سرویس ورزش جوان آنلاین: بعد از گذشت سه دهه از فوت دهداری درست زمانی که گوشهایمان از شنیدن فحشهای رکیک که سرمربیان تیمها به زبان میآورند سوت میکشد بیش از هر زمان دیگری حسرت عدم تکرار چنین مردی را در فوتبال ایران میخوریم. مردی که هیچ چیزی برایش فراتر از مسائل اخلاقی نبود و برای دیکته کردن مرام مردانگی و پهلوانی و اخلاقمداری قوانین خاص خودش را داشت که برپایه اصول اخلاقی بنا نهاده شده بود. برای نمونه در تیم جوان گارد که بود، تأکید داشت بازیکنی (هر بازیکنی که میخواست باشد) در طول یک بازی به داور اعتراض کند از بازی بعد محروم میشود و بر این باور بود که این کار در حفظ کنترل اعصاب بچهها بسیار سودمند است. به همین دلیل هم در بازی با پرسپولیس محمود بیداریان، کاپیتان و مهمترین بازیکن تیمش در خط دفاعی را بازی نداد و شکست ۸- صفر مقابل سرخپوشان و همچنین حرف و حدیثهای بعدی که گفته بودند به دلیل شاهینی و پرسپولیسی بودنش به سرخپوشان که در کورس رقابت با تاج بود باخته را به جان خرید.
شاید کسی تصورش را هم نمیکرد پرویزی که بیبی کوچک در مرودشت به دنیا آورد و ۶۰ روز بعد از تولد به آبادان برگشت و در محله بهمنشیر (کوی کارگر) بزرگ شد یک روز به اسطوره اخلاق فوتبال ایران تبدیل شود. به مردی که یکتنه برابر بازیکنسالاری بایستد و خم به ابرو نیاورد. آنهم برابر بازیکنان بزرگی، چون احمد سجادی، محمد پنجعلی، اصغر حاجیلو، مرتضی فنونیزاده، شاهین بیانی، حمید درخشان، شاهرخ بیانی، ضیا عربشاهی، سیدمهدی ابطحی، ناصر محمدخانی، مرتضی یکه، فرشاد پیوس، غلامرضا فتحآبادی و عبدالعلی چنگیز که هر کدام به تنهایی پوئنی مثبت و اهرمی قابل اتکا برای هر تیمی بودند، اما وقتی بعد از حذف تیم ملی از بازیهای آسیایی سئول با امضای نامهای اعلام میکنند تا دهداری مربی است در تیم ایران بازی نمیکنند، سرمربی تیم ملی که هیچ چیز جز مسائل اخلاقی برایش اهمیت نداشت برابر آنها میایستد و حتی وقتی عدهای قصد پادرمیانی و میانجیگری دارند میگوید: «آنها در وهله نخست باید از ملت ایران عذرخواهی کنند و بعد هم به لحاظ فنی مورد تأیید کادر فنی تیم ملی قرار بگیرند» و هرگز برابر بازیکنسالاری سر خم نمیکند تا فوتبال ایران بعد از آن هرگز مربی به خود نبیند که با کنار گذاشتن ستارههای یاغی از میناب و از دسته سوم ایران، فوتبالیست ملی بسازد و سومی آسیا را کسب کند.
برایش قبل از هر تکنیک و تاکتیکی اخلاقیات مهم بود و این را همواره در عمل ثابت میکرد به طوری که در بازیهای فوتبال مقدماتی جام ملتهای آسیا در پایتخت کشور نپال، مرتضی کرمانیمقدم را که یکی از درخشانترین بازیهایش را مقابل میزبان به نمایش گذاشته بود به رغم انجام هر سه تعویض تیم ملی از زمین بازی بیرون میکشد و بعد از بازی در پاسخ تعجب این بازیکن میگوید: «بازیکن حریف را دریبل یکسره و دوسره زدی و بعد توپ را از میان پاهایش عبور دادی و دوباره توپ را گرفتی و منتظر ماندی تا دوباره تقلا کند و دوباره دریبلش کنی؟ فکر نکردی که آن بازیکن هم، مثل تو، بازیکن تیم ملی یک سرزمین است. ملتی منتظر دیدن درخشش و شایستگی او هستند. از آن گذشته، او پدر دارد، مادر دارد، احتمالاً زن دارد، بچه دارد، خویشاوند دارد، آنها دارند بازی را میبینند، منتظرند ببینند فرزندشان، همسرشان یا پدرشان در مصاف با حریف چه میکند. تو او را نزد خانوادهاش، بچهمحلهایش، دوستانش و ملتش تحقیر کردی، خوار و خفیف کردی.»
پرویز دهداری در حرف مربی اخلاق نبود. او اخلاقمداری را نه فقط در قالب کلمات که قدم به قدم در زندگی برای شاگردانش معنا میکرد و به آنها میآموخت که فوتبال تنها یک بازی برای کسب برد و باخت و ۳ امتیاز نیست. بلکه بازی انسانیت است و کسی در این نبرد پیروز میدان است که اخلاق و انسانیت را ببرد نه نتیجه و ۳ امتیاز آن را. او شاید ۳ امتیازهای زیادی را از دست داد، اما هرگز انسانیت را نباخت. نه وقتی مستأجرش شرمنده از او خواست تا به دلیل کار نکردن کرایهاش را دیرتر پرداخت کند و او هرچه در جیب داشت روی میز گذاشت و گفت این ماه را با همین حقوق با هم سر میکنیم. نه وقتی پیشنهاد مالی تیم بنیاد شهید را رد کرد و گفت از بچههای شهدا پولی نمیگیرد. نه وقتی یکتنه برابر ۱۴ ابرقدرت تیم ملی ایستاد، نه زمانی که به نامردی بابت باخت پرگل به پرسپولیس زیر سؤال برده شد و نه حتی وقتی که با دست خالی از سئول بازگشت. دهداری هرگز انسانیت را نباخت که اگر باخته بود بعد از سه دهه هنوز هم فوتبال ایران در حسرت عدم تکرار، چون او و تفکرات او نمیسوخت!
امروز، اما فوتبال ایران بیش از هر زمان دیگری به کسی، چون دهداری نیازمند است. به انسانی که نه پول و نه شهرت و نه ۳ امتیاز و نه حتی موفقیت و قهرمانی و برد که انسانیت و اخلاقمداری برایش مهم باشد در راه آموختن آنها قدم بردارد، اما آیا دیگر مردی در این فوتبال قدم به عرصه ظهور میگذارد که یکی، چون مهدی مناجاتی در تشییع او در امجدیه فریاد بزند بلند شو که که دشمنانت نیز امروز در حال گریه کردن هستند! هنوز هم صدای مهدی مناجاتی را بسیاری به خاطر دارند و چه چیز میتواند برای یک انسان ماندگارتر از این باشد که در غم فراغش دشمنانش هم اشک بریزند و سالها بعد از دست دادنش حسرت عدم تکرارش را بخورند و چه چیز میتواند امروز برای فوتبال ایران لازمتر از یک دهداری دیگر باشد که یکتنه برابر تمام بیاخلاقیها قد علم کند و درسی تازه بدهد از اخلاقمداری که دیگر صورتمان از شنیدن حرفها سرخ نشود و گوشهایمان سوت نکشد؟