کد خبر: 1336782
تاریخ انتشار: ۰۵ دی ۱۴۰۴ - ۲۳:۰۰
محمدرضا کائینی

از نگره تاریخی و طی قرن‌ها، نوعی ارتباط وثیق میان برآمدگان حوزه علمیه خراسان، با حوزه‌های شیعی در عراق و ایران برقرار بوده و رد پای علمی آنان که در «طوس» زاده شده‌اند را، در تأسیس و ارتقای حوزه‌های علمیه، از جمله در نجف می‌توان رصد کرد. از سوی دیگر نجف نیز، همواره بالندگی و رونق حوزه خراسان را از نظر دور نداشته و بسا فرزانگانِ پرورده خویش را، برای حراست از این کانون علمی، رهسپار مشهد و شهر‌های اطراف ساخته است. دو مثال تاریخی بعید و قریبِ این امر نیز، تأسیس حوزه کهن نجف اشرف به دست شیخ محمد بن حسن طوسی در سال ۴۴۸ قمری و نیز قرن‌ها بعد، هجرت آیت‌الله العظمی سیدمحمدهادی حسینی میلانی - که خویش از فضلای حوزه نجف بود- در سال ۱۳۳۴ شمسی، از کربلا به مشهد است. در این وجیزه اما، نظری به مهاجرت دوم افکنده‌ایم و پیامد‌های فراوان آن را به مرور نشسته‌ایم.

یک: حوزه مشهد تا پیش از تضییقات رضاخانی، کانونی به روال بود و عالمان نام‌آوری، آن را مدیریت می‌کردند و بر غنایش می‌افزودند. مزاحمت‌های قزاق و واکنش‌های طبیعی اَعلامِ مشهد، تبعید آنان از این شهر را موجب گشت. آیت‌الله شیخ محمد آقازاده خراسانی (فرزند آخوند ملا محمدکاظم خراسانی) به تهران تبعید و نهایتاً در پایتخت کشته شد، آیت‌الله العظمی حاج آقا حسین قمی به عراق تبعید گشت، آیت‌الله سید یونس اردبیلی نیز، به اقامت اجباری در تهران و سپس اردبیل محکوم شد. رده‌های پایین‌تر علمی و تبلیغی این حوزه نیز، سرنوشتی بهتر از بزرگان خود نداشتند و در بهترین صورت، یا خانه‌نشین شدند یا به فعالیتی محدود بسنده کردند. حوزه مشهد طی دو دهه، نوعی اُفت و رکود را تجربه کرد. سرانجام در سال ۱۳۳۴ و با استقرار آیت‌الله میلانی در شهر مشهد، (در پی دعوت‌های مکرر علمای این شهر در سفر پیشین) این کانون علمی جانی تازه یافت. تدریس او که از آورده‌های علمی آیتینِ میرزا حسین نائینی و شیخ محمدحسین اصفهانی (کمپانی) قوام یافته بود، رفته رفته توجه استعداد‌های جوان و سرشار این حوزه را جلب کرد و آنان را مجذوبِ خویش ساخت. نگارنده مکرراً از برخی شاگردان آن بزرگ شنیده است، که نحوه مواجهه او با مقولات پیچیده فقهی و قدرتش در حل و فصلِ غوامضِ آنان، طلاب را به وجد و اعجاب می‌آورد! نیکبختانه بخش‌هایی از دروس فقهی او ضبط و در سالیان اخیر ارتقای کیفیت یافته و آئینه‌ای گویا از این توان شگرف علمی است. از سوی دیگر تلاش ارجمندِ آیت‌الله میلانی در تأسیس مدارسی با برنامه‌های منظم و بدیع نیز، در اصلاح حوزه و سوق یافتن آن به تربیتی نوین برای طلاب خراسان، بس مؤثر و موفق افتاد و به مرور آثار خویش را نمایان ساخت.

دو: آیت‌الله میلانی تربیت‌یافته علامه نائینی و فضای حوزه نجف در دوره مشروطیت بود و هم از این روی، توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی را وظیفه خویش می‌انگاشت. به همین علت نیز، چه در دوره نهضت ملی - که در کربلا می‌زیست- نسبت به وقایع آن بی‌تفاوتی نگزید و چه در دوران نهضت اسلامی، به عنوان یکی از اصلی‌ترین عناصرِ آن به میدان آمد. پس از دستگیری امام خمینی و تصمیم مراجع و علمای بلاد مبنی بر مهاجرت به تهران، ساواک هواپیمای حاملِ وی را به مشهد بازگرداند! او بلافاصله از راه زمینی خود را به تهران رساند و با حضور پرتأثیرش، کانونی شاخص از معترضان را در این شهر ایجاد نمود و با امضای اعلامیه تصدیق مرجعیت امام، رژیم پهلوی را در تنگنا و بن‌بست قرار داد! وی تا آزادی رهبر نهضت اسلامی، به حضور اعتراضی خویش در تهران تداوم بخشید و پس از دیدار و تبادل‌نظر با ایشان در محل حصر و البته با فشار‌های فزاینده ساواک، به مشهد بازگشت. حدود یک سال بعد و پس از تبعید امام خمینی به ترکیه، یکی از قاطع‌ترین مواضع را اتخاذ کرد و در آغاز یک دوره اختناق و خاموشی نسبی فضای سیاسی، به مبارزان انگیزه و امید مضاعف بخشید. در سالیان بعد، اگرچه کنش‌های نیرو‌های مبارز در اقشار گوناگون و نیز کردار برخی اطرافیان، بر رفتار مبارزاتی آیت‌الله بی‌تأثیر نبود؛ اما به شهادت اسناد، وی در همان دوره نیز آرمان‌های جهادی و سیاسی خود را به بوته فراموشی نسپرد و در حد توان، در طریق تحقق آن گام می‌زