«حکومت پهلوی حتی به صورت یک کودتای مستقل هم روی کار نیامدهبود» این جمله یک کارشناس تاریخ نشان میدهد که پهلویها حتی برای دیکتاتوری و بیاعتنایی به نظر مردم هم نمیتوانستند مستقل باشند! حکومت پهلوی حتی برای اصل شکلگیری هم مستقل نبود و رضا پهلوی با قدرت و برنامه انگلیس روی کار آمد. در مورد پهلوی دوم هم دخالت متفقین مشهود است، چنانکه خود محمدرضا پهلوی در چاپ اول کتاب «مأموریت برای وطنم» مینویسد: «متفقین مصلحت را در این دیدند که من شاه باشم.» این عبارت در چاپهای بعدی کتاب حذف شد. پهلوی آنقدر وابسته بود که امکان اجراییکردن اعلام بیطرفی ایران در جنگ جهانی دوم را نداشت و کشور به اشغال قوای متفقین درآمد. روزولت، چرچیل و استالین، رهبران امریکا و انگلیس و شوروی بدون اینکه دولت ایران خبر داشتهباشد، برای یک نشست سهجانبه به تهران آمدند. حکومت ایران چه کارهبود؟ هیچ! حتی آنقدری برای حاکمیت پهلوی ارزش قائل نبودند که دربار و دولت را در جریان قرار بدهند که ما آمدیم!
حضور ۲۵ هزار مستشار امریکایی در ایران از بعد کودتای ۲۸ مرداد، خود کودتای ۲۸ مرداد که نشان میداد پهلوی حتی برای مقابله با دولت داخلی هم نیازمند کمک امریکاییهاست و فرار محمدرضا پهلوی از کشور حین کودتا، ماجرای کاپیتولاسیون یا دخالت سفرای غربی در اداره امور کشور بخشی از مصداقهای عدم استقلال پهلوی است. طبیعی هم بود؛ پهلوی مردم را با خود نداشت و برای حفظ حکومت مجبور بود همیشه روی کمک خارجیها حساب کند.
پس از انقلاب اسلامی ۵۷، اما این مردم ایران بودند که برای خودشان تصمیم میگرفتند و توانستند دست طمع و دخالت بیگانگان را از ایران ببرند. همه این سالها ایران نشستهای سیاسی متعددی را میزبانی کرده و توانسته خود را به عنوان یک حاکمیت مستقل و البته مؤثر در جهان معرفی کند. کار به جایی رسیده که نقش ایران حتی در باقیماندن یا نماندن دولتهایی در غرب آسیا
غیرقابلانکار است.