچ‌کدام عقب‌نشینی نمی‌کنند و بر مواضع خود می‌مانند. نتیجه این می‌شود که کار به اینجا می‌کشد وگرنه نوشتن بودجه برای آمریکا کار دشواری نیست. اما این میزان از لجاجت و شکاف اجتماعی، آن‌قدر عمیق شده که دیگر نمی‌توان گفت چه کسی پیروز می‌شود؛ در نهایت، بازنده خودِ آمریکاست. اعتبار آمریکا در حال از دست رفتن است، جایگاه اقتصادی‌اش تضعیف می‌شود و توان ملی آن در حال فرسایش است. درحالی‌که برای مقابله با چین، اقداماتی انجام می‌دهند، همین اقدامات موجب افزایش قدرت رقبای خارجی شده است. درباره‌ این مسئله بارها بحث و جدل شده، اما چون جامعه‌ آمریکا به‌شدت سیاست‌زده و جناحی‌شده، تاکنون راه‌حلی برای آن پیدا نکرده‌اند.»

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار