کد خبر: 1055564
تاریخ انتشار: ۲۲ تير ۱۴۰۰ - ۲۲:۳۰

مرد معتاد پس از قتل پیرزن همسایه انگشتری طلای وی را سرقت کرد، اما هنگام فرار آن را در محل جا گذاشت.
به گزارش جوان، روز چهارشنبه هشتم مرداد سال گذشته بود که به مأموران پلیس تهران خبر رسید زن سالخورده‌ای در خانه‌اش نزدیکی خیابان مجیدیه به طرز مشکوکی به قتل رسیده‌است.
مأموران پلیس پس از حضور در محل حادثه که طبقه‌دوم ساختمان مسکونی بود، داخل اتاق خواب با جسد زن ۷۰‌ساله‌ای به نام گوهر روبه‌رو شدند که روسری دور گردنش پیچانده شده‌بود.
بدین ترتیب با اعلام این خبر بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی همراه تیمی از کارآگاهان اداره‌دهم پلیس‌آگاهی در محل حادثه تحقیقات خود را آغاز کردند.
تیم جنایی در نخستین گام در قتلگاه زن سالخورده با بهم ریختگی وسایل خانه روبه‌رو شدند که حکایت از آن داشت عامل قتل با انگیزه سرقت دست به جنایت زده‌است. همچنین مأموران پلیس روی میز عسلی کنار جسد انگشتر طلای مقتول را پیدا کردند که احتمال می‌رفت قاتل هنگام فرار انگشتر مقتول را در محل جا گذاشته است.
اظهارات فرزند مقتول
از سوی دیگر بررسی‌های بیشتر نشان داد قاتل فرد آشنایی بوده است که بدون تخریب قفل در وارد خانه شده و پس از قتل گوهر اموال او را سرقت کرده است.
فرزند مقتول که موضوع را به مأموران پلیس خبر داده بود، گفت: چند سالی است که پدرم فوت کرده و مادرم تنها شده بود که از او خواستیم همراه ما زندگی کند، اما مادرم قبول نمی‌کرد و می‌گفت در خانه خودش راحت‌تر است.
پس از این ما هر روز به خانه مادرم می‌آمدیم و به او سر می‌زدیم و گاهی هم تلفنی حال او را جویا می‌شدیم تا اینکه چند ساعت قبل با مادرم تماس گرفتم، اما جواب نداد. فکر کردم او خواب است و ساعتی بعد تماس گرفتم، اما مادرم نه تلفن همراهش و نه تلفن خانه را باز هم جواب نداد که نگران شدم و به درخانه‌اش آمدم. وقتی با کلید یدک در را باز کردم وسایل خانه بهم ریخته بود و بعد هم در اتاق خواب با جسد مادرم که با روسری خفه شده بود روبه‌رو شدم و موضوع را به مأموران پلیس خبر دادم. من احتمال می‌دهم قاتل فرد آشنایی باشد که مادرم در را روی او باز کرده است.
پسر همسایه
همزمان با انتقال جسد به پزشکی قانونی کارآگاهان اداره‌دهم پلیس‌آگاهی به دستور بازپرس جنایی برای شناسایی و دستگیری قاتل دست به تحقیقات تخصصی زدند.
کارآگاهان در نخستین گام از همسایه‌ها تحقیق کردند که مشخص شد روز حادثه هیچ کدام از همسایه‌ها متوجه ورود فرد غریبه‌ای به ساختمان نشده‌اند. همچنین در بررسی‌های دوربین‌های مداربسته هم مشخص شد روز حادثه غیر از افراد ساکن در ساختمان فرد دیگری ورود و خروج از ساختمان نداشته است. بنابراین این احتمال برای مأموران پلیس قوت گرفت که قاتل یکی از افراد ساکن ساختمان است و بدین ترتیب تحقیقات خود را روی همسایه‌ها متمرکز کردند که دریافتند پسر ۳۸‌ساله یکی از ساکنان ساختمان به نام شهروز معتاد به مواد مخدر شیشه است و روز حادثه هم سراسیمه از ساختمان بیرون رفته و چند ساعت بعد دوباره به ساختمان بازگشته است.
بدین ترتیب مأموران شهروز را به عنوان مظنون حادثه تحت تعقیب قرار دادند و مدتی بعد با به‌دست آوردن مدارک وی را بازداشت و به اداره پلیس منتقل کردند.
اعتراف به قتل
متهم در بازجویی‌ها ابتدایی جرم خود را انکار کرد و مدعی شد که در قتل زن همسایه نقشی نداشته‌است.
