جوان آنلاین: کانال «مدرسه تاریخاندیشی قصص» نوشت: میشل فوکو، نظریهپرداز فرانسوی و از چهرههای مطرح و نامآشنا که تأثیر قابل توجهی بر حوزههای مختلف دانشی گذاشته در روزهای منتهی به انقلاب اسلامی دوبار به ایران آمد. یکبار ۲۵ شهریور تا ۲ مهر ۱۳۵۷ و دیگری ۱۸ تا ۲۴ آبان ۱۳۵۷. نتیجه این حضور و درک از نزدیک وقایع منتشر شده از جمله در کتابی با عنوان «ایرانیها چه رؤیایی در سر دارند؟» است. او در بخشی از روایت خویش میگوید:
«وقتی از ایران آمدم، سؤالی که همه از من میکردند این بود: این انقلاب است؟ من جوابی نمیدادم، اما دلم میخواست بگویم نه! به معنی ظاهری کلمه، انقلاب نیست، یعنی نوعی از جا برخاستن و برپا ایستادن نیست، قیام انسانهای دست خالیای است که میخواهند باری را که بر پشت همه ما به ویژه بر پشت ایشان، بر پشت کارگران نفت، این کشاورزان مرزهای میان امپراتوریها سنگینی میکند از میان بردارند؛ بار نظم جهانی را. شاید این نخستین قیام بزرگ بر ضد نظامهای جهانی باشد، مدرنترین و دیوانهوارترین صورت شورش... همه میدانند این مردم در واقع چیز دیگری بیش از عبور از نظام سلطنتی به جمهوری میخواهند. در حیطه سیاست، چنین جنبشی را در کجا باید نشاند؟ جنبشی که نمیگذارد انتخابهای سیاسی پراکندهاش کنند، جنبشی که در آن نَفَس مذهبی دمیده شده است که بیش از آنکه از عالم بالا سخن بگوید به دگرگونی این دنیا میاندیشد.» پینوشت: غرب و نظریات متکثرش در حیطه تحلیل انقلابها اگرچه از فهم انقلاب اسلامی بسیار عاجز بوده و هست ولی گویا فوکو توانسته بود تا حدی به عظمت کاری که داشت خبر از آغاز تغییر جهان را میداد، نزدیک شود!
منبع: ایرانیها چه رؤیایی در سر دارند؟ میشل فوکو، مترجم: حسین معصومی همدانی، ص آخر.