عباس عبدی، روزنامه نگار اصلاح طلب طی یادداشتی در روزنامه اعتماد به مناسبت سالگرد انتخابات دوم خرداد نوشته است: «طبیعی است که بسیاری از مردم و حتی اصلاحطلبان منتقد باشیم. حتی اگر خودمان نیز در ایجاد این وضع نقش داشته باشیم. بهطور قطع انتظارات ما و مردم از آن حرکت و جنبش بیش از این است که دیدهایم و میبینیم. قصد داوری کردن نیز ندارم که بگویم چه کسی یا کسانی و به چه میزانی مسئولیت دارند. وظیفه ما داوری و قضاوت به معنای رایج نیست!»
او یکی از اصول تحلیل نویسی سیاسی را زیر سؤال میبرد؛ از قضا تحلیلگر داوری میکند، قضاوت میکند. گرچه طبیعتاً مثل هر قاضی دیگری، بر مبنای قرائن و شواهد و باورهای خود چنین میکند. چنانکه خود عباس عبدی بارها در مورد دولتهای هاشمی یا احمدینژاد یا موضوعات دیگر قضاوت کرده است. تا دیروز که عالم و آدم را قضاوت میکرد و در مورد آنان مینوشت، حالا که نوبت به گفتمان مورد حمایت او رسید، از مسند قضا پیاده شد؟! علاوه بر این، آیا زمانی که او مردم را تشویق به رأی دادن به گفتمان و فردی خاص میکرد نیز معتقد بود که نباید داوری و قضاوت کند؟ طبیعی است وقتی که یک فعال سیاسی، حتی در سطح روزنامه نگار حامی یک گفتمان بوده و در ادامه بر اثر بسط همان گفتمان و رأی آوردن فرد مورد نظر او، مشکلاتی دامان کشور و مردم را گرفته است، هرگز نباید و نمیتواند که بگوید من هم مثل مردم منتقد وضع موجود هستم! بلکه اخلاقی این است که مسئولیت اشتباه را بپذیرد و سعی کند مسیر درست را بیابد و به مردم بنمایاند.