جوان آنلاین: پس از شکست قطعنامه چین و روسیه در شورای امنیت، مکانیسم ماشه فعال شده و تحریمهای سازمان ملل علیه ایران دوباره به ساحت سیاسی کشور بازمیگردد. با توجه به بزرگنمایی رسانهها و سیاهنماییها درباره آثار فعالسازی مکانیسم ماشه، گفتوگویی با امیرعلی ابوالفتح، کارشناس مسائل امریکا انجام دادیم. در این گفتوگو ماهیت تحریمها، میزان اثرگذاری تحریمهای جدید و راههای جبران آن تشریح شده است.
با فعالسازی مکانیسم ماشه چه اتفاقاتی رخ میدهد؟
بازگشت تحریمهای سازمان ملل در حالی مطرح میشود که روسیه و چین نسبت به آن تردید دارند و روسیه آن را بیاعتبار میداند، اما غربیها زمان اجرای آن را ۲۸ سپتامبر اعلام کردهاند.
نباید موضوع فعالسازی مکانیسم ماشه را کم ارزش نشان داد یا در حق آن بزرگنمایی کرد. بازگشت تحریمها مشکلاتی ایجاد میکند، اما باید بدانیم چه خواهد شد: اول آنکه نفت به عنوان بزرگترین منبع درآمد ارزی کشور اصلاً در قالب این پنج تحریم سازمان ملل که پیش از این با برجام برداشته شده بود، نیست. تحریمهای مطرح شده، بیشتر در حوزه تسلیحات، موشکی، بانکی و حملونقل هوایی و دریایی است. در حوزه حمل و نقل هم، به موجب قطعنامه ۱۹۲۹، اجازه بازرسی کشتی یا هواپیما فقط در صورت وجود نشانههای حمل کالای ممنوعه ذیل قطعنامه شورای امنیت داده میشود، پس ترانزیت کالا به طور کامل متوقف نمیشود.
در مورد مسئله تحریمها این امریکاست که در عمل با ابزار نظام بانکی و دلار فشار میآورد نه سازمان ملل، چون سازمان ملل فقط گزارش میدهد و راستیآزمایی میکند و قدرت تنبیه ندارد. بنابراین وقتی کشورهایی که با وجود ارعاب و تطمیع امریکا مراودات خود با ایران را حفظ میکنند، مانند روسیه و چین، بعد از اعمال مکانیسم ماشه هم به همکاری ادامه میدهند. وقتی که چین تحریمهای امریکا را کامل اجرا نمیکند، ابایی هم از اجرانکردن تحریمهای سازمان ملل ندارد. در نتیجه، تداوم همکاری روسیه و چین میتواند بخش مهمی از مشکلات ایران را کاهش دهد. به تازگی هند هم به مجموعه خریداران نفت ایران پیوسته است. با وجود فشار ترامپ بر هند برای قطع خرید نفت از روسیه، دهلی نو خواستار مجوز خرید از ایران و ونزوئلا شده، چراکه پالایشگاههایش برای نفت روسیه که مشابه نفت ایران است، تنظیم شده بود.
آیا وضعیت تحریمها بعد از فعالسازی مکانیسم ماشه، به طور واقعی تغییر پیدا کرد یا تنها روی کاغذ بود؟
در مبحث تحریم، هم تنوع کشورهایی که ایران را تحریم کردند و هم تنوع موضوعی داریم. قبل از برجام، ایران همزمان تحت تحریمهای امریکا، سازمان ملل و اتحادیه اروپا بود. با توافق، تحریمهای سازمان ملل و اروپا در ظاهر لغو شد و بخشی از تحریمهای امریکا تعلیق گردید. پس از خروج واشینگتن، تعلیق متوقف شد و تحریمها دوباره برگشت و حالا با تصمیم اخیر، تحریمهای لغوشده سازمان ملل و اروپا هم برمیگردد. نکته مورد توجه این است که چه کشورهایی چه مواردی را لغو کردند و چه مواردی را لغو نکردند. چنانکه به دلیل تنوع تحریمهای امریکا از سوی کنگره، دولت و حتی ایالتها، بخش بزرگی از مشکلات و تحریمها چه در زمان برجام و چه قبل از آن، همچنان پابرجا بوده و هست. اروپا در تئوری تحریمها را لغو کرد، اما در عمل به دلیل فشار امریکا هیچ همکاری نکرد و حتی یک سنت هم با ایران مراوده نداشت. بنابراین، در دوران برجام به طور عملی هیچ رخداد مثبتی در مورد لغو تحریمها و همکاری اقتصادی با اروپا وجود نداشت.