وی گفت: من معتاد به مواد‌مخدر هستم، اما در قتل زن همسایه دست ندارم و نمی‌دانم که چه کسی او را به قتل رسانده است. من او را می‌شناختم و حتی به او هم کمک می‌کردم و چطور می‌توانستم که او را به قتل برسانم.
در حالی که شهروز مدعی بود قاتل نیست به دستور بازپرس راهی زندان رجایی‌شهر شد تا اینکه چند روز قبل وی به رئیس زندان اعلام کرد می‌خواهد به قتل اعتراف کند.
سپس متهم روز قبل از زندان به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و مورد بازجویی قرار گرفت. وی با اظهار پشیمانی به قتل زن همسایه اعتراف کرد و در ادامه هم با دستور قاضی محمد‌حسین زارعی، بازپرس شعبه‌دهم برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره‌دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
گفتگو با قاتل
شهروز با چه انگیزه‌ای دست به قتل زن همسایه زدی؟
نمی‌خواستم او را بکشم و فقط می‌خواستم از خانه‌اش سرقت کنم که این حادثه رقم خورد.
از کجا خبر داشتی که در خانه‌اش پول دارد؟
من خبر نداشتم، اما فکر می‌کردم که به‌هر حال زن تنهایی مثل او مقدار زیادی در خانه‌اش پول نگهداری می‌کند و از همه مهمتر خیال می‌کردم که طلا هم زیاد داشته باشد.
چقدر سرقت کردی؟
هیچی.
چرا؟
واقعیتش وقتی زن همسایه هنگام سرقت به قتل رسید خیلی ترسیدم و هر چقدر هم خانه‌اش را گشتم پول و طلایی پیدا نکردم و فقط متوجه انگشتر طلای دست شدم که او را هم از انگشتش بیرون آوردم و روی میز عسلی گذاشتم، اما هول و هراسی که مرا گرفته بود هنگام فرار همان انگشتر را هم در خانه‌اش جا گذاشتم و دست خالی از آنجا بیرون آمدم.
چه شد که تصمیم به سرقت گرفتی؟
من همراه مادرم و برادر کوچکم در آن ساختمان زندگی می‌کردم. شغلم نصب کولر‌های گازی بود و محل کارم در فشم بود و درآمد خوبی هم داشتم و هزینه زندگی را فراهم می‌کردم تا اینکه سه‌سال قبل از طریق دوستان ناباب به مواد مخدر شیشه معتاد شدم. از آن روز به بعد زندگی‌ام تیر و تار شد و بدبخت شدم. همیشه برای هزینه اعتیادم مشکل داشتم که تصمیم گرفتم از خانه همسایه سرقت کنم.
درباره روز حادثه توضیح بده.
آن روز شیشه مصرف کرده بودم و داخل پارکینگ موتور سیکلتم را تعمیر می‌کردم که مادرم از بیرون وارد ساختمان شد و گفت همراه او به داخل خانه بروم. توهم داشتم که دقایقی بعد تصمیم گرفتم از خانه همسایه سرقت کنم و به همین خاطر به مادرم گفتم می‌خواهم سر کارم بروم. وقتی از خانه‌مان بیرون آمدم به در خانه گوهر رفتم و در زدم. او در را باز کرد که او را به داخل خانه هل دادم و وارد خانه‌اش شدم. شروع به داد و فریاد کرد که با دستم دهانش را گرفتم و به اتاق خواب بردم. آنجا باز هم شروع به داد و فریاد کرد که روسری‌اش را دور گردنش انداختم و کشیدم.
بعد چه شد؟
بعد از آنجا فرار کردم و به محل کارم رفتم.
چه شد که پس از گذشت چند ماه تصمیم گرفتی به قتل اعتراف کنی؟
من از روز اول عذاب وجدان داشتم به طوری‌که هر شب کابوس می‌دیدم و حتی یک لحظه هم چهره گوهر از جلوی چشمانم کنار نمی‌رفت، اما به خاطر آبروی مادرم تصمیم گرفته بودم اعترف نکنم. چون فکر می‌کردم اگر به قتل اعتراف کنم مادرم در آن ساختمان شرمنده سرافکنده می‌شود. به‌هرحال چند ماهی عذاب وجدان را تحمل کردم، اما دیگر توان تحمل را نداشتم و تصمیم گرفتم به قتل اعتراف کنم تا سبک شوم.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار