کد خبر: 1195121
تاریخ انتشار: ۰۹ آبان ۱۴۰۲ - ۰۳:۲۰
«جنگل پرتقال» عاشقانه‌ای دوست‌داشتنی درباره «جنگل پرتقال» اولین فیلم بلند آرمان خوانساریان قبل از تحلیل مضمونی و اجرایی باید گفت که این فیلم یک اثر احساسی عمیق است و این تعریف نه به معنای صرفاً تأثیرگذاری مقطعی و سطحی است، بلکه این رویکرد محتوایی باعث‌شده مضمون اثر بسیار تأثیرگذار باشد.

جوان آنلاین: درباره «جنگل پرتقال» اولین فیلم بلند آرمان خوانساریان قبل از تحلیل مضمونی و اجرایی باید گفت که این فیلم یک اثر احساسی عمیق است و این تعریف نه به معنای صرفاً تأثیرگذاری مقطعی و سطحی است، بلکه این رویکرد محتوایی باعث‌شده مضمون اثر بسیار تأثیرگذار باشد. به لحاظ مضمونی و اجرایی جغرافیای فیلم جنگل پرتقال مخاطب را به یاد فیلم «در دنیای تو ساعت چند است» می‌اندازد چراکه مضمون اثر مانند همان فیلم لطیف و احساسی است، با اینکه شاید کارگردان اصراری بر عاشقانه‌بودن فیلمش نداشته، اما تم فیلم بسیار حس عاشقانه دارد و به موازات آن فیلمساز دست به یک رفتارشناسی فردی هم می‌زند، بنابراین آن چیزی که در محتوا قابل اهمیت و بحث است، عنصر خاطرات است که با مضمون عاشقانه گره خورده است. سهراب بهاریان، فارغ‌التحصیل رشته ادبیات نمایشی است و به دلیل بی‌استعدادبودنش در این رشته نتوانسته آن را دنبال کند، بنابراین معلم مدرسه شده است. خوانساریان به درستی و با دقت فراوان شخصیت سهراب را خلق می‌کند؛ کسی که هیچ هنری ندارد، اما دوست دارد خودش را مطرح کند. سفر او به محل تحصیلش شهر تنکابن باعث می‌شود قصه دیگری شروع شود. کارگردان سهراب را طوری خلق کرده است که مخاطب از کار‌هایی که انجام می‌دهد خسته شود؛ یک انسان بلاتکلیف که دوست دارد خودش را جای افراد موفق معرفی کند. از سکانسی که سهراب سراغ مریم می‌رود، تم عاشقانه اثر سر باز می‌کند. اساساً حال و هوای جغرافیایی فیلم که تنکابن انتخاب شده یک حس نوستالژیک هم به وجود می‌آورد. در پرده دوم زمانی که سهراب می‌خواهد از فراموشی مریم سوءاستفاده کند، شخصیتش به طور کامل شکل می‌گیرد و حالا حقه‌باز بودن او برای مخاطب واضح‌تر می‌شود.
از نظر روان‌شناسی و واکاوی شخصیتی سهراب را در مواجهه با مریم درک خواهیم کرد که او عقده دیده‌شدن دارد، حتی می‌خواهد خودش را جای هژیر جا بزند. سهراب به دلیل شرایط شخصیتی که دارد، نمی‌تواند کسی را بالاتر از خودش ببیند، حتی به عکس هژیر که روی جلد مجله است حسادت می‌کند، اما همه این‌ها زمانی کامل می‌شود که مریم فراموشی‌اش را انکار می‌کند و این می‌تواند بهترین معرفی برای شخصیت سهراب باشد که حتی کمی موی سر را هم مخفی می‌کند؛ یک انسان فیک و قلابی که پشت نقاب زندگی می‌کند؛ آدمی با مختصات سهراب که دروغگویی جزئی از زندگی‌اش شده و از کلک زدن صاحب ویلا دلخور می‌شود که این نشان‌دهنده پرادعا بودن اوست. او حتی نمی‌تواند با زبانی نرم با مسئول دانشگاه حرف بزند یا حتی با شاگردان خود، البته که در کنار تمامی این تعاریف اضافه کنید که یک طنز خاص در چهره و گفتار او نهفته است که در بعضی سکانس‌ها مخاطب به او می‌خندد، این باعث شده است شخصیت سهراب در عین احمق بودن، طناز هم به نظر برسد که این طنازی برای مخفی نگه داشتن حسادت‌های درونی اوست، اما یک عشق ظریفی هم در شخصیت او دیده می‌شود که کارگردان تعمداً آن را بزرگنمایی نکرده است. در دیالوگ‌ها می‌گوید که به ما دوست داشتن یاد ندادند! سکانسی که سهراب به میهمانی جوانان دانشجو می‌رود، می‌تواند بهترین سکانس برای معرفی بیشتر او باشد چرا که کارگردان تا پایان فیلم سعی دارد او را بیشتر معرفی کند، زمانی که او در آن میهمانی بعد از خوردن نوشیدنی تنها نمایشنامه‌اش را می‌خواند که البته ما صدایش را واضح نمی‌شنویم، شاید تخیل یا توهم او باشد که همه برایش دست می‌زنند. در سکانس پایانی و زمان روبه‌رو شدن با مریم که برای عذرخواهی صفحه ویگن را به او هدیه می‌دهد و متوجه مهاجرت مریم می‌شود، چهره و صدای سهراب می‌تواند بهترین مقطع بازی او باشد و همچنین مریم که وقتی سهراب از او دور می‌شود، گریه می‌کند. این احساس عاشقانه کاملاً به مخاطب منتقل می‌شود.
با اینکه کارگردان برای آن سکانس تمهیدات خاصی تدارک ندیده است. عبور او از کوه‌های الموت می‌تواند تنها کاری باشد که انجامش می‌دهد؛ کاری که بار‌ها به همه گفته بود ولی آن را انجام نداده بود. فیلمبرداری جنگل پرتقال می‌تواند نکته مهم فیلم باشد و چقدر خوب که دوربین روی سه پایه است و لرزشی احساس نمی‌شود. تدوین هم به ریتم و هماهنگی نما‌ها کمک کرده است. در کارگردانی با یک اثر شسته‌ورفته سر کار داریم، میزانسن‌ها با دقت خاصی چیده شده‌اند و این می‌تواند نکته مهمی باشد، چون فیلمنامه وجود دارد و فیلم قصه‌گو است. همه چیز سر جای خودش قرار گرفته است و شخصیت‌ها به درستی معرفی می‌شوند و دست‌انداز یا پرداختن به خرده‌پیرنگ‌ها در فیلمنامه یافت نمی‌شود. میرسعید مولویان به درستی نقشش را یافته است که با این دقت می‌تواند او را بازی کند. در این فیلم یکی از بهترین بازی‌های سارا بهرامی را می‌بینیم. جنگل پرتقال اثری خاص است که می‌تواند مخاطب را راضی نگه دارد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار