در واقع امضای حدود ۸۰۰ زن سینماگر زیر بیانیه اعتراض به آزار جنسی جلوی هر سوءتحلیلی را گرفت و راه هرگونه شک و شبهه در اینباره را که در پشت پرده سینما معضلات جدی اخلاقی وجود دارد، مسدود کرد. سکوت نهادهایی مثل خانه سینما و اصناف دیگر هم نشان میداد که بدنه سینمای ایران از این اتفاق تقریباً گیج است. آن طیف سیاستزده از دل جامعه سینمایی هم مترصد فرصتی بود تا بتواند قدری فشار این موج غافلگیرانه را کم کند. اینکه کسی از میان انقلابیها حرفی بزند، حملهای کند تا همان عده بگویند دیدید، گفتیم قرار است سینما را بزنند!
اما میتوی ایرانی از دو جهت این قابلیت را نداشت که آن را به عنوان پروژه تندروها علیه سینما معرفی کنند؛ اول اینکه همه میدانند اصل ماجرا در غرب اتفاق افتاده و دوم اینکه از دل قشر زنان سینماگر جوشیده است. استوری کتایون ریاحی علیه سعید پورصمیمی، اما سبب شد باگهای این بهاصطلاح جنبش خود را نشان دهد و خیلیها را به صرافت بیندازد که اتهامزنی و افشاگری بدون ارائه سند و طرح موضوع در دادگاه صالحه چقدر میتواند به انصاف و عدالت نزدیک باشد.
ما صلاحیت راستی آزمایی نداریم
آخرین بیانیه زنان معترض نشان میدهد که عقلای سینما توانستهاند تا حدودی این ماجرا را به سمت اعتدال و عقلانیت هدایت کنند. رویکرد جدید زنان معترض میتواند به مراتب در نسبت با رویه و رویکرد قبلی برای آسیبدیدگان احتمالی سودمندتر و مؤثرتر باشد، چراکه گفتهاند به جای تبلیغ و تهدید به افشاگری در حال تدوین یک آییننامه هستند (به این درایت رسیدهاند که افشاگری روشی پیشاتمدنی است و ما در قرن حاضر و با ظهور جامعه مدنی به ابزارهای مدرنتری دسترسی داریم) و نوشتهاند: ما از این به بعد هیچ روایتی را منتشر نخواهیم کرد، چون اساساً صلاحیت راستیآزمایی و انتشار روایتها را نداریم (عملی که درباره فرهاد اصلانی مرتکب شدند).
بعد بلافاصله در پاراگراف بعدی آوردهاند «وظیفهای که برای خود تعریف کردهایم تنها حمایت از فضای روایتگری است» (نه در فضای مجازی، بلکه در پیشگاه نهاد یا فرد یا افراد ذیصلاح) و به این نکته اشاره کردهاند که «ما همراه راویان خواهیم بود تا زمانی که شکایت خود را به شکل مستدل در کمیتهای که در حال طراحی سازوکار آن هستیم، مطرح کنند» و نوشتهاند: «این سازوکار اگر وجود داشت، راویان دست به افشاگری در فضای مجازی نمیزدند»
(تلویحاً اعتراف میکنند اتهامزنی پیش از اثبات جرم، رفتاری غیرمدنی و اشتباه بوده است).
نوشتهاند ما در کنارتان خواهیم بود، اما از این پس این همراهی را به دلیل خدشه وارد نشدن به الزامات حقوقی به صورت عمومی اعلام نمیکنیم و آوردهاند، برخی همکاران، اساتید و نامها پیش از این در روند بررسی شکایتهای صنفی بیش از عدالت در پی مصلحتسنجی بودهاند (احتمالاً صیانت از آبروی افراد بهزعم ایشان اسمش مصلحتسنجی است).
عنوان کردهاند که کمیتهای مستقل تشکیل میدهند که در یک فضای محرمانه، اما شفاف کار کند (به اصل محرمانگی تا رسیدن به نتیجه پایبند شدهاند).
آوردهاند که اجازه هیچگونه سوءاستفاده از سازوکار کمیته را برای هرگونه تسویهحساب شخصی و باجگیری نخواهند داد (یعنی به این فهم و آگاهی رسیدهاند که اتهامزنی بیضابطه میتواند چنین آسیبهایی داشته باشد).
به نظر میرسد حالا میتوان از چنین روشی که به مسیر عقلانیت نزدیک شده و از افراطگرایی فاصله گرفته حمایت کرد و البته بدیهی است این دیگر ربطی به جنبش وارداتی me too که مبتنی بر اتهامزنی بود، ندارد و هر عقل سلیم و وجدان بیداری از یک چنین روش متمدنانه، منطقی و خیرخواهانهای حمایت میکند.
قوت و ضعفهای توئیتهای رائفیپور
توئیتهای علیاکبر رائفیپور درباره جنبش میتوی ایرانی، یک حسن و چند آفت داشت؛ حسن آن این بود که ریسک رفتار و مواضع غیرکارشناسی سلبریتیها را قدری بالا برد تا بدانند قرار نیست مواضعشان همیشه بیجواب بماند و گروهی از جامعه حاضر در فضای مجازی رفتارهای آنها را بیجواب نخواهند گذاشت و نقطهضعفهایشان را که کم هم نیستند جلوی رویشان خواهند گرفت و به آنها واکنشی در خور نشان خواهند داد.
اما شاید یکی از آفتهای آن این بود که توانست با فضاسازی، جنس رفتار انقلابیها را در حد رفتار امین فردین تقلیل بدهد.
آفت دیگر اینکه رائفیپور در پازل جنبش وارداتی me too بازی کرد، بدون آنکه بداند عدهای قصد ایرانیزه کردن آن را از روی نسخه غربی داشتند، با این هدف که جامعه زنان ایران را از تمامی اصناف و اقشار پای کار بکشند تا اینطور به جامعه جهانی القا شود که زنان برای فعالیت اجتماعی در جامعه اسلامی امنیت ندارند (سالهاست روی جنبشهای زنانه کار میکنند).
رفتار رائفیپور این نگرانی را نیز ایجاد میکند که فضای مغموم، متفرق و سرخورده سینماگران ناشی از افشاگریهای آزار جنسی (برخی از متهمان مثل حبیب رضایی، جزو سیاستزدهترین چهرهها بودند) را به سمت اتحاد بکشاند (هرچند تا حالا محقق نشده، چون ریشه دشمنی و کینهها داخل سینما خیلی جدی است) و آن بخش از سلبریتیهای سینمایی که اتفاقاً سیاست باز و سیاستزده هستند و سر طناب رفتارهایشان هم در دست دشمن است بتوانند با تنفسی تازه دست به فرافکنی بزنند.
حقیقت ماجرا، اما این است که کلید زدن جنبش وارداتی
me too در ایران هدفگذاری بزرگتری، چون پای کار آوردن کل جامعه زنان را دنبال میکرد، اما از آنجا که اگر خدا خواهد عدو سبب خیر شود نتیجهای که به دنبال داشت تا اینجا به سود جامعه اسلامی رقم خورده و مانند تف سربالا برای آن دسته تندرو و سیاست زده از سلبریتیها عمل کرده است.