کد خبر: 1321891
تاریخ انتشار: ۱۴ مهر ۱۴۰۴ - ۱۷:۵۳
پیوند عاطفه، فرهنگ و مهارت‌های فنی در نخستین اثر سینمایی مشترک ایران و تاجیکستان
ماهی در قلاب نمی‌ماند در یک نگاه کلی، «ماهی در قلاب» اثری است که از دل همکاری صمیمانه دو ملت برآمده و نشان می‌دهد هنر می‌تواند زبان مشترک یافته و فرهنگ‌ها را به هم نزدیک‌تر کند.
آرزو فیروزفر

جوان آنلاین: «ماهی در قلاب» نه‌تنها یک فیلم در ژانر کودک است، بلکه رویدادی فرهنگی به شمار می‌آید؛ نقطه تلاقی دو سنت سینمایی که اشتراکات زبانی و ریشه‌های فرهنگی‌شان، بستری برای خلق اثری صمیمی و درعین‌حال حرفه‌ای فراهم کرده است. این اثر اولین تجربه مشترک سینمای ایران و تاجیکستان در حوزه فیلم بلند کودک است و حاصل ترکیب دیدگاه‌های هنری، مهارت‌های فنی و سرمایه‌های انسانی دو کشور.

محی‌الدین مظفر، کارگردان تاجیک این اثر، درک دقیقی از حساسیت‌های سینمای کودک و زبان جهانی تصویر دارد. او با حفظ لهجه و آداب محلی، قصه‌ای روایت کرده که به‌دلیل مضمون جهان‌شمولش یعنی دوستی، خانواده و امید، برای کودک ایرانی، تاجیکستانی و حتی بین‌المللی قابل درک است، بماند که اثر در اشلی تولید شده که برای مخاطب بزرگسال نیز حائز جذابیت است.

کارگردانی او تلفیقی است از صلابت در ساختار و نرمی در بیان؛ جایی که روایت به‌جای شتاب‌زدگی، با طمأنینه، اما محکم حرکت می‌کند تا مخاطب کودک فرصت تجربه و هم‌ذات‌پنداری پیدا کند. انتخاب لوکیشن‌ها در هماهنگی کامل با فضای عاطفی داستان صورت گرفته و هر نما، علاوه‌بر خدمت به روایت، کارت‌پستالی از طبیعت و زندگی تاجیکستان است.

فیلم از دو لایه بازیگری بهره می‌برد: نسل باتجربه و چهره‌های نوظهور. بازیگران باسابقه‌ای، چون خورشید مصطفی‌اف و سیاره صفراوا با تکیه بر مهارت‌های حرفه‌ای‌شان شخصیت‌هایی را زنده می‌کنند که نه قربانی اغراق‌اند و نه اسیر کم‌رمقی.

در سوی دیگر، عبدالله عبدالرحیم‌زاده هشت‌ساله در زمان فیلمبرداری است، با انرژی و صداقت کودکانه‌اش، که ستون عاطفی فیلم است. او حضورش را نه با ادای «بازیگر بودن»، بلکه از دل واکنش‌های طبیعی و ناگهانی تعریف می‌کند. چنین کیفیتی برای سینمای کودک تاجیکستان که کمتر فضای حرفه‌ای برای پرورش بازیگر نوجوان داشته، اهمیت مضاعف دارد. همکاری با تیم ایرانی در هدایت بازیگران، به‌ویژه در هدایت حس، نقشی تعیین‌کننده در این یکدستی سطوح بازیگری داشته است.

آندری فدوتوف، فیلمبردار اثر نیز با دوربین خود به طبیعت تاجیکستان نگاهی نقاشانه دارد. او نه‌تنها مناظر را ثبت می‌کند، بلکه با انتخاب نور، زاویه و ترکیب‌بندی، آنها را به بخشی از هویت فیلم بدل می‌سازد.

استفاده از نور طبیعی در بسیاری از نماها، فضایی نزدیک به واقعیت و ملموس ایجاد می‌کند. درعین‌حال، نمایش تغییرات آب‌وهوا، بازی نور و سایه و عمق میدان‌های گسترده، جنبه شاعرانه کار را تقویت می‌کند. این کیفیت بصری، فیلم را اثری نمایانگر می‌کند که به زیبایی‌شناسی و تصویر طبیعت اهمیت ویژه می‌دهد.

از دیگر سو، فردین خلعتبری با بهره‌گیری از ملودی‌های برگرفته از موسیقی مقامی و دستگاهی، اما با تنظیم و ارکستراسیون مدرن، موسیقی‌ای ساخته که هم گوش تاجیک و هم قوه شنیداری ایرانی را نوازش می‌کند و هم برای شنونده غربی بدیع و جذاب است. او به لحظات سکوت به همان اندازه احترام می‌گذارد که به اوج‌های موسیقایی؛ جایی که نبود صدا، به‌اندازه حضور آن تأثیرگذار است. نتیجه، فضای صوتی‌ای است که نه بر تصویر غلبه می‌کند و نه گم می‌شود، بلکه همپای روایت حرکت می‌کند.

