جوان آنلاین: همکاریهای هستهای جمهوری اسلامی ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی به میانجیگری مصر و با امضای توافقی از روز سهشنبه ۱۸ شهریور و به فاصله ۳ ماه بعد از حمله رژیم صهیونیستی و آمریکا به ایران در قالبی جدید از سر گرفته شد. رویدادی که تهران آن را نتیجه درک مشترک طرفین از شرایط تازه توصیف کرده است. توافق ایران و آژانس در مقطع کنونی و با توجه تمام تحولات در میدان میتواند آغازی بر بازگشت به روند عادی دیپلماسی تلقی شود، اگر غرب نگرانیهای تهران در این زمینه را درک کند.
به گزارش ایرنا، به منظور بررسی این دغدغهها، عوامل توافق، تاثیر آن بر بازگشت تحریمهای شورای امنیت علیه ایران و واکنشهای داخلی و چالشهای اجرایی آن با «نصرت الله تاجیک» دیپلمات بازنشسته و کارشناس مسائل منطقه به گفتوگو پرداختیم.
توافق در قاهره یک «اهرمسازی» مهم برای ایران است
این توافق در واقع یک قدم رو به جلوست و از سوی دیگر، به ایران یک کارت یا اهرم جدید داده است. به این ترتیب، اگر آژانس بخواهد در آینده با گزارشها یا اقدامات خود فشارهایی غیرقانونی مانند مکانیسم ماشه ایجاد کند، ایران نیز اهرم لازم برای مقابله در اختیار دارد.
به نظر شما چه عواملی باعث شد ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی در قاهره به توافق برسند؟
به نظر من، هر دو طرف نیاز به این توافق داشتند. ایران نیاز داشت روابط خود را با آژانس در چارچوبی منضبط سامان دهد، چرا که رابطه ایران و آژانس بسیار آشفته شده بود و از حالت فنی و تکنیکی که باید مبنای کار آژانس باشد، خارج شده و به سمت کارکرد سیاسی رفته بود. اگرچه ممکن است رافائل گروسی، مدیرکل یا دیگر مقامات آژانس این موضوع را تکذیب کنند، اما واقعیت این است که آژانس دچار سیاسیکاری شده بود.
اتهامات متعددی علیه آژانس وجود دارد؛ این صرفاً از سوی ایران یا گروههای داخلی مطرح نمیشود، بلکه به طور کلی بخشی از اطلاعات و اخبار مربوط به برنامه هستهای ایران به بیرون درز کرده است. با توجه به حساسیت ذاتی برنامه هستهای در همه کشورها؛ که همواره محرمانه تلقی میشود؛ این مسئله برای ایران بسیار مهم بود. برای نمونه، اسرائیل در این زمینه استاد پنهانکاری است. با این حال، روابط ایران و آژانس باید منضبط و دارای چارچوب میشد.
بارها تأکید کردهام که ایران نیاز به یک نقشه راه مشخص و شفاف در همکاری اش با آژانس دارد. البته هنوز متن توافق منتشر نشده و معلوم نیست به رسانهها راه پیدا کند یا خیر، اما اصل نیاز به شفافسازی روابط وجود داشت؛ بهویژه برای جلوگیری از سردرگمی و اختلافات آتی. باید دقیقاً مشخص شود که هر طرف چه انتظاراتی از طرف دیگر دارد تا در آینده دوباره با اتهامزنیها و ادعاهای تازه مواجه نشویم.
از منظر آژانس هم، آنها نیاز داشتند چنین چارچوبی تدوین شود. هدف اصلیشان علاوه بر نظارت بر تاسیسات و مواد هستهای ایران، بهویژه پس از اقدام غیرقانونی و دیوانهوار رئیس جمهور آمریکا در حمله به تاسیسات هستهای قانونی ایران، این بود که مدیریت اوضاع از کنترل خارج نشود. نکته تأسفبار این بود که آژانس و دبیرکل آن، این اقدام غیرقانونی را محکوم نکردند و حتی در مواردی همراهی نشان دادند.
