جوان آنلاین: همه چیز هست، به جز یک نقشه راه؛ نقشهای که داشتههایمان را عملیاتی کند. دانش علمی و نیروی انسانی داریم، تحقیقات خوبی هم انجام دادیم، اما آنجا که پای سیاستگذاری، زیرساخت و سرمایهگذاری به میان میآید، از قطار پرشتاب هوش مصنوعی جا میمانیم. شاید برای همین است که تازهترین گزارش پژوهشگاه ارتباطات و فناوری اطلاعات نشان میدهد که ایران، با وجود برخی پیشرفتها در تولید علم و آموزش نیروی متخصص، همچنان در جایگاهی پایینتر از میانگین منطقهای قرار دارد! متأسفانه شکاف عمیق در حوزههایی، چون حکمرانی دیجیتال، زیرساخت فناورانه و ظرفیت دادهای، مانعی جدی در مسیر تبدیل دانش به قدرت فناورانه است.
در حالیکه کشورهای همسایه با تدوین استراتژیهای ملی، تزریق بودجههای سنگین و ایجاد اکوسیستمهای نوآوری، خود را برای آینده هوش مصنوعی آماده میکنند، ایران هنوز میان طرحهای نیمهکاره، منابع پراکنده و نهادهای تصمیمگیر نامنسجم، دستوپا میزند. کارشناسان معتقدند اگر اصلاحات ساختاری در حوزه حکمرانی داده، سیاستگذاری فناورانه و حمایت هدفمند از زیستبوم هوش مصنوعی در اولویت قرار نگیرد، نهتنها فرصتهای پیشِرو از دست میرود، بلکه هوش مصنوعی میتواند به یکی از نقاط ضعف استراتژیک کشور بدل شود.
برای بررسی این شکاف و دلایل عقبماندگی ایران در شاخصهای جهانی هوش مصنوعی، «جوان» با دکتر مهدی طریقت، رئیس اندیشکده و پردیس هوش مصنوعی و زیست مجازی گفتوگو کرده است.
با وجود ظرفیتهای علمی و انسانی بالا در کشور، چرا ایران هنوز نتوانسته جایگاهی قابل قبول در نقشه جهانی هوش مصنوعی کسب کند؟
ایران با وجود برخورداری از نیروی انسانی توانمند و پشتوانه علمی قابل توجه در حوزه هوش مصنوعی، هنوز موفق نشده به جایگاهی شایسته در سطح منطقهای یا جهانی دست یابد. این عقبماندگی، ریشه در ضعفهای ساختاری و نبود رویکرد راهبردی دارد. تاکنون استراتژی جامع، بلندمدت و اجرایی مشخصی برای توسعه هوش مصنوعی در کشور وجود نداشته و در مواردی که اسنادی تدوین شدهاند، اجرای آنها یا با بیثباتی مواجه بوده یا بدون تخصیص بودجه مناسب و تعیین نهاد مسئول، عملاً بلااثر ماندهاست. در کنار این ضعف برنامهریزی، زیرساختهای فنی کشور نیز در وضعیتی قرار ندارد که توان رقابت جهانی داشته باشد. در حوزههایی مانند ابررایانهها، پردازش ابری، تجهیزات محاسباتی پیشرفته و حتی دسترسی به دادههای ساختیافته، با محدودیتهای جدی مواجه هستیم. تحریمهای خارجی نیز دسترسی به ابزارهای کلیدی و پلتفرمهای بینالمللی را دشوار کرده و ایران را از جریان توسعه جهانی AI تا حد زیادی دور نگه داشتهاست.
یکی دیگر از چالشهای بزرگ، کمتوجهی به سرمایهگذاری واقعی در این حوزه است. در حالی که کشورهای منطقه مانند عربستان و امارات با صرف میلیاردها دلار، زیرساختهای AI خود را توسعه دادهاند، سرمایهگذاری در ایران نهتنها بسیار محدود، بلکه بیشتر نمادین و فاقد اثربخشی عملی بودهاست. توسعه فناوری هوش مصنوعی بدون تأمین منابع مالی پایدار و با برنامه، عملا غیرممکن است. ضعف در ارتباط دانشگاه با صنعت نیز باعث شده دستاوردهای علمی، صرفاً در قالب مقاله باقی بمانند و کمتر به محصول، فناوری یا خدمت تبدیل شوند. در واقع، سازوکاری مؤثر برای انتقال دانش دانشگاهی به بدنه تولید و خدمات کشور شکل نگرفته یا بسیار ضعیف است. در این میان، مهاجرت نخبگان، بهویژه در حوزههای حساس و پیشرو مانند هوش مصنوعی، مشکل را دوچندان کرده. بسیاری از استعدادهای درخشان ایرانی، هماکنون در مراکز علمی و شرکتهای معتبر جهانی مشغول به کارند و کشور از ظرفیت واقعی آنها، بیبهره ماندهاست. در مجموع، ایران در شرایطی قرار دارد که از منظر انسانی و علمی، ظرفیتهای خوبی دارد، اما به دلیل ضعف در حکمرانی، نبود اولویتگذاری شفاف، زیرساخت ناکافی و نداشتن سیاستهای اجرایی بلندمدت، از این ظرفیت بهرهبرداری مؤثر نکردهاست. اگر اصلاحات جدی و ساختاری صورت نگیرد، فاصله ایران با رقبا نهتنها جبران نخواهد شد، بلکه روزبهروز عمیقتر میشود.
با توجه به ترکیب ظرفیتهای علمی بالا و موانع ساختاری جدی، ارزیابی شما از جایگاه فعلی ایران در اکوسیستم هوش مصنوعی جهانی چیست و چه تغییری در رویکرد فعلی میتواند این وضعیت را به نفع کشور تغییر دهد؟
تصویری که اکنون از وضعیت هوش مصنوعی در ایران داریم، تلفیقی است از توانمندیهای بالقوه و موانع جدی. در بخش مثبت ماجرا، کشور از نیروی انسانی متخصصی برخوردار است؛ دانشگاههایی نظیر شریف، تهران و امیرکبیر هر ساله صدها فارغالتحصیل در رشتههای مرتبط با هوش مصنوعی تربیت میکنند و بسیاری از آنها در سطح بینالمللی هم خوش درخشیدهاند. همچنین، در زمینه تولید علم، مقالات متعددی منتشر میشود و رویدادهای علمی داخلی در حوزه AI نیز فعال و پویاست. در سطح جامعه نیز شاهد اشتیاق بالای نسل جوان برای ورود به این حوزه هستیم و برخی استارتاپهای نوظهور در زمینههایی مانند پردازش زبان فارسی، سلامت دیجیتال و بینایی ماشین شکل گرفتهاند. اینها بخشی از نقاط روشن وضعیت فعلی هستند.
اما در سمت دیگر، چالشهای ساختاری قابلچشمپوشی نیست. نبود یک استراتژی ملی شفاف و اجرایی در زمینه هوش مصنوعی، بزرگترین مانع به حساب میآید. هنوز جایگاه مشخص خود را در این نقشه جهانی نمیدانیم و اولویتهای فناورانه ما نیز به روشنی تعریف نشده است. زیرساختهای فنی کشور نیز بهخصوص در زمینههایی، چون پردازش داده، رایانش ابری و دسترسی به سختافزارهای توانمند، دچار کمبود جدی هستند. در کنار این، قوانین مرتبط با داده و حریم خصوصی نیز بهروز نشده و در برخی موارد حتی مانع توسعه کاربردهای هوش مصنوعی شدهاند. سرمایهگذاری در این حوزه نیز یکی دیگر از مشکلات بنیادین است؛ هم در بخش دولتی و هم در بخش خصوصی، سطح سرمایهگذاری با کشورهای پیشرو منطقه، فاصله چشمگیری دارد. علاوه بر آن، فضای اقتصادی پرریسک و نبود مشوقهای کافی، انگیزه سرمایهگذاران خطرپذیر را بهشدت کاهش داده و اکوسیستم نوآوری در این حوزه را شکننده کردهاست. در کنار تمام این موارد، روند ادامهدار مهاجرت نخبگان نیز تأثیر جدی بر این وضعیت گذاشتهاست. برخی از متخصصان خبره هوش مصنوعی کشور، بهویژه کسانی که تجربه بینالمللی داشتند، از ایران مهاجرت کردهاند و تمایلی برای بازگشت ندارند، چراکه فرصت شغلی، امنیت حرفهای و زمینه رشد در داخل کشور برایشان فراهم نیست. در مجموع، ایران در حوزه هوش مصنوعی در وضعیتی خاکستری قرار دارد؛ از یکسو دارای ظرفیت بالای انسانی و علمی است، اما از سوی دیگر، بهدلیل ضعفهای زیرساختی، مدیریتی، قانونی و سرمایهای، نتوانسته از این ظرفیت استفاده کند. راه پیشرفت هنوز باز است، اما این مسیر نیازمند یک تغییر رویکرد عمیق و جدی است؛ تغییری که از نگاه تبلیغاتی و سطحی عبور و به سمت اقدام واقعی، هدفمند و تحولآفرین حرکت کند.
از نگاه شما کدام اقدامات کلیدی باید در اولویت قرار بگیرد تا ایران بتواند از وضعیت فعلی عبور کند و به یک بازیگر مؤثر در حوزه هوش مصنوعی تبدیل شود؟
اگر واقعاً بخواهیم از وضعیت فعلی عبور کنیم، دیگر توصیههای کلی یا شعارهای تکراری راهگشا نیست، بلکه اکنون وقت تصمیمهای دقیق، هوشمند و البته اجرایی است. اجازه بدهید پاسخ را به صورت یکپارچه و شفافتری ارائه کنم. در گام اول، تدوین و اجرای یک استراتژی ملی جامع، دقیق و قابل رصد برای هوش مصنوعی است. به جای کلیگویی، باید اهداف مشخص، اولویتهای فناورانه، جدول زمانی روشن و شاخصهای قابل اندازهگیری داشته باشیم. این استراتژی باید با مشارکت همه بازیگران کلیدی، از جمله نخبگان علمی، بخش خصوصی، نهادهای اجرایی و حتی نهادهای امنیتی تدوین شود و مهمتر از آن، در یک چرخه مستمر، مورد نظارت و بازبینی قرار گیرد. در مرحله بعد، باید سرمایهگذاری پایدار و قابل اتکا در زیرساختهای فنی صورت گیرد. بدون دیتاسنترهای قوی، کلاد بومی، GPUهای پیشرفته و دیتاستهای استاندارد و بومیشده، اساساً امکان رقابت یا تولید محصول در AI وجود ندارد. این زیرساخت باید با نگاه ملی و به اندازه پروژههای راهبردی مانند نفت و انرژی، سازماندهی و هدایت شود. گام سوم، توانمندسازی و حفظ نیروی انسانی متخصص است که باید مورد توجه قرار گیرد. باید مسیرهای شغلی مشخص، مشارکت در پروژههای واقعی و دسترسی به منابع برای نخبگان تعریف شود. علاوهبر آن، تعامل نظاممند با متخصصان ایرانی خارج از کشور باید فراتر از جلسات نمادین برود و به همکاری در قالب پروژههای مشترک، منتورینگ تخصصی و حتی بازگشت هدفمند منجر شود. چهارمین اقدام، اتصال واقعی بین دانشگاه و صنعت است. متأسفانه ما هنوز نتوانستیم پژوهشهای دانشگاهی را به محصولات کاربردی یا خدمات بازارمحور تبدیل کنیم. لازمه آن نیز، سازوکارهای مشوقی برای پایاننامههای کاربردی، پروژههای مشترک تحقیقوتوسعه (R&D) و شرکتهای زایشی از دل دانشگاهها است که باید تعریف شود. در غیر این صورت، ما مدام تولید علم میکنیم، اما ارزش اقتصادی خلق نخواهیم کرد.
بدون شک ما نیازمند چارچوبهای حقوقی و اخلاقی بهروز در زمینه حکمرانی داده، امنیت و حریم خصوصی هستیم. توسعه AI بدون قوانین مدرن و شفاف، هم کند خواهد بود و هم خطرناک. باید قانونی تدوین شود که در کنار حفاظت از حقوق شهروندی و امنیت کشور، مانع نوآوری هم نشود. در واقع برای نجات و رشد واقعی هوش مصنوعی در ایران، باید از یک نگاه نمادین و مصرفگرا عبور کنیم و وارد مرحله تحول عمیق، سرمایهمحور و مبتنی بر حکمرانی داده و علممحور شویم. در غیر این صورت، هر پیشرفتی، موقتی و شکننده خواهد بود.
