جوان آنلاین: اولین روز شهریور، روز پزشک، به یاد شیخالرئیس ابنسینا در تقویم ما ثبت شده است؛ روزی که یادآور پیوند دیرین میان علم و اخلاق، درمان و انسانیت است. در چنین روزی، بازخوانی کتاب «شرح درد اشتیاق»، خاطرات دکتر محمدرضا ظفرقندی، معنایی تازه مییابد. این کتاب که از سوی انتشارات سورهمهر منتشر شده، نه صرفاً روایت شخصی یک پزشک از حضور در جبهههای جنگ تحمیلی، بیمارستانهای صحرایی و در خط مقدم درمان کرونا بلکه سندی از تاریخ شفاهی جامعه پزشکی ایران است؛ جامعهای که در بحرانیترین شرایط، میان علم و ایمان، میان تکنیک و تعهد و میان مرگ و زندگی قرار گرفت.
روایت پزشک از متن جنگ
راوی «شرح درد اشتیاق» تنها به ثبت خاطرات فردی اکتفا نکرده است. او در جایگاه پزشک داوطلب، شاهد مستقیم میدانهای نبرد بوده؛ میدانهایی که در آن زخم و مرگ هر لحظه فراگیر بود. چنین موقعیتی به روایتهای او ارزش دوچندان میدهد زیرا پزشک علاوه بر درمانگر بودن، ناظر عینی حوادث نیز است. نگاه او برخلاف رزمنده یا فرمانده، بر بدن و جراحت تمرکز دارد، اما همین بدنها حامل قصههای ایمان، مقاومت و فداکاریاند. بنابراین کتاب، ترکیبی است از خاطره جنگ و تجربه پزشکی.
در همتنیدگی رنج و شور
«شرح درد اشتیاق» ترکیبی است پارادوکسیکال. درد، بازتاب زخم و رنج است؛ اشتیاق، نشانه میل و حرکت. ظفرقندی در روایتهای خود نشان میدهد، چگونه این دو در جبهه به هم گره خوردند. پزشک هر روز با درد و خون مواجه میشد، اما در پس این رنجها، اشتیاق رزمندگان به حضور و شهادت جاری بود. عنوان کتاب در واقع جوهره تجربه او را در یک ترکیب کوتاه بیان میکند: پزشکی که هم شاهد درد بود و هم حامل اشتیاق.
زبان و ساختار اثر
نثر کتاب ساده، روان و در عین حال صادقانه است. دکتر ظفرقندی نه به دنبال آراستن خاطرات با صنایع ادبی است و نه به دنبال بزرگنمایی. او با زبانی صریح از کمبودها، اضطرابها و دشواریهای طبابت در جبهه میگوید. همین صداقت روایت، کتاب را به منبعی ارزشمند برای پژوهشگران تاریخشفاهی تبدیل کرده است.
از حیث ساختار، کتاب بیشتر مجموعهای از روایتهای مقطعی است تا یک داستان پیوسته. هر بخش به واقعهای خاص اختصاص دارد؛ از امدادرسانی به مجروحان در خطوط مقدم گرفته تا تجربههای تلخ از دست دادن رزمندگانی که امیدی به درمانشان نبود. این فرم اگرچه گاه پراکنده به نظر میرسد، اما انعکاس طبیعی حافظه است؛ حافظهای که لحظات تکاندهنده را جداگانه در خود حفظ میکند.
پزشک در مقام همسنگر
یکی از جنبههای مهم کتاب، بازنمایی نقش چندلایه پزشک است. پزشک در جبهه تنها درمانگر زخمها نبود. او گاه همسنگر رزمندگان بود، گاه شنونده وصیتهای آخرین لحظات و گاه پناه روحی آنان. دکتر ظفرقندی در خاطراتش نشان میدهد، چگونه طبابت در شرایط جنگی با بعدی معنوی و عاطفی پیوند میخورد. وقتی رزمندهای با بدن مجروح بر زمین افتاده و از پزشک میخواهد تا پیام آخرش را ثبت کند، پزشک دیگر فقط پزشک نیست؛ او تبدیل به حافظ وصیت و شاهد ایمان میشود.
در بخشی از فصلهای پایانی کتاب درباره مقطع پایانی جنگ آمده است: «سال ۱۳۶۷، پس از پایان قطعی جنگ، زندگی کمکم به روال عادی برگشت. برای من که همیشه در رفت و آمد به جبهه و به نوعی درگیر جنگ بودم، فرصتی تازه مهیا شد تا به درس و فعالیتهای عملی که علاقه اصلیام بود بیشتر بپردازم. من همیشه در حال یادگیری بودم و هیچ وقت، حتی در پرمشغلهترین ساعتهای زندگیام، دست از یادگیری و مطالعه برنداشتم. آن روزها پایان دوره دستیاری جراحی عمومی را میگذراندم که از سال ۱۳۶۳ در بیمارستان سینا شروع شده بود.»