با وجود انتقاداتی که به آژانس و مدیرکل آن داریم، همواره گفتهام ایران باید چارچوب مشخصی برای همکاری با آژانس داشته باشد. تجربه دور قبلی نشان داد که پس از خروج ترامپ، همکاری ایران با آژانس منجر به ۱۵ گزارش مثبت شد و همین مسئله انزوای بینالمللی ترامپ را افزایش داد. علاوه بر این، همکاری ایران با اروپا ــ هرچند اروپا به تعهداتش عمل نکرد ــ باعث شد ایران با خویشتنداری، اروپا را در اردوگاه خود نگه دارد. این دو عامل راهبردی موجب شد در آن دوره ایران بتواند با استراتژی «دو ستونه» بهخوبی پیش برود.
در شرایط کنونی نیز ایران و آژانس هر دو نیازمند توافق هستند. یکی از اهداف و دغدغههای اصلی آژانس بررسی وضعیت ۴۰۰ کیلو اورانیوم ۶۰ درصدی است. علاوه بر این، آنها میخواهند نقش ذاتی خود را ایفا کنند. امیدوارم این چارچوب جدید بهگونهای باشد که کارشناسان و متخصصان ایرانی بتوانند موضوعات فنی را بهخوبی مدیریت کنند.
به عقیده من، اقدام امروز یک «اهرمسازی» مهم برای ایران است. با امضای این موافقتنامه، ایران با یک تیر دو نشان زده است؛ هم زمینه همکاری با آژانس فراهم شد و طبعا گزارش یا بیانیههای آتی گروسی نسبت به گذشته؛ به عنوان مثال گزارش منفی پیش از جنگ ۱۲ روزه، مثبتتر خواهد بود. این توافق در واقع یک قدم رو به جلوست و از سوی دیگر، به ایران یک کارت یا اهرم جدید داده است.
به این ترتیب، اگر آژانس بخواهد در آینده با گزارشها یا اقدامات خود فشارهایی غیرقانونی مانند مکانیسم ماشه ایجاد کند، ایران نیز اهرم لازم برای مقابله در اختیار دارد. در مجموع، این توافق توانسته است بهطور همزمان چند هدف را محقق کند و با یک تیر دو نشان بزند. اینجا نقش اروپا ظاهر میشود و باید دید چگونه برخورد خواهد کرد؟
تفاهم ایران و آژانس فرصت بیشتری به دیپلماسی خواهدداد
با توجه به بازه زمانی باقیمانده تا فعالسازی احتمالی «مکانیزم اسنپبک»، اهمیت این توافق را در چه مواردی میدانید و فکر میکنید این توافق تا چه اندازه میتواند به تمدید قطعنامه ۲۲۳۱ کمک کند؟
به عقیده من، این یک اقدام خوب و بهموقع بود. با توجه به فرصت محدودی که در اختیار داریم و تمهیداتی که اکنون ایجاد شده است ــ از جمله دو پیشنویسی که روسیه در شورای امنیت مطرح کرده، یکی پیشنویس تمدید و دیگری پیشنویس تمدید همراه با مذاکره که در حقیقت همه طرفهای برجام، از جمله آمریکا را نیز دربرمیگیرد ــ میتوان گفت هرکدام از این پیشنویسها اگر به اجماع برسد، به نفع ما خواهد بود. به نظر من، این موافقتنامه زمینه تمدید را تقویت میکند، چرا که فرصت بیشتری برای کار دیپلماتیک فراهم میآورد و اجازه میدهد مسائل به مدار عقلانیت بازگردد.
فضای بیاعتمادی میان ایران و آژانس، یک واقعیت انکارناپذیر است
با توجه به فضای بیاعتمادی، بهویژه پس از جنگ اخیر میان ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی، اجرای این توافق تا چه اندازه دشوار خواهد بود و چالشهای پیشِ روی دو طرف برای اجرای آن چیست؟
فضای بیاعتمادی موجود، یک واقعیت انکارناپذیر است. ما در حین مذاکره، هم از سوی اسرائیل و هم از سوی آمریکا مورد حمله قرار گرفتهایم؛ بنابراین این بیاعتمادی واقعی است. اما نباید در نوستالژی یا شوک این فضا باقی بمانیم. کار دیپلماسی اساساً صبوری و طراحی برای عبور از گردنههای دشوار است. پس اگرچه این فضا وجود دارد، اما میتوان گامهایی برداشت که امور را به مدار عقلانیت بازگرداند.
یکی از این گامها، همین توافق اخیر با آژانس است که به عقیده من اقدامی مهم، درست، به موقع محسوب میشود و ایران با استراتژی ابهام هستهای از وضعیت خلق شده توسط آمریکا به خوبی استفاده کرد. فقط از این به بعد ما نیاز به سیاست و تاکتیک درست داریم تا این استراتژی را به خوبی در چارچوب این توافق با آژانس به اجرا دربیاوریم.
ما در حین مذاکره، هم از سوی اسرائیل و هم از سوی آمریکا مورد حمله قرار گرفتهایم. این بیاعتمادی واقعی است. اما نباید در نوستالژی یا شوک این فضا باقی بمانیم. کار دیپلماسی اساساً صبوری و طراحی برای عبور از گردنههای دشوار است. میتوان گامهایی برداشت که امور را به مدار عقلانیت بازگرداند.
تقریباً در اکثر گزارشهای غربی و داخلی کمتر دیدهایم که ایران در همکاری با آژانس ــ بهویژه در حوزه نظارتها، دوربینها و مسائل فنی ــ کمکاری کرده باشد. حتی گاهی گفته میشد ایران بیش از آنچه در چارچوب NPT یا برجام موظف بود، همکاری کرده است. البته این موضوع جدا از پرسشهای باقیماندهای است که میان ایران و آژانس به صورت پینگپنگی رد و بدل میشد؛ آژانس مدعی بود برخی پرسشها بیپاسخ مانده و ایران تأکید داشت که پاسخ داده است.
به نظر من، اگر این موضوعات از فضای سیاسی خارج و در بستر فنی بررسی شود، کارشناسان ایرانی توانایی حلوفصل آن را دارند. در روابط دوجانبه یا چندجانبه بینالمللی و در تنظیم سیاست خارجی، دو عنصر بسیار مهم است؛ عنصر سیاسی یعنی اراده طرفین برای تعامل و چگونگی تنظیم و اجرای کار در عمل. در حال حاضر، عنصر نخست یعنی اراده، به وجود آمده و دو طرف آن را در قالب یک نقشه راه روی کاغذ آوردهاند.
از این پس، موضوع وارد مرحله اجرایی میشود که طبعاً ممکن است مشکلاتی هم پیش بیاید، اما به دلیل وجود اراده، این مشکلات قابل رفع هستند. اما مهمترین عنصر خارجی که میتواند نقش منفی در اجرای این نقشه راه داشته باشد، اسرائیل است.
اسرائیل هیچ علاقهای به حلوفصل مسائل سیاست خارجی ایران، بهویژه در حوزه برنامه هستهای، ندارد. تاریخچه نیز این موضوع را تأیید میکند. درست در زمانی که ایران و آژانس به چارچوب مشترکی رسیده بودند و حتی ایران و آمریکا در قالب برجام به توافق رسیده بودند، اسرائیل اقدام به ترور آقای فخریزاده کرد. این اقدام در حقیقت برای بر هم زدن توافقها بود؛ بنابراین اگر امروز هم تصور کنیم اسرائیل ممکن است در چنین مقاطعی اقداماتی مشابه انجام دهد، بیراه نرفتهایم. ازاینرو، توجه به این نکته برای دستگاههای امنیتی و سیاست خارجی کشور ضروری است تا دوباره در چنین دامهایی گرفتار نشویم. در غیر این صورت، سایر موارد قابل مدیریت، حلوفصل و رفع خواهند بود.