آرش قاسمی، صداگذار ایرانی نیز با ظرافت لایه‌هایی از صدا را طراحی کرده که به‌تنهایی می‌توانند مخاطب را در جایگاه شخصیت‌ها بنشانند. از وزش باد در دامنه‌ها تا همهمه جمع‌های محلی، هر صدا با دقت انتخاب و تنظیم شده است. این دنیای شنیداری برای سینمای کودک اهمیت دوچندان دارد، چراکه کودکان با صدا، به‌سرعت پیوند عاطفی برقرار می‌کنند. ازاین‌رو، این طراحی دقیق، فیلم را از نظر حسی چندبعدی و پربافت می‌سازد.

عماد خدابخش نیز با انتخاب برش‌ها، ترتیب نما‌ها و حفظ توازن میان صحنه‌های پرتنش و آرام، ریتمی ساخته که تماشاگر کودک و بزرگسال را همراه نگه می‌دارد. استفاده حساب‌شده از نما‌های بلند در کنار برش‌های بهنگام، جریان روایت را پویا ولی غیرفشرده نگاه می‌دارد. این مهارت، مانع از خستگی مخاطب در نما‌های شاعرانه و مانع از آشفتگی در لحظات اوج می‌شود و همان تعادلی است که بسیاری از آثار کودک بدان نیازمندند.

هرچند فیلم از لحاظ هنری غنی است، اما در برخی بخش‌ها تأکید فراوان بر مناظر و مکان‌ها بر سرعت روایت تاثیر گذاشته است. با این حال، این انتخاب، تصمیمی آگاهانه به‌نظر می‌رسد که هدفش افزودن لایه تأمل و آرامش به تجربه تماشاگر است.

برای سینمای کودک ایران که گاه دچار شتاب‌زدگی روایی و استفاده مفرط از شوخی‌های کلامی می‌شود، این رویکرد متفاوت، نکته‌ای ارزشمند و آموزنده است.

این نگاه وقتی ویژه‌تر می‌شود که به یاد بیاوریم در سینمای کودک ایران، آثار نامداری، چون «بچه‌های آسمان»، «خانه دوست کجاست» و «باشو غریبه کوچک» مرز میان قصه محلی و پیام جهانی را با موفقیت درنوردیده‌اند و با سادگی و لطافت جایگاه خودشان را در سینمای نه‌فقط ایران، که در سینمای جهان باز کرده‌اند.

«ماهی در قلاب» با بهره‌گیری از تجربه ایرانی در روایتگری انسانی و مهارت فنی و با تکیه بر اصالت تاجیکی در فضا و شخصیت‌پردازی، به‌نوعی نخستین آزمایشگاه جدی برای خلق یک اثر مشترک در ژانر کودک با استاندارد‌های بین‌المللی محسوب می‌شود که به معصومیت ازیادرفته سینمای کودک دهه‌های پیشین ایران هدایتمان می‌کند.

در یک نگاه کلی، «ماهی در قلاب» اثری است که از دل همکاری صمیمانه دو ملت برآمده و نشان می‌دهد هنر می‌تواند زبان مشترک یافته و فرهنگ‌ها را به هم نزدیک‌تر کند. ترکیب زیبایی بصری، موسیقی ریشه‌دار، صداگذاری زنده و بازیگری صادقانه، فیلم را به تجربه‌ای ماندگار بدل کرده است. برای تاجیکستان، این فیلم نقطه شروعی تازه است؛ برای ایران، یادآوری ارزش‌های فراموش‌نشده سینمای کودک و برای تماشاگر، سفری دلپذیر میان داستان و واقعیت، که در آن «محبت» همان قلابی است که قلب‌ها را شکار می‌کند.

سنگ‌بنای تولید این اثر را شبکه آی‌فیلم گذاشته و تهیه‌کنندگی این فیلم را محی‌الدین مظفر در کنار امیر تاجیک عهده‌دار بوده است. امیر تاجیک را در ایران بیشتر به‌عنوان مستندساز می‌شناسند. او نخستین تجربه تهیه‌کنندگی سینمایی‌اش را با «ماهی در قلاب» ثبت کرده است. تهیه‌کنندگان ارشد فیلم نیز احسان کاوه، حمیدرضا روحانی و حسین همدانی‌زاده‌اند. تولید مشترک فیلم در دوره مدیریت مرتضی شمسی بر شبکه آی‌فیلم بنیان گذاشته شده و فاطمه جواهرساز نقش مهمی در هماهنگی و اتصال طرف‌های مشارکت ایفا کرده است. فرصتی که باید با هنرمندان کشور‌های دیگر، در عرصه‌ها و ژانر‌های مختلف تداوم بخشید و یاری‌کنندگان دیگری در ایران باید برای ادامه آن به میدان بیایند.

برچسب ها: سینما ، ایران ، تاجیکستان
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار