جوان آنلاین: بیش از ۴۰ سال همدیگر را میشناختند و بیش از ۲۰ سال با هم همکاری نزدیک داشتند. همواره به عنوان یکی از معتمدین شهید آیتالله رئیسی شناخته میشد که خاطرات بسیاری از زندگی ایشان را در سینه دارد. برای هر سؤالی خاطرات متعددی را به یاد دارد که البته باید تلاش کند خلاصهتر بگوید تا به بقیه مباحث نیز برسد. در شرایطی که نزدیک سالگرد شهید رئیسی بودیم با مرتضی بختیاری رئیس کمیته امداد امامخمینی (ره) تماس گرفتیم و وقتی که به وی اطلاع دادیم، میخواهیم درخصوص رئیسجمهور شهید با او صحبت کنیم، استقبال کرد و گفت اتفاقاً حرفهای بسیاری دارد و باید درباره این شهید عزیز حتماً خاطرات بازگو شود تا آیندگان بتوانند از این الگو در زندگی و مخصوصاً مدیریت کشور استفاده کنند. با وجود همه اینها مشخص است حجم کارهای کمیته امداد اجازه نمیداد به راحتی به مرتضی بختیاری دست پیدا کنیم و نه تنها او هنوز حرفهای نزده بسیاری دارد، بلکه این صفحه نیز بیشتر از این اجازه مکتوبکردن متن گفتوگوی «جوان» را با رئیسکمیته امداد نداد.
در ابتدا بفرمایید اصلاً آشنایی با زندگی و مخصوصاً سبک مدیریتی شهید آیتالله رئیسی چه اهمیتی دارد؟
به نظر بنده یکی از ضرورتهای انقلاب پرداختن به شخصیتهاست تا از مشی آنها به عنوان الگو استفاده کنیم. ما نامه مولا علی (ع) به مالک اشتر را به عنوان منشور حکومت علوی داریم، همچنین روایات زیادی و درسهای اخلاق بزرگان دینی ما مشی مدیریتی در نظام اسلامی را مشخص میکند. البته الگوهای خوبی هم حداقل در انقلاب اسلامی خودمان داریم و من دو الگوی مدیریت تراز انقلاب اسلامی را سراغ دارم که هر دو شهید شدند؛ اولی شهید بزرگوار رجایی عزیز است که صاحب سبک بود و مشی و منشش تبدیل به مکتب شد و دیگری شهید بزرگوار آیتالله سیدابراهیم رئیسی بود که اتفاقاً هر دو بزرگوار یتیم و از نعمت پدر محروم بودند؛ آیتالله رئیسی در سن پنج سالگی پدر بزرگوارشان را در نوقان از دست دادند. بعدها که ارتباط زیادی با ایشان به دلیل مسائل کاری پیدا کردم، دیدم ایشان در یک خانواده محروم هم بزرگ شده بودند حتی آیتالله رئیسی برای ادامه تحصیل مجبور بودند کار کنند و شهید رجایی نیز برای ادامه تحصیل مجبور به دستفروشی شده بودند. اینها از جمله دلایلی است که موجب میشود من به عنوان خادم مردم عرض کنم، مدیرانی در تراز انقلاب داریم که الگوی مدیریت هستند و برداشتم از آن چیزی که در منشور حکومت علوی نامه مولاعلی (ع) به مالک اشتر میبینیم در این دو بزرگوار است. اینها واقعاً صاحب سبک بودند و مخصوصاً مکتب آیتالله رئیسی برای مدیریت در آینده خیلی میتواند به ما کند.
از سوی دیگر تاریخ شفاهی میتواند یک سرمایهای برای دانشپژوهی آینده ما باشد. ما در آینده خیلی به این صاحبان سبک که به مکتب تبدیل شدهاند، نیاز داریم. مثلاً شما میبینید در اخلاص، فداکاری و جهاد، شهید بزرگوار، سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی الگوی یا مجاهد کبیر علامه سیدحسن نصرالله الگوی ما شدند، اینها صاحب سبک هستند و خود تبدیل به مکتب شدهاند؛ ما نیاز به این مکتبها داریم.
از یافتههای خودتان در خصوص زندگی آیتالله رئیسی بگویید؟
من بیش از ۴۰ سال با این شهید بزرگوار آشنایی و بیش از ۲۰ سال هم ارتباط کاری نزدیک داشتم. اولین نکتهای که میتوانم درخصوص آیتالله رئیسی بگویم قوت در ایمان است. آیتالله رئیسی از زمانی که درس حوزوی میخواندند و بعد در دانشگاه هم موفق به اخذ مدرک دکتری شدند، از همان زمان طلبگی درسشان همراه با خودسازی و جهاد اکبر بود. در کنار تنگدستی و اینکه برای اداره زندگی مجبور به کار بودند، سعی میکردند خودسازی کنند و این خودسازی در قوت ایمان این شخصیت بزرگوار خیلی تأثیر داشت. برداشت من این است که خیلی از آثار با برکتی که در رفتار و منش آیتالله رئیسی این شهید بزرگوار و سید محرومان بود به قوت ایمان ایشان برمیگردد. ما در روایات هم داریم که الإیمان معرفة بالقلب وإقرار بِاللِّسَانِ وعمل بالأرکان، یعنی ایمان سه مرحله دارد؛ اول قلبی، دوم قولی و بعد عمل به وسیله اعضا و جوارح است. رفتار آیتالله رئیسی برای ما بیانگر مبانی دینی، ایمان به خدا، عترت، قرآن و چهارده معصوم پاک بود. معرفه بالقلب داشتند و دلی که ایمان به خدا و ولایت را پذیرفت و در تمام رویدادها و سختیها این ایمان محکم خودش را نشان میداد که نشان داد؛ در همه جا هم با زبان خود و هم با عمل و رفتار خود فرقان بودند و تبلیغ اسلام میکردند. رفتار آیتالله رئیسی بیانگر داشتههای دینی و ایدئولوژیکی ایشان بود. پس اولین نکته درخصوص این شهید بزرگوار قوت در ایمان بود و تأکید دارم در اینخصوص کار شود، چون این افراد صاحب سبک و مکتب شدهاند و ما نیاز داریم در کادر مدیریت خود این چنین مکتبی را داشته باشیم. بالاخره نظام اسلامی با خیلی از نظامها متفاوت است. در نظام اسلامی رئیس قوه خادم است، یعنی آن کسی که پست و مقام ریاست برعهده دارد باید نوکر و خادم مردم باشد و آیتالله رئیسی نیز اینگونه بود و به این خادمی افتخار میکرد که این به قوت ایمان این شهید بزرگوار بازمیگردد. وقتی که جمعبندی و مشورت میکرد و بعد تصمیم میگرفت در اقدام ارادهای قوی داشت و در این اراده قوی موج سهمگین ناملایمات و بیمهریها در او ذرهای اثر نداشت. تصمیم میگرفت، بر خدا توکل میکرد و خدا هم براساس وعده خود به او نتیجه میداد. این قوت در اراده یک از مسائل مهمی است که ما در مدیریتهای خود باید توجه داشته باشیم و نباید در اراده و تصمیم گیری لرزان باشیم. بله مشورت باید انجام دهیم و آیتالله رئیسی هم اهل مشورت بود، حتی از چندجا مشورت میگرفت، ولی بعد از اینکه جمعبندی میکرد توکل بر خدا داشت و وارد اجرا میشد و این قوت در اراده به آن قوت در ایمان برمیگردد و یکی از ویژگیهای مدیر باید قوت در اراده باشد.
واکنش شهید رئیسی به فساد چگونه بود؟
یکی دیگر از محلهای قوت آیتالله رئیسی در مبارزه با ظلم و فساد بود و فکر میکنم آیتالله رئیسی در مبارزه با ظلم از جمله نوادر است. چون واقعاً وجود او ضد ظلم بود. در جایگاههایی که در قوه قضائیه، دادستانی انقلاب و بازرسی کل کشور داشتند که بیش از ۱۰ سال در بازرسی بودند یا دیگر سمتهای مهم مانند معاون اولی قوهقضائیه بودند، دادستانی کل کشور و دادستان کل دادگاه ویژه روحانیت با حکم مقام معظم رهبری و بعد هم تولیت آستان قدس رضوی و بعد هم با رأی مردم سیزدهمین رئیسجمهور عزیز کشور شدند که مقام معظم رهبری هم حکم ایشان را تنفیذ کردند در همه این موارد مبارزه با ظلم و فساد یکی از ویژگیهای برجسته آیتالله رئیسی بود. مثلاً زمانی که رئیس قوهقضائیه بودند در چند استان شاهد بودم و چندین جا هم اخبارش به من رسید وقتی ایشان ورود پیدا میکردند و میدیدند یک مجموعهای که طبق اصل ۴۴ واگذار شده و کسی که این کارخانه را خریده قانون را رعایت نکرده و مثلاً کارگران را تسویه کرده یا به کارگران فشار آورده که بازخرید کنند، محکم میایستادند و این کارخانه را به بیتالمال باز میگرداندند که این به تقوای کاری و قوت ایشان در مبارزه با فساد مخصوصاً درباره بیتالمال بازمیگردد. درخصوص بیتالمال آقای رئیسی آنقدر حساس بود که میگفتند ایشان مشهدی است و آب از دستش نمیچکد، در حالی که اینگونه نبود. بلکه موضوع حساسیت ایشان نسبت به بیتالمال بود. بروید ببینید امامعلی (ع) طی پنج سال خلافت چقدر نسبت به بیتالمال حساسیت داشتند، الگوی آیتالله رئیسی نیز مولا علی (ع) بود، همچنین الگوی ایشان در این خصوص امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری بود. من از نزدیک با ایشان همکاری داشتم در برخی از موارد یادداشت میدادم که به مردم بابت این خدمات این مقدار بپردازید. ایشان میگفتند قبلاً چگونه عمل میشده بعد که من توضیح میدادم میگفتند فلانی از بیتالمال میخواهیم بدهیم، اصلاً هماینکه میگفتند میخواهیم از بیتالمال بدهیم یک وحشتی در انسان ایجاد میکرد؛ لذا یکی دیگر از ویژگیهای آیتالله رئیسی که بنده حقیر در خدمتشان نوکری و شاگردی میکردم، مبارزه با فساد مخصوصاً با فساد اقتصادی به خصوص در دستگاههای اجرایی و نهادها بود. همچنین یک ویژگی دیگر ایشان مبارزه با ظلم بود، در رابطه با بحث غزه، حزبالله و فلسطین عزیز چه مواضع سرسختانهای داشتند. در رابطه با ضدانقلاب هم ایشان در دادستانی انقلاب تهران در شرایط سختی این مسئولیت را داشتند و با آنهایی که فتنهگر بودند و عالمانه فتنه میکردند قاطعانه میایستادند و این را یک ظلم به انقلاب، خون مطهر شهدا و محرومان و پابرهنگان میدانست، یعنی، چون قاطع در کنار محرومین بود در برابر این ظلمها و فتنهانگیزیها محکم میایستادند و تا مرز شهادت هم در خیلی از جاها جلو رفتند. از سوی دیگر، اما موضعشان در برابر آنهایی که فریب خورده بودند سازنده و دنبال ساخته شدن افراد بود.
مردمداری و رسیدگی آیتالله رئیسی به مردم چگونه بود؟
ویژگی دیگری که میخواهم از آیتالله رئیسی بگویم قوت ایشان در رسیدگی به امور مردم است. این موضوع خیلی مهمی است، یک مدیر در نظام اسلامی خودش را خادم مردم میداند. امام با آن عظمت میفرمودند: رهبر ما شهید فهمیده است یا میفرمودند به من خدمتگزار بگویید بهتر از این است که رهبر بگوید. مقام معظم رهبری در خطبههای نماز جمعه که بنده هم توفیق حضور را در آن داشتم، فرمودند: ما نوکر مردم هستیم و به این نوکری افتخار میکنیم. آیتالله رئیسی مدیر دست پرورده امام و مقام معظم رهبری است، مگر میتوانست غیر از این باشد. در رسیدگی به امور مردم بسیار اهتمام و همت داشت و یکی از جاهایی که تاب نمیآورد در برابر آنهایی بود که در رسیدگی به امور مردم کوتاهی میکردند. به یاد دارم زمانی که در آستان قدس علی بنموسیالرضا توفیق داشتیم قائم مقام ایشان بودم و در محضرشان شاگردی میکردم چقدر آیتالله رئیسی نسبت به زائران حرم امام رضا حساس بودند و این افتخار را با هیچ چیزی عوض نمیکردند، مگر در جایی که باید دستور رهبری را اجرا میکردند والا در جایی که پیشنهاد اولیه آمد از تولیت آستان قدس بیایند، رئیس قوهقضائیه شوند امتناع ایشان تا جایی که فرمودند نظر رهبری است، ادامه پیدا کرد، چون اطاعت از رهبری به معنای اطاعت از امامرضا (ع) ست و این مرزهای قوت در ایمان است و الا یکی از افتخارات آیتالله رئیسی همین خادمالرضا بودن بود.
زمانی که آیتالله رئیسی تولیت حرم را برعهده داشتند، توجهشان به زائران و مردم چگونه بود؟
من یادم نمیرود در جلسه با خدامین فرمودند:ای خادمین امام رضا اگر به زائر امام رضا بداخلاقی کنید بداخلاقی به امام رضا کردهاید و با همین حرف خادمین منقلب میشدند و اشک میریختند، ایشان با چنین عقیدهای در آستان قدس رضوی افتخار خادمی الرضایی داشتند. حتی یکبار اذان صبح با من تماس گرفتند، تلفنم دو سه باری زنگ خورده بود، بعد از نماز صبحم نگاه کردم دیدم آیتالله رئیسی است، تماس گرفتم و فرمودند فلانی من الان زیرگذر دور زدم و عدهای از زائرین را در آنجا دیدم که نشسته بودند مگر نگفتم که زائران بیجا نمانند! یعنی آن موقع سحر که نماز صبحشان را خوانده بودند هم آمدند بودند دور بزنند و بررسی کنند به زائرین چه میگذرد و دیده بودند چندتا ماشین در زیرگذر پارک کرده و زیرانداز انداخته بودند. ایشان میگفتند مگر من نگفتم نباید زائر روی زمین یا در چادر خیمهای سر کند، باید برای آنها جا درست کنید و البته ما هم جا درست کرده بودیم. بعد از این تماس من خیلی ناراحت شدم سریع زنگ زدم به حراست و معاونت حرم مطهر حالا نگو خود آیتالله رئیسی به همه اینها زنگ زده بود و مأموریت داده بود که این هم نشان از دغدغه ایشان داشت که نه تنها به بنده که قائم مقام و شاگرد ایشان بودم امر کرده بودند که شروع به پیگیری کنم، بلکه باز هم آرام نشده بودند و زنگ زده بودند به حراست آستان قدس که ایشان هم شروع به پیگیری کرده بود و باز هم آرام نشدند زنگ زده بودند به معاون اماکن که من به هر دو بزرگوار زنگ زده بودند و بعد مشخص شد این عزیزان زائر ساکن نبودند، بلکه میخواستند به قوچان بروند و بعد گفته بودند حالا که تا مشهد آمدهایم یک زیارت امام رضا هم برویم؛ ماشینهای خود را پارک کرده بودند و یک گروهشان رفته بودند داخل حرم زیارت کنند تا گروه بعدی بروند بعد که این را به حاجآقا گفتیم آرامش پیدا کرد. این یک مصداق است موارد زیاد حتی از زمانی که ایشان رئیسجمهور بودند به ذهنم میرسد که آیتالله رئیسی رئیسجمهور بودند و بنده هم توفیق نوکری در همین کمیته امداد را داشتم و بعضی از وقتها ساعت ۱۱ یا ۱۲ شب تلفن میزدند، من هم همیشه تلفنم بالای سرم هست و ایشان زنگ میزدند، مثلاً میگفتند فلانی من الان فلان جا بودم یک نامهای را به من دادند که در این نامه گفته شده فردی مریض در بستر بیماری در منزل است و امکانات درمان ندارد و ما فوراً این موراد را پیگیری میکردیم، چون اخلاق ایشان را میدانستم و ساعت هشت یا ۹ صبح باید گزارش را به دفترشان میدادم و میگفتم این را به حاجآقا بگویید و اگر نمیگفتیم دوباره خود حاجآقا تماس میگرفتند. این از مصادیق قوت رسیدگی به امور مردم است.
زمانی که آیتالله رئیسی در مشهد بودند، چه رسیدگیهای ویژهای داشتند؟
یکی از خاطرات درسآموزی که میتوانم بگویم اینکه یکی از برنامههای آیتالله زمان تولیت آستان قدس این بود که از جانبازان و خانوادههای شهدای مدافع حرم مخصوصاً فاطمیون که اکثراً در مشهد بودند، بازدید میکردند. یک منطقه محرومی در مشهد است که به آن محله شهید رجایی میگویند و البته قبل از انقلاب به عنوان قلعهخیابان و قلعهساختمان مشهور بود که در حاشیه شهر مشهد قرار دارد و بعد با نامهای مبارک شهیدرجایی و باهنر شناخته شد. در محله شهید رجایی به خانه یکی از جانبازان فاطمیون رفتیم که در اتاقی در یک خانه کوچک بود. در آنجا یکی از این تختهای فلزی که در آسایشگاه سربازان است را دیدیم که جوان عزیزی بستری بود و مرمی گلوله در مهره کمرش مانده و با شکم روی تخت خوابیده بود و تکان نمیتوانست بخورد. آیتالله رئیسی و روحانی محل آنجا بودند و بنده هم در محضرشان بودم که پدرش رسید. وقتی که پدر چشمش به حاجآقا افتاد بالاسر فرزندش شروع به گریه کردن کرد؛ ما و حاجآقا نگران بودیم که الان پدر گلایه میکند، چرا به فرزند من رسیدگی نکردهاید، اما گلایه دیگری کرد که آیتالله رئیسی آتش گرفتند. حاجآقا فرمودند: پدرجان مشکلتان چیست؟ پدر گفت: من نمیدانم پسرم چه کرده که حضرت زینب او را قبول نکرده و جانباز بازگشته و واقعاً دلی هم گریه میکرد که آیتالله رئیسی را تکان داد و شروع کردند به گریهکردن که دستمال از جیب بیرون آوردند و اشکهایشان را پاک کردند و بعد هم به بنده دستور دادند این عزیز بزرگوار را به بیمارستان فوق تخصصی رضوی که مختص آستان قدس است بردیم و پزشکان همت کردند و آن مرمی را درآوردند و باز برگشت به جبهه و بعد هم خبردار شدیم که شهید شده و آن پدر به آرزویش رسید و خون پاک جوان ۱۸ سالهاش برای حفظ حرم مطهر حضرت زینب (س) ریخته شد؛ اینها یکی از هزاران مصداق قوت رسیدگی به امور مردم بود. در دیدارهایی که آیتالله رئیسی میخواستند بروند یکی از مصیبتهای تیم حفاظت این بود که وقتی ایشان در کنار مردم قرار میگیرد، دیگر مسائل امنیتی برایشان مطرح نبود و داد میزدند من را از مردم جدا نکنید.
زندگی شخصی شهید رئیسی چگونه بود؟
یکی دیگر از ویژگیهای ایشان سادهزیستیشان بود. همین چند وقت قبل دیدم خبر ۲۰:۳۰ گزارشی از مصاحبه با ایشان و بعد از شهادت با دخترشان تهیه کرده بود؛ در این گزارش وقتی از شهید رئیسی سؤال کردند شما در زندگی چه دارید؟ گفتند: همین خانهای که دارید میبینید و واقعاً هم همین بود. البته برخی هم نامردی کردند و مروت به خرج ندادند و گفتند ایشان چند آپارتمان دارد، در حالی که فقط یک آپارتمان بود که هنوز هم خانواده ایشان آنجا زندگی میکنند. در مشهد مقدس هم که نزدیک چهار سال تولیت آستان قدس بودند با آن همه امکانات که آستان قدس دارد، فرموده بودند: یک جایی نزدیک حرم برای من پیدا کنید. جایی برایشان در خیابان طبرسی پیدا کردیم که برویم ودیعه بدهیم و اجاره کنیم، ولی قبول نکردند و نهایتاً در همان بابالجواد یک آپارتمان کوچک که برای حرم است، تهیه شد؛ یک آپارتمان هم برای تیم حفاظت و یک آپارتمان هم برای میهمانانی که میخواهند به دیدار حاجآقا بیایند. البته نه دیدارهای کاری، چون آنها در داخل خود حرم بود، تهیه شد و تا آخر هم در همان جا زندگی کردند، یعنی حتی ما اجازه نیافتیم یک خانهای برای ایشان اجاره کنیم که با خانواده و بچهها زندگی کنند. البته همسر بسیار همراهی هم داشتند و واقعاً یکی از دلایل موفقیتهای آیتالله رئیسی همسر بزرگوارشان بود. این سادهزیستی از ویژگیهای برجسته آیتالله رئیسی بود. حتی در میهمانیها و پذیراییها دائم به ما توصیه میکردند، مثلاً وقتی در جلساتی که در خدمتشان بودیم، میوه میآوردند خیلی از موارد ما را دعوا میکردند و میگفتند: به پشتیبانی بگویید برای ما از این میوهها نخرد، میوههای متوسطی بخرد که همه مردم دسترسی داشته باشند.