مطالبهگری و نقد نباید به چندصدایی در عرصه سیاست خارجی منتهی شود
با توجه به اینکه در داخل کشور برخی مخالف از سرگیری همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی بودند، این توافق با چه شرایطی در داخل مواجه خواهد شد؟ و یک برخورد عاقلانه و مبتنی بر منافع ملی نسبت به این توافق چگونه باید باشد؟
واقعیت این است که سیاست، به طور کلی، و سیاست خارجی، به طور خاص، به دلیل ویژگیهای ذاتی خود جای بروز هیجانات، عصبانیت، یا ناامیدی نیست. هر رفتاری که ما را از دستیابی به نتیجه دور کند، مغایر با فلسفه سیاست خارجی است. ما باید تلاش کنیم در بستری از آرامش، ثبات و امنیت، اهداف سیاست خارجی خود را محقق کنیم. ایران دارای حقوقی مسلم، مشکلاتی مشخص و گذشتهای تاریخی است که همه این موارد باید در کنار هم دیده شود تا بهصورت تدریجی مسیر حل مشکلات طی شود. ما نباید اجازه میدادیم شرایط به اینجا برسد که برای اولینبار در تاریخ، آمریکا و اسرائیل دست خود را آشکارا علیه ایران دراز کنند. به باور من، اگر کار در مدار عقلانیت، با مسئولیتپذیری و در چارچوب سازمانهای پاسخگو پیش رود ــ نه در دست گروههای نفوذ، غیرمسئول و فاقد پاسخگویی، میتوانستیم چنین وضعیتی را مدیریت کنیم.
اسرائیل اقدام به ترور آقای فخریزاده کرد. این اقدام در حقیقت برای بر هم زدن توافقها بود؛ بنابراین اگر امروز هم تصور کنیم اسرائیل ممکن است در چنین مقاطعی اقداماتی مشابه انجام دهد، بیراه نرفتهایم.
جامعه ایران، جامعهای جوان، پویا و مطالبهگر است و این امر ارزشمند است، اما این پویایی و مطالبهگری باید در چهارچوب اقتدار دولت تعریف شود. دولت و قوه مجریه، به دلیل مسئولیت اجرایی کشور و هدایت کشتی آن در دریای متلاطم جهانی، نیازمند اقتداری ویژه است. این اقتدار اگرچه از انسجام ملی ناشی میشود، اما باید مراقب باشیم که شادابی سیاسی جامعه و مطالبات نسل جوان، به تضعیف آن منجر نشود.
به عقیده من، بخشی از مشکلات سیاست خارجی امروز ما ناشی از وجود نهادها و سازمانهای متعددی است که هر یک ممکن است اقداماتی انجام دهند که بار آن بر دوش سیاست خارجی گذاشته شود و نهایتاً این فشار به سیاست داخلی و مردم منتقل گردد. در چنین شرایطی، آنچه اهمیت دارد منافع و مصالح ملی است و باید بر حداکثرسازی آن تمرکز کرد.
بحثهای درونسیاسی میان مجلس، جریانهای سیاسی یا رسانهها یک بحث است، اما آنچه در سیاست خارجی اهمیت دارد «صدای واحد» است. کشورها در روابط خود روی مواضع رسمی و واحد حساب میکنند. ما نمیتوانیم شاهد باشیم که از یکسو دولت تعهدی بدهد و در پی اجرای آن باشد و از سوی دیگر افراد مختلف ــ از تریبونهای گوناگون مانند نماز جمعه تا رسانهها ــ سخنان متفاوت و متناقضی بیان کنند.
مطالبهگری و نقد، کاملاً درست و پذیرفتنی است، اما این نباید به دو آسیب جدی تخریب اقتدار کشور و چندصدایی در عرصه سیاست خارجی بینجامد. چندصدایی و شلختگی در سیاست خارجی، سمی مهلک است که مسئولیتناپذیری و مشکلات فراوان دیگری را به همراه میآورد. ایران، با جایگاه ژئوپولیتیکی ویژه و حکومتی مقتدر، شایسته چنین وضعیتی نیست؛ بنابراین باید به نظم و انضباط سیاسی و اجتماعی بیش از پیش بها دهیم.