شاخص آمادگی دولتها برای هوش مصنوعی چگونه ارزیابی میشود و ایران در کدام ابعاد این شاخص عملکرد ضعیفتری داشته که منجر به رتبه پایین آن شدهاست؟
سؤال بسیار خوبی را مطرح کردید، چراکه بسیاری، وقتی رتبه ایران در حوزه هوش مصنوعی را میشنوند، دقیق نمیدانند این عدد دقیقاً چگونه محاسبه میشود. برای توضیح علمی و روشن، باید به شاخصی به نام Government AI Readiness Index اشاره کرد. این شاخص هر ساله توسط نهادهایی مانند Oxford Insights و با همکاری سازمانهایی همچون UNDP منتشر میشود. هدف آن ارزیابی میزان آمادگی کشورها برای توسعه و بهرهبرداری مؤثر از هوش مصنوعی است. این شاخص سه بعد اصلی دارد؛ اول، حکمرانی و سیاستگذاری دولتی؛ بررسی میشود آیا کشور دارای استراتژی ملی در زمینه AI هست یا نه، چقدر دولت در این حوزه سرمایهگذاری و قانونگذاری میکند و اینکه، آیا نهاد مشخصی برای اجرای این سیاستها وجود دارد؟ وجود قوانین مربوط به حریم خصوصی، شفافیت دادهها و حکمرانی داده نیز در این بخش بررسی میشود. دوم، زیرساختها و دادهها؛ ارزیابی میشود آیا کشور دسترسی کافی به دادههای باز و با کیفیت دارد، زیرساختهایی مانند اینترنت پرسرعت، پردازش ابری، دیتاسنترها یا ابررایانههای ملی چقدر فراهم است. هر چه زیرساخت قویتر باشد، آمادگی نیز بالاتر ارزیابی میشود. سوم، سرمایه انسانی و اکوسیستم فناوری؛ این بخش به میزان آموزش دانشگاهی در حوزه AI، تعداد متخصصان، محققان، شرکتها و استارتاپهای فعال در این زمینه و همچنین میزان تعامل بین دانشگاه و صنعت میپردازد. اطلاعات این شاخص از منابع معتبر جهانی مانند بانک جهانی، یونسکو، ITU، پایگاههای علمی مثل Scopus، شاخص نوآوری جهانی و دادههای رسمی کشورها جمعآوری میشود. در نتیجه، رتبهای مثل ۹۴ یا ۶۰ که برای ایران ثبت شده، حاصل یک ارزیابی ترکیبی و چندوجهی از همه این ابعاد است؛ نه صرفاً بر اساس تعداد مقالات علمی یا وجود یک نهاد رسمی. اگر ایران در یک بعد نمره خوبی بگیرد، اما در دو بعد دیگر ضعیف عمل کند، در مجموع رتبه بالایی نخواهد داشت؛ و دقیقاً همین اتفاق برای ایران افتادهاست.
با توجه به روند فعلی توسعه هوش مصنوعی ایران، در افق پنجساله آینده چه جایگاهی در نقشه جهانی AI خواهیم داشت؟
با نگاهی واقعبینانه، با ادامه روند فعلی، ایران در پنج سال آینده احتمالاً همچنان در همان جایگاه فعلی باقی میماند یا حتی چند پله هم افت میکند، چراکه دنیا با سرعت بالایی در حال سرمایهگذاری و توسعه زیرساختها در حوزه هوش مصنوعی است. کشورهای منطقه مانند امارات، عربستان و قطر، هر سال میلیاردها دلار در این حوزه تزریق میکنند، استراتژیهای ملی اجرایی دارند و ارتباط منسجمی بین دانشگاه، صنعت و استارتاپها ایجاد کردهاند. در حالیکه ما هنوز در مرحله تدوین سند و تصمیمسازی اولیه هستیم!
اگر این وضعیت اصلاح نشود (یعنی سیاستگذاریها جدیتر نشوند، زیرساختها بهبود پیدا نکنند و برای نگهداشت نخبگان اقدام نشود) احتمال دارد جایگاه ایران در شاخصهایی مثل AI Readiness Index به رتبهای بین ۱۰۰ تا ۱۲۰ سقوط کند. این یعنی فاصله ایران با رقبا به شکل خطرناکی بیشتر میشود و بهجای اینکه AI برای ما مزیت باشد، ممکن است به یک نقطه ضعف اقتصادی، امنیتی و حکمرانی تبدیل شود. چون کشورهای دیگر پیشرفتهای عملیاتی در این زمینه داشتهاند، اما ما، هنوز درگیر مقاله و آزمایشگاه ماندهایم.
البته اگر طی یک تا دو سال آینده، تصمیمگیری درست، سرمایهگذاری واقعی و اجرای عملیاتی رخ بدهد، هنوز این امکان وجود دارد که ایران به رتبهای بین ۵۰ تا ۷۰ در سطح جهانی برگردد و در منطقه به یک بازیگر متوسط، اما مؤثر تبدیل شود. البته این پنجره فرصت محدود است و برای استفاده از آن، تصمیم امروز ماست که سرنوشت فردا را رقم میزند.