نکته مهم دیگری که در مورد فرایند رفع تحریمها، وجود دارد نوع نگاه به مسئله از نظر حقوقی یا عملیاتی است. در گذشته، اتحادیه اروپا به لحاظ حقوقی تحریم جدیدی اعمال نکرده بود، اما از اجرای تعهدات برجامی سر باز میزد. اما آنها در حال حاضر نه تنها به لحاظ عملیاتی کار نمیکنند بلکه از نظر حقوق بینالملل هم به بازگشت تحریمها و فعالسازی مکانیسم ماشه استناد میکنند. در دوران برجام، ایران اصلاً هیچ بیزینس یا رفتوآمدی در چارچوب خریدوفروش، انتقال پول یا سرمایهگذاری با متحدان امریکا (کانادا، استرالیا، ژاپن، کرهجنوبی و...) نداشت. کشورهایی که با ما تجارت میکنند عمدتاً از کانالهای غیررسمی، بازار سیاه و صرافیها استفاده میکنند و با روشهایی مثل افزایش کمیسیون و تخفیف بیشتر، تحریمها را دور میزنند. این بدان معنی است که مراودات تجاری با فعالسازی مکانیسم ماشه صفر نمیشود، اما ممکن است تنها هزینه بیشتر و پیچیدهتر شود.
آیا حرف و حدیثهایی که در مورد افزایش خطر جنگ با فعالسازی مکانیسم ماشه وجود دارد، واقعی است؟
بازگشت تحریمها هیچ ارتباطی با افزایش احتمال اقدام نظامی علیه ایران ندارد. در چهارچوب قوانین بینالملل تحریمهایی که بازمیگردد ایران را ذیل فصل ۷ منشور ملل متحد که دارای برچسب کشور تهدید کننده صلح و امنیت جهانی است، قرار میدهد. اما تحریمها طبق ماده ۴۱ منشور سازمان ملل اعمال میشوند که صرفاً مجازات اقتصادی کشورهاست و ایران هیچگاه ذیل ماده ۴۲ برای مجوز حمله نبوده و با بازگشت تحریمها هم نخواهد شد. یکی از نمونههای موجود اقدام نظامی علیه عراق است. در سال ۱۹۹۰، شورای امنیت با استناد به ماده ۴۲ منشور، مجوز حمله نظامی به عراق را صادر کرد و به کشورها اجازه داد اقدام نظامی انجام دهند. اما ایران هیچ گاه ذیل ماده ۴۲ نبوده و با بازگشت تحریمها هم ذیل این ماده قرار نمیگیرد.
برای این کار نیاز به قطعنامه جدیدی است که به وتوی روسیه و چین وابسته است. با این حال، در عمل امریکا و اسرائیل بدون توجه به قطعنامهها و مجوز شورای امنیت هر زمان که بخواهند میتوانند حمله کنند، همانطور که جنگ تحمیلی ۱۲ روزه در اوج مذاکرات رخ داد. بنابراین از نظر حقوق بینالملل تهدید نظامی متوجه ایران نیست، اما با توجه به قلدری و زورگویی امریکا و اسرائیل، هر لحظه ممکن است حملهای رخ دهد که بدون مجوز شورای امنیت خواهد بود.
با توجه به نظام تحریمها، مکانیسم ماشه چه سهمی در فشارهای اقتصادی علیه ایران دارد؟
در مورد تحریمهای کنونی ایران، امریکا در رأس عاملیت تحریمها قرار داشته و توان اعمال فشار حداکثری خود را حتی بدون فعال شدن مکانیسم ماشه دارد. در ۲۰۱۸ که ترامپ قصد خروج از برجام را داشت، به هیچ وجه از گزینه فعالسازی مکانیسم ماشه استفاده نکرد. در دوران ریاست جمهوری دوم نیز ترامپ بارها اعلام کرد که سیاست فشار حداکثری را افزایش میدهد تا جایی که فروش نفت ایران به صفر برسد و انتقال پول مسدود شود. بنابراین، موجودیت تحریمها، بیشتر متوجه امریکا است و این کشور حتی بدون فعالسازی ماشه میتواند تحریمهایش علیه ایران را تشدید کند. اما مکانیسم ماشه برای اروپا مهم است، زیرا قدرت اقتصادی همانند امریکا برای اعمال تحریم ندارد و برای اعمال فشار به ایران به این فرایند متوسل میشود. امریکاییها سالهای متمادی است که در حال تشدید تحریمها علیه ایران هستند و این موضوع ارتباطی به مکانیسم ماشه ندارد.
اگر در دوران بایدن ایران نفت میفروخت، نه به این دلیل که او میخواست، بلکه به این دلیل بود که نمیتوانست جلوی فروش نفت ایران را بگیرد. از نظر عملیاتی، منافعش این بود که قیمت نفت پایین بماند تا رئیسجمهور در انتخابات موفق شود؛ یعنی چشمپوشی نه به خاطر دلسوزی ایران، بلکه برای حفظ منافع انتخاباتی بود. حتی در زمان ترامپ، با تمام تهدیدها و فشارها، گزارشهای رسمی نشان میدهد ایران روزانه حدود ۲ میلیون بشکه نفت به چین میفروشد. با فعالسازی مکانیسم ماشه، ممکن است این مقدار کمی کاهش یابد، اما به صفر نمیرسد و خود امریکاییها هم این را میدانند. بنابراین، امریکا در اعمال تحریمها نیازی به قطعنامههای سازمان ملل ندارد. اگر بخواهد، فشار و مجازات را چه با قطعنامه و چه بدون آن اعمال میکند.