این بعد انسانی، «شرح درد اشتیاق» را فراتر از خاطرات حرفهای قرار میدهد و آن را به سندی درباره هویت پزشک متعهد در فرهنگ ایرانی- اسلامی بدل میسازد.
نسبت علم و ایمان
یکی از محورهای تحلیلی مهم در این کتاب، نسبت علم پزشکی با ایمان دینی است. ظفرقندی در روایتهایش نشان میدهد، چگونه علم پزشکی در میدان جنگ بدون امکانات پیشرفته، تنها با اتکا به خلاقیت و ایمان کارآمد میشد. در بسیاری از روایتها، پزشک با کمترین ابزار باید تصمیمهای حیاتی بگیرد. این موقعیتها نه فقط توانایی علمی که شهامت اخلاقی میطلبید. پزشک جبهه در این خاطرات نماد «علم متعهد» است؛ علمی که در خدمت انسان و در سایه ارزشهای ایثار قرار گرفته است.
حافظه جمعی و اهمیت بازخوانی
«شرح درد اشتیاق» بخشی از حافظه جمعی جامعه پزشکی و ملت ایران است. اگر این خاطرات ثبت نمیشد، بخش بزرگی از تجربه زیسته پزشکان در دفاع مقدس از میان میرفت. اهمیت کتاب تنها در گذشتهاش نیست؛ بلکه امروز نیز معنا دارد. در شرایطی که جامعه پزشکی امروز با بحرانهای پیچیدهای مانند فشارهای اقتصادی، چالشهای اخلاقی یا همهگیریها روبهروست، بازخوانی چنین خاطراتی میتواند یادآور هویتی متفاوت برای پزشک باشد؛ هویتی مبتنی بر ایثار، تعهد و همدلی.
نقد و کاستیها
با وجود ارزشهای چشمگیر، «شرح درد اشتیاق» بینقص نیست. یکی از کاستیها، فقدان انسجام روایی است. کتاب بیشتر شبیه مجموعهای از قطعات خاطره است و خواننده گاهی پیوند میان بخشها را گم میکند. همچنین انتظار میرود، روایتها بیشتر به لایههای درونی و عاطفی پزشک بپردازد. خواننده دوست دارد بداند خود دکتر ظفرقندی در مواجهه با ناکامیهای پزشکی، با مرگ بیماران یا با فشارهای روحی چه تجربهای داشته است. این بخشها در کتاب کمرنگ است. البته همین کمبود میتواند زمینهساز پژوهشهای تکمیلی و خاطرات تفصیلیتری در آینده باشد.
نسبت کتاب با روز پزشک
روز پزشک یادآور ابنسیناست؛ چهرهای که علم پزشکی را با حکمت و فلسفه درآمیخت. «شرح درد اشتیاق» از زاویهای دیگر همان سنت را ادامه میدهد: پزشکی که علم را با ایثار و ایمان پیوند میزند. اگر ابنسینا نماد عقلانیت پزشکی در تاریخ است، پزشکان جبهه و دکتر ظفرقندی نمایندگان پزشکی متعهد در دوران معاصرند. بازخوانی این کتاب در روز پزشک، ادای احترام به این سنت است؛ سنتی که پزشک را نه صرفاً یک تکنسین، بلکه شخصیتی اخلاقی و اجتماعی معرفی میکند.
بازتعریف پزشک متعهد
«شرح درد اشتیاق» صرفاً خاطرهنگاری نیست؛ تلاشی است برای بازتعریف معنای پزشک در فرهنگ ما. پزشک در این کتاب انسانی است که در میانه سختترین شرایط، دانش خود را در خدمت دیگران میگذارد، از امکانات اندک بهترین بهره را میبرد و همزمان با درمان جسم، مرهمی برای جانهاست. در روز پزشک، بازخوانی این اثر بیش از یک کار فرهنگی است؛ یادآوری این حقیقت است که جامعه ما همواره پزشکی را در پیوند با اخلاق و ایثار تعریف کرده است. امروز که پزشکی با چالشهای تازهای روبهروست، رجوع به تجربههای کتاب «شرح درد اشتیاق» میتواند چراغی برای راه آینده باشد؛ چراغی که از دل دردها، اشتیاق خدمت و انسانیت را زنده نگه میدارد.
کتاب «شرح درد اشتیاق، خاطرات دکتر محمدرضا ظفرقندی» به قلم راحله صبوری در ۴۶۶صفحه از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است.