فردوسی را فقط به همان مجسمهاش در میدان فردوسی میشناسند و شاهنامه نخوانده فکر میکنند شاهنامه حکایتی از شاهدوستی این شاعر حماسهسرای قرن چهارم هجری شمسی است! به همینخاطر است که مجسمه فردوسی این روزها دستمایه اشکالتراشی و وارونه نماییهای اصلاحطلبان است!
گزارشها و یادداشتهای متعدد و تیترهایی همچون «دست از سر فردوسی بردارید» حکایت دروغ، تهمت، بزرگنمایی و هوچیگری جریانی است که به بهانه دو رنگشدن مجسمه فردوسی و آسیب احتمالی آن سعی میکند به گونهای وانمود کند که جمهوری اسلامی یا جناح انقلاب با فردوسی مشکل دارد! یادداشت نویسان اصلاحطلبی که اگر بخواهند درباره حکیم توس، تفکرات و محتوای کتابش توضیح دهند، بیتردید از توان و آگاهی لازم خالیاند. به همین خاطر هم نویسنده شاهنامه را شاهدوست تصور میکند و میخواهد خالق رستم و اسفندیار را به نفع خود مصادره و به عنوان شخصیت تاریخی اپوزیسیون معرفی کند! پس برای تکمیل این پروژه با دروغ و تهمت، به گونهای رفتار میکند که انگار جریان انقلابی با فردوسی مشکل دارد و به دنبال تخریب اثر ارزشمند و هنری مجسمه حکیم توس در میدان فردوسی تهران است.
ماجرای این سلسله گزارشها و نقدها از انتشار عکسی از مجسمه فردوسی میدان فردوسی تهران در شبکههای مجازی آغاز شد که نشان میداد این مجسمه دو رنگ شدهاست و فرد منتشرکننده ادعا کرد که این اتفاق بر اثر شستوشوی غیراصولی مجسمه رخ دادهاست. این عکس به سرعت در شبکههای اجتماعی دست به دست شد و واکنشهای زیادی را به همراه داشت. در ادامه سوده نجفی، عضو هیئت رئیسه شورای شهر تهران با انتشار توئیتی در صفحه شخصی خود نوشت: «آسیب وارده به مجسمه حکیم ابوالقاسم فردوسی در میدان منتسب به نام این شاعر بزرگ، به هر دلیلی رخ دادهاست، پذیرفتنی نیست. از مجموعه شهرداری تهران انتظار میرود تا نسبت به مرمت این اثر ارزشمند که یکی از نمادهای ارزشمند پایتخت است، اقدام کند.» واقعیت ماجرا، اما به گونهای دیگر بود. آنطور که مجید قادری، معاون فرهنگی و هنری سازمان زیباسازی شهر تهران گفتهاست به طور قطع در دو سال گذشته هیچگونه عملیات مرمت و شستوشو روی این مجسمه انجام نشدهاست و مرور عکسهای قدیمی روی این اثر نشان میدهد که مجسمه از سال ۸۸ به رنگ سایهروشن بوده و اتفاق جدیدی رخ ندادهاست. با تمام اینها جریان اصلاحات حتی به خودش زحمت تحقیق در اینباره را نداد یا شاید هم ترجیح داد چشم بر واقعیت ببندد و به بهانه دو رنگ شدن مجسمه فردوسی، تخریب علیه جریان انقلابی و مدیریت وقت شهرداری را با کلید واژه «تخریب مجسمه فردوسی» در دستور کار قرار دهد. «دروغ» گناه کبیره است. انگزدن هم همینطور و بزرگنمایی و از آن بدتر وارونه نمایی؛ اگر سری به شاهنامه بزنید این نوع از رفتار و گفتار در اندیشههای فردوسی هم جای ندارد! «جامعهای که دروغگویی در آن رواج یابد، روند سرمایه اجتماعی و سپس سایر سرمایهها به شدت نزولی خواهد شد. هزینههای رفتار عادی نیز سنگین میشود. مرز حقیقت و مجاز از میان میرود و این بدترین وضع برای یک جامعه است.» و به تناسب همین، وقتی جریانی به دروغ، انگ و تهمت روی بیاورد و اتهام و وارونهنمایی را در دستور کار خود قرار دهد، سرمایههای اجتماعیاش را از دست میدهد و در دست و پا زدن برای احیای خود، همان نیمه جان باقیمانده را هم از دست خواهد داد.