در حالی که سایه شهادت حاج قاسم سلیمانی همچنان بر جان جمعی ملت ایران سنگینی میکند، کاروان فرهنگی «روایت حبیب» همچون مشعلی فروزان، راه او را زنده و روشن نگه داشته است. جوان آنلاین: در حالی که سایه شهادت حاج قاسم سلیمانی همچنان بر جان جمعی ملت ایران سنگینی میکند، کاروان فرهنگی «روایت حبیب» همچون مشعلی فروزان، راه او را زنده و روشن نگه داشته است. از سال ۱۳۹۹ تاکنون، این رویداد فرهنگی با عبور از پنج فصل پیاپی توانسته است میلیونها ایرانی را به شکلی مستقیم، مردمی و هنرمندانه با سیره جهادی و مکتب فکری سردار دلها آشنا کند. «روایت حبیب» امروز دیگر صرفاً یک برنامه یا رویداد مناسبتی نیست، بلکه به یک جریان فرهنگی- اجتماعی بدل شده که روایت مقاومت را از سطح شعار به زیست روزمره مردم آورده است.
کاروان فرهنگی روایت حبیب بهعنوان یکی از برجستهترین ابتکارات فرهنگی پس از شهادت شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی در دی ۱۳۹۸، نقشی کلیدی در حفظ و ترویج مکتب مقاومت ایفا کرده است. این رویداد که تاکنون پنج فصل اصلی را پشت سر گذاشته است، فراتر از یک برنامه سالانه، به یک مدل فرهنگی تبدیل شده که با بهرهگیری از ابزارهای هنری، روایتگری مردمی و حضور میدانی، ابعاد گوناگون شخصیت حاج قاسم را برای نسلهای جدید بازخوانی میکند. در این یادداشت، با نگاهی تحلیلی، تاریخچه، ساختار، تأثیرات اجتماعی و افق پیشروی این کاروان بررسی میشود تا جایگاه آن در بافت فرهنگی معاصر ایران روشنتر شود.
از برنامه تلویزیونی تا کاروان سیار، تکامل روایت حبیب
ریشههای روایت حبیب به سال ۱۳۹۹ بازمیگردد؛ زمانی که این عنوان نخستینبار در قالب یک برنامه تلویزیونی و همزمان با هفته دفاع مقدس روی آنتن رفت. این برنامه با تمرکز بر روایتهای کمتر شنیده شده از حضور حاج قاسم سلیمانی در دفاع مقدس، کوشید تصویری انسانیتر، عمیقتر و کمتر کلیشهای از او ارائه دهد. تأکید بر تاریخ شفاهی، خاطرات همرزمان و روایت میدانی، مسیر تازهای را پیش روی این پروژه فرهنگی گشود؛ مسیری که حاج قاسم را نه صرفاً یک فرمانده نظامی، بلکه الگویی اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی معرفی میکرد.
همین تجربه موفق، زمینهساز خروج «روایت حبیب» از قاب تلویزیون و تولد آن بهعنوان یک کاروان فرهنگی سیار شد. فصل اول این کاروان در آذر ۱۴۰۰ از کرمان، زادگاه حاج قاسم آغاز شد؛ نقطهای که هم از نظر جغرافیایی و هم از نظر نمادین، خاستگاه روایت بود. برنامههایی همچون شبهای خاطره، روایتگری یاران شهید، اجرای نمایشهایی مانند «ننه قاسم» و حضور در اماکن مرتبط با زندگی سردار، فصل نخست را به رویدادی عاطفی و ریشهدار تبدیل کرد. اختتامیه این فصل در کنار مزار حاج قاسم، تأکیدی دوباره بر پیوند روایت با خاک، خانواده و زیست بومی سردار بود.
فصل دوم، گامی رو به جلو در مردمیسازی روایت برداشت. تمرکز این فصل بر جمعآوری خاطرات محلی و روایتهای بومی در استانهای مختلف کشور بود؛ رویکردی که نشان میداد مکتب سلیمانی محدود به یک جغرافیا یا قوم خاص نیست. کاروان با اجرای شبهای خاطره، نمایشهای میدانی و برنامههای هنری، از تهران تا استانهایی مانند فارس، خوزستان و کرمان حرکت و شاخصههایی، چون وحدتآفرینی، هویت جمعی و مردمباوری را در متن جامعه بازخوانی کرد.
در فصل سوم که با عنوان «روایت جهانپهلوان» شناخته میشود، افق روایت از مرزهای ملی فراتر رفت. این فصل بیش از پیش بر ابعاد فراملی و الهامبخش شخصیت حاج قاسم تمرکز داشت؛ چهرهای که نهتنها در ایران، بلکه در جغرافیای مقاومت به نمادی اخلاقی بدل شده است. برگزاری برنامهها در استانهای مختلف و نواخته شدن زنگ پهلوانی در دهها زورخانه سراسر کشور، پیوند میان سنتهای فرهنگی ایرانی و مفهوم مقاومت را پررنگتر کرد.
فصل چهارم، با تمرکز بر تبیین عمیقتر وجوه جهادی و جهانی شخصیت شهید سلیمانی، مسیر تثبیت روایت حبیب بهعنوان یک برند فرهنگی را هموار ساخت. در این فصل، روایتگری صرف جای خود را به تحلیل، گفتوگو و بازخوانی فعالانه مکتب سردار داد؛ مکتبی که در آن دفاع از وطن، مسئولیت اجتماعی و تربیت نسل آینده در هم تنیدهاند.
فصل پنجم، «سرباز وطن» و بازگشت روایت به جوار شهدا
پنجمین فصل کاروان روایت حبیب با عنوان معنادار «سرباز وطن» را میتوان نقطه عطف این جریان فرهنگی دانست. این فصل در آذر ۱۴۰۴، از گلزار شهدای بهشتزهرا (س) آغاز شد؛ انتخابی هوشمندانه که روایت را مستقیماً در کنار شهدا و در دل حافظه جمعی ملت ایران قرار داد. سرباز وطن بیش از آنکه بازگویی خاطرات گذشته باشد، دعوتی برای امروز بود؛ فراخوانی برای زیستن در تداوم راه حاج قاسم.
آیین بدرقه این فصل با حضور خانوادههای معظم شهدا، هنرمندان و مردم، فضایی ترکیبی از سوگ، تعهد و امید آفرید. اجرای نمایشهای میدانی، روایت زندگی حاج قاسم، شعرخوانی و یادکرد شهدای مقاومت، نشان داد روایت حبیب در فصل پنجم به بلوغی رسیده که میتواند احساس، اندیشه و کنش اجتماعی را همزمان درگیر کند. این فصل سپس با حرکت در استانهای مختلف کشور و حتی فراتر از مرزها نشان داد روایت مقاومت، زبانی فراتر از جغرافیاست.
یکی از شاخصترین عناصر فصل پنجم، اهدای نشان «سرباز وطن» بود؛ نمادی که مفهوم سربازی را از میدان جنگ به عرصه فرهنگ، اخلاق و مسئولیت اجتماعی گسترش میدهد. این نشان به مادران شهدا، ایثارگران، پهلوانان و چهرههایی اهدا شد که هر یک بهنحوی ادامهدهنده راه حاج قاسماند. سرباز وطن یادآور این حقیقت است که حاج قاسم در عین آنکه فرمانده نظامی در دل میدان بود، سربازی مطیع، فروتن و در خدمت مردم بود و امروز، این سربازی میراثی است که باید از نسلی به نسل دیگر منتقل شود.
تأثیرات فرهنگی و اجتماعی روایت حبیب بهمثابه حافظه زنده
از منظر فرهنگی روایت حبیب پاسخی جدی به خطر فراموشی تاریخی است. در زمانی که روایتهای تحریفشده و سطحی از شخصیت حاج قاسم در فضای رسانهای رواج دارد، این کاروان با تکیه بر روایت مردمی، هنر و حضور میدانی، تصویری عمیق و ماندگار از مکتب سلیمانی ارائه میدهد. تمرکز بر نسل جوان، حضور در مدارس، استفاده از زبان هنر و پیوند دادن روایت با تجربه زیسته مردم، از مهمترین عوامل موفقیت این جریان است.
از منظر اجتماعی نیز روایت حبیب به تقویت انسجام ملی کمک کرده است. گردهم آمدن اقشار مختلف، خانوادههای شهدا، هنرمندان و مردم عادی در یک تجربه مشترک فرهنگی نشان میدهد مقاومت همچنان میتواند نقطه اتصال جامعه ایرانی باشد. ترکیب هنر، خاطره و روایت، روایت حبیب را به الگویی قابل تعمیم برای دیگر رویدادهای فرهنگی بدل کرده است.
در نهایت، روایت حبیب نهتنها یاد شهید حاج قاسم سلیمانی را زنده نگه میدارد، بلکه نشان میدهد چگونه میتوان روایت تاریخی را به یک کنش فرهنگی پایدار تبدیل کرد. این کاروان، جلوهای از دلدادگی مردم ایران به مکتب سردار دلهاست؛ مکتبی که اگر درست روایت شود، همچنان میتواند الهامبخش نسلهای آینده باشد.