به گزارش جوان آنلاین به نقل از جهان نیوز، آبان ماه ۱۴۰۱ بود. جوان ۲۱ سالهای به همراه تعدادی از نیروهای بسیجی و مردمی برای آرام کردن اغتشاشات به شهرک اکباتان رفته بود، اما چند اغتشاشگر که او را بخاطر ظاهر بسیجی تا یک بن بست تعقیب کرده بودند، با چاقو و سنگ و مشت لگد به او حمله میکنند. بعد از شکنجه و ضرب و شتم فراوان بدن نیمه جانش را کنار ساختمانی در گذری خلوت رها میکنند. ساعتی بعد دوستان او بدن خونین را در حالی که پتویی روی آن افتاده بود، پیدا و برای درمان به بیمارستان منتقل کردند. اما شدت ضربات آنچنان زیاد بود که جوان تحمل نیاورد و «آرمان علی وردی» بعد از دو روز به شهادت رسید.
بعدها در بررسی دوربینهای مشرف به محل حادثه مشخص شد ۱۵ نفر از اغتشاشگران او را دوره کرده و کتک زده و با توهین و فحاشی از شکنجه هایشان فیلم گرفته اند. همان فیلمها هم بعدا سند رسوایی شان شد. تصاویری کوتاه از مظلومیت یک جوان که جرمش بسیجی بودنش بود و آشوبگرانی که میخواستند او به رهبر و مقدساتش توهین کند، اما او نیمه جان از دردها این کار را نمیپذیرفت. یا پخش شدن این تصاویر کم کم درد کشیدن آرمان درد یک ملت شد و همه برای غربت او متأثر شدند.
چندی بعد رهبر معظم انقلاب وقتی از آن روزهای تلخ یاد کردند درباره این شهید فرمودند: «آن طلبه جوان ـ طلبه شهید جوان در تهران، آرمان عزیز ـ چه گناهی کرده بود؟ یک طلبه جوان؛ دانشجو بوده، آمده طلبه شده؛ متدین، مؤمن، متعبد، حزباللهی. [اینکه او را]شکنجه کنند، زیر شکنجه او را بکشند، جسدش را بیندازند در خیابان. اینها کارهای کوچکی است؟ اینها چه کسانیاند؟ باید فکر کرد. اینها چه کسانیاند؟ اینها بچّههای ما که نیستند، اینها جوانهای ما که نیستند؛ اینها چه کسانیاند؟ از کجا دستور میگیرند؟ چرا این کسانی که مدعی حقوق بشرند اینها را محکوم نکردند؟»
آرمان علیوردی طلبه ۲۱ ساله حوزه علمیه آیتالله مجتهدی و بسیجی یگان امنیتی امام رضا (ع)، ساکن محله شهران تهران بود که در مأموریتهای بسیج برای مقابله با ناآرامیها و اغتشاشات حضور داشت. او روز چهارشنبه ۴ آبان ۱۴۰۱ در شهرک اکباتان بشدت مجروح و روز ششم آبان ماه به شهادت رسید. گفتگوی تسنیم با مادر شهید آرمان علی وردی در ادامه میآید:
بیش از ۸۰ نفر سال گذشته در جریان اغتشاشات به دست اغتشاشگران به شهادت رسیدند. هرچند همه این شهدا عزیز هستند، اما مردم عموما اسم دو سه نفر از این شهدا بیشتر در یادهایشان مانده و با آنان به طور خاص تری ارتباط گرفته اند. یکی از آنان شهید آرمان علی وردی است. چرا اینگونه شد؟
بله دو نفر این ویژگی را دارند اول آرمان و دوم شهید روح الله عجمیان بود. به نظر من اینها همه از اخلاص شهدا بود که نحوه شهادتشان به گونهای شد که مردم آنها را هرگز از یاد نبرند. با شهادت امثال این جوانان واقعا دل امام زمان (عج) به درد آمد. وقتی دل امام زمان به درد آمد قطعا دل مردم هم به درد آمده و این شهدا اینگونه به دل مردم نشسته اند. مظلوم شهید شدن آرمان، غریبی اش، اخلاص و پاکی اش به دل مردم نشست.
اگر بخواهید برجستهترین خصوصیات شهید را مثال بزنید. کدام را میگویید؟
خیلی بی ریا بود. دوست نداشت ریا در کارهایش باشد. قبل از شهادت کارهای خیری کرده بود که هیچکس نمیدانست. حتی من مادرش هم نمیدانستم. همیشه به همه کمک میکرد. در کار خیر پیش قدم بود. حتی از پول تو جیبی اش برای این امور استفاده میکرد. در امور خیریه خیلی کمک میکرد. هیچ جا جار نمیزد که در چه فعالیتهایی مشارکت دارد. اخلاص و در راه خدا کار کردن ویژگی بارزش بود. کسی که همه کارش برای خدا باشد و بی منت کار کند، خدا او را خوب میخرد.
یک سال از شهادت آرمان میگذرد و از روزهایی که اغتشاشگران بلوا راه انداختند. حالا بعد از پشت سر گذاشتن ان روزها شما حرفی با مردم دارید؟
فقط میخواستم بگویم گول این رسانههای خارجی را نخورید. خود آرمان قبل از اینکه شهید بشود وقتی تبلیغات رسانههای معاند را میدید، میگفت رسانههای ما کم کار کرده اند. وقتی کسی نیست این جوانان را آگاه کند او این خلأ را جای دیگری جستجو میکند. رسانههای آن طرف قویتر دارند روی بچههای ما کار میکنند. من نوعی هم صبح تا شب رسانههای آن طرف را نگاه کنم چه برداشتی میتوانم از اوضاع جامعه داشته باشم.
یک بچه دهه ۸۰ چطور میخواهد بفهمد که کدام رسانه حق و حقیقت را میگوید؟ ما ضعف رسانهای زیادی داریم. یکی از دلایلی که جوانان ما به آن سمت و سو کشیده میشوند همین است. الان طی یک سالی که از آن اغتشاشات گذشت باز اوضاع بهتر شده و رسانه بهتر به این وقایع میپردازد، ولی قبلش خیلی ضعیفتر بود. بالاخره باید حقایق برای مردم روشن شود. خود آرمان همیشه میگفت رسانه مان ضعیف است.
پیش آمده که مردم به شما مراجعه کنند و نظر شما را درباره جوانانشان و اوضاع جامعه بپرسند؟
بله خیلیها مثل شما سراغ ما آمدند. بعد از شهادت آرمان ما مرتب مراجعه مردم را داشته ایم. خیلیها پرسیدند که چه کار کنیم جوانان مان گول این فضای اغتشاش را نخورند. میگفتند ما میخواهیم فرزندانمان مثل آرمان شود. در این یک سال هرکس خانه ما میآمد میگفت چه کار کنیم بتوانیم فرزندمان را مثل آرمان تربیت کنیم.
راهکار شما برای این افراد چه بوده است؟
من به همه میگفتم برای جوانان مان وقت بگذاریم. برای جوانان مان گوش شنوا داشته باشیم. من خودم همیشه برای آرمان اینطور بودم. وقتی از مدرسه میآمد صحبت میکردم و میگفتم چه کار کردی؟ برای من توضیح میداد و من از توضیحات و صحبت هایش میفهمیدم چه دوستانی دارد و با چه کسانی معاشرت میکند. یکسری نکات را غیرمستقیم به او میگفتم که چطور در جامعه باید حضور داشته باشد و بگردد.
والدین باید برای بچهها وقت بگذارند و با آنها دوست باشند. نه اینکه آخر شب یک ربع نیم ساعت فقط بپرسند امروز چه کار کردی؟ یا فقط از درسش بپرسند. جوان اگر در خانه صحبت هایش را بیان نکند و خودش را تخلیه نکند، بیرون با کسانی که او را به هر شکلی تحویل میگیرند این کار را میکند و ممکن است عدهای آنها را به راه نادرست بکشانند.
آرمان به انتخاب خودش طلبه شده بود؟
بله انتخاب خودش بود. دانشجوی مهندسی عمران بود. چند نفر از دوستان بچگی اش که با آنها زیاد در ارتباط بود، طلبه بودند. وقتی با آنان رفت و آمد میکرد و صحبت هایشان را گوش میداد کم کم به تحصیل در حوزه علمیه رغبت پیدا کرد و به آن سمت کشیده شد. بعد به من گفت چیزی که من میخواهم را نمیتوانم در دانشگاه پیدا کنم. گفت اگر راضی هستید میخواهم طلبه بشوم. ما هم نه اینکه مخالفت کنیم یا مخالف تصیمش باشیم، اما به خاطر آینده شغلی اش گفتیم تو اول دانشگاه را تمام کن بعد به حوزه برو. آرمان هم گفت: «نه اگر از همین حالا به حوزه بروم، میتوانم بهتر به مردم خدمت کنم.» من و پدرش هم موافقت کردیم. وقتی دیدیم خیلی خوشحال است و با شوق و ذوق این مسیر طلبگی را انتخاب کرده و میرود گفتیم چرا مانعش باشیم.
کسانی هم بوده اند که تحت تأثیر آشنایی با فضای فکری آرمان به این مسیر آمده باشند؟
بله؛ در همین یک سال خیلیها تحت تأثیر آرمان مسیرشان تغییر کرد. خیلیها به خاطر آرمان تشویق شدند تا بچه هایشان را به حوزه بفرستند. برای من پیامهای زیادی آمد که بعد از شهادت آرمان ما رفتیم و حوزه علمیه ثبت نام کردیم. یکسری حتی میگفتند ما برای اینکار مخالف یا بلاتکلیف بودیم، اما خانواده شما را که دیدیم، بعدا با رضایت کامل بچه هایمان را فرستادیم. الان گاهی از ما میپرسند که بچه ما میخواهد طلبه شود چه کار کنیم؟ من میگویم اشکالی ندارد. اگر خودشان دوست دارند. به این انتخاب احترام بگذارید. این راه هرچند سخت، اما راه ائمه است. دروسی در آن خوانده میشود که ذهن را بازتر میکند.
آقا درمورد شهید علی وردی که صحبت میکردند اصطلاحی استفاده کردند و گفتند «آرمان عزیز» این اصطلاح از آن روز برای فرزند شما به یک اصطلاح رایج تبدیل شد و در ذهنها ماند. نظر شما چه بود؟
بله؛ آرمان علاقه شدیدی به آقا داشت. آقا هم مثل یک پدر آرمان را خطاب کردند و گفتند آرمان عزیز. من خودم آن لحظه که این جملات را از ایشان شنیدم در خانه بودم و بسیار اشک ریختم. در خانه ما تا اسم آقا میآمد، آرمان میگفت جانم فدای رهبر. موقع شهادت هم از او خواسته بودند به رهبر توهین کند که گفته بود آقا نور چشم من است. من توهین نمیکنم. آرمان واقعا جانش را فدای کشور و رهبرش کرد.
آقا چهار خصوصیت از آرمان گفتند. دقیقا دست روی خصوصیتهایی گذاشتند که درمورد آرمان حقیقت داشت و مهم بود. احساس میکنم آقا با بینش کامل این حرف را زدند. واقعا آرمان پاک و حزب اللهی بود که آقا درموردش اینطور فرمودند: «متدین، مؤمن، متعبد، حزباللهی...»
در دیداری که با آقا داشتید ایشان به شما مطلب خاصی گفتند؟
گفتند این جوانان افتخار کشور ما هستند. جلوتر از ما و الگوی کشور هستند. ما افتخار میکنیم و شما هم باید به این جوانان افتخار کنید.