سرویس بین الملل جوان آنلاین: مردم معمولا از من میپرسند که کار من چیست و برای گذران زندگی چه میکنم. قبلا در ابتدا پاسخهای مبهمی به این سئوال میدادم و چیزهایی میگفتم مثل «من یک پژوهشگرم، توی دانشگاه کار میکنم. با نوجوانان کار میکنم.»، اما خواهی نخواهی مردم دوست داشتند بیشتر در مورد کارم بدانند. آن وقت بود که به آنها میگفتم: «راستش من در این مورد تحقیق میکنم که چرا نوجوانان در اثر خودکشی جانشان را از دست میدهند.»
واکنشها به این پاسخ من شامل سکوتی همراه یا یکه خوردن، تعریف داستانهایی از خودکشیهایی که در دور و بر خود شنیده بودند، افشای شخصی کلنجارهایی که با افکار خودکشی و ناراحتیهای عمومی داشتند میشد. این روزها دیگر از اینکه به مردم بگویم در چه موردی مطالعه میکنم خجالت نمیکشم؛ و این کار را از روی عمد انجام میدهم. سعی میکنم آگاهی مردم را افزایش دهم و بی آبرویی و بدنامی را که حول و حوش خودکشی نوجوانان وجود دارد با حرف زدن گاه به گاه در مورد آن کاهش دهم.
خودکشی دومین عامل اصلی مرگ و میر در میان کودکان و نوجوانان ۱۰ تا ۲۴ ساله در ایالات متحده و سراسر جهان محسوب میشود. نرخهای مرگ و میر در نتیجه خودکشی از سال ۱۹۹۰ به این سو به خصوص در میان دختران نوجوان رشد داشته است. در واقع احتمال اینکه نوجوانان آمریکایی در نتیجه خودکشی جان خود را از دست دهند از هر عارضه پزشکی و بیماری دیگر بیشتر است. حتی تعداد نوجوانانی که به صورت جدی به خودکشی فکر و به آن اقدام میکنند، در مقایسه با کسانی که در اثر خودکشی جانشان را از دست میدهند بیشتر است.
اما خودکشی قابل پیشگیری است. فقط باید به جایی برسیم که در پیش بینی اینکه کدام نوجوانان و چه وقت در معرض خطر این کار قرار دارند، بتوانیم عملکرد بهتری در این زمینه داشته باشیم.
چرا من درباره خودکشی مطالعه میکنم
علاقه من به موضوع خودکشی مدتها قبل از آن شروع شد که بفهمم میخواهم یک پژوهشگر شوم.
من در مناطق روستایی جنوب آمریکا و در یک کلیسای به شدت محافظه کار مسیحی بزرگ شدم. همانند بسیاری دیگر از کلیساها در کلیسای ما نیز حرفی از خودکشی زده نمیشد. با این حال خیلیها در اجتماع ما احتمالا به درجات مختلف فاصله خود را با کسی که با افکار خودکشی دست به گریبان بود حفظ میکردند. به یاد میآورم که یک بار در مراسم تدفین نوجوانی که در اثر خودکشی جانش را از دست داده بود شرکت کرده بودم. حتی آن موقع که هنوز بچه بودم نسبت به هر تشییع جنازه دیگری که در طول چند دهه بعدی زندگی ام در آن شرکت کردم احساس متفاوتی نسبت به آن مراسم داشتم.
در مدتی که مراحل آموزشهای کلینیکی و پژوهشی ام را دنبال میکردم، کم کم متوجه درونمایه مشترکی شدم که در پژوهشها به آن پرداخته نمیشد. در لحظات بحرانی یک خودکشی، بسیاری از نوجوانانی که در زمینههای کلینیکی با آنها کار میکردم این احساس را در خود توصیف میکردند که گویی بدن و عواطفشان از کنترل خارج شده و به نظرشان چنین میآید که جز خودکشی هیچ گزینه دیگری برای حل و فصل مشکلشان وجود ندارد.
یک نوجوان را در ساعات، دقایق و ثانیههای منتهی به اقدام به خودکشی تصور کنید که درگیر چه احساساتی باید باشد. انسانها سیستمهای بیولوژیک بسیار پیچیدهای هستند که به گونهای طراحی شده اند که ما با کمک آنها عواطف و رفتارمان را در صورت مواجهه با استرس شدید نظاممند کنیم. من و همکارانم شروع به بررسی این موضوع کردیم که چه میشود که این سیستمهای بیولویک واکنش به استرس در نوجوانانی که در معرض خطرخودکشی قرار دارند به خوبی کار نمیکنند.
علوم کلینیکی میتواند کمک کند
وقتی تجارب انسانها، مثل جنگ و جدال با شریک زندگی یا از دست دادن ناگهانی یک دوست نزدیک استرس بین افراد را تشدید میکند، مغز ما علائمی را به سیستمهای مختلف در سراسر بدنمان میفرستد تا برای غلبه با این مسئله دست به کار شوند. این واکنش استرس «بجنگ یا فرار کن» ماست. با رسیدن نوجوانان به سن بلوغ، سیستمهای واکنش به استرس آنها در مقایسه با کودکان و بزرگسالان واکنشیتر عمل میکند. بعلاوه آزمایشگاه من نشان داده که اگر به دختران نوجوان بگوییم که مثلا یکی از همسالانش علاقهای به دیدن او ندارد، مناطقی از مغز مثل آمیگدالا نسبت به تصاویر منفی واکنشیتر عمل میکنند. به عبارت دیگر نوجوانان حالت واکنشی تری دارند و تجارب استرس زا نیز بر وخامت این وضعیت میافزایند. این به توضیح این مسئله کمک میکند که چرا بزرگسالان معمولا نوجوانان را افرادی واکنشی و عاطفی میبینند. از جهتی آنها درست فکر میکنند.
اما نوجوان در معرض خطر خودکشی ممکن است مثل همتایانشان نسبت به استرس واکنش نشان ندهد.
آزمایشگاه من در حال انجام رشته مطالعاتی است پیرامون تحقیق در مورد مدارهای عصبی که به واکنشهای استرس مرتبط هستند و اینکه چه چیزی میتواند خطر خودکشی را تشدید کند. در یکی از مطالعات اولیه ما دریافتیم که وقتی به نوجوانان دارای پیشینه فکر کردن به خودکشی تصاویری منفی نشان داده میشود، فعالیت کمتری در منطقهای کلیدی از کورتکس مغز آنها که به قانونمند کردن عواطف کمک میکند مشاهده میشود. برعکس در جوانان بدون پیشینه افکار خودکشی، به طور خودکار این منطقه از مغزشان درگیر میشود.
دیگر دانشمندان نیز نشان داده اند که وقتی به نوجوانان دارای سابقه اقدام به خودکشی تصایری از چهرههای خشمگین نشان داده میشود، فعالیت بیشتری در یک منطقه از کورتکس آنها که به حل کشمکشها کمک میکند مشاهده میشود. این نتایج نشان میدهند که نوجوانان در معرض خطر خودکشی ممکن است در اتخاذ تصمیمات در شرایطی که با تجارب اجتماعی منفی گرفتارند، دشواریهای بیشتری داشته باشند. با این حال فعلا روشن نیست که به چه دلایلی این تفاوتها در مغز نوجوانان در معرض خودکشی دیده میشود.
نوجوانان چگونه به استرس واکنش نشان میدهند
هر چند که کار بیشتری باید در این مورد انجام شود، ولی من بر این باورم که این تغییرات در فعالیت مغزی میتواند به شکل یک شاخص زیستی– که یک سنجش عینی است – از واکنشهای غیرعادی به استرس که خطر خودکشی را افزایش میدهند ظاهر شود. اگر سیستمهای مقابله با استرس به شکل متفاوتی برای کمک به غلبه با شرایط درگیر نشوند، نوجوانی که با استرس شدیدی مواجه میشود میتواند فرض کند که هیچ راه حل دیگری جز خودکشی وجود ندارد.
اگر آزمایشگاه من و دیگر آزمایشگاهها به تکرار این یافتهها ادامه دهند، در این صورت به تدریج خواهیم توانست با دقت بیشتری پیش بینی کنیم که کدام نوجوانان ممکن است بیشتر از دیگران در آینده در معرض افکار و رفتار مرتبط با خودکشی باشند. چنین یافتهای به پزشکان و دست اندرکاران امور پزشکی توانایی بیشتری برای در پیش گرفتن اقدامات پیشگیرانه و مداخله برای رسیدگی به شاخصهای عینی خطر خودکشی بدهد. شاید این هدفی طولانی به نظر برسد، اما تداوم تحقیق روی مجموعه مشابهی از عوامل خطر، نتوانسته اند پیش بینی افکار و رفتارهای مرتبط با خودکشی ما را طی دهههای گذشته سادهتر کنند.
به باور من علوم کلینیکی میتوانند به ما کمک کنند تا نحوه کار بیولوژی نوجوانی که در مقایسه به همتایانش بیشتر در برابر استرس آسیب پذیر است را بهتر درک کنیم.
خودکشی نوجوانان امر پیچیدهای است، اما تحقیقات در علوم کلینیکی درک ما را نسبت به اثراتی که در دنیای واقعی استرس بر بیولوژی تک تک نوجوانان میگذارد و خطر خودکشی را در آنها تشدید میکند، افزایش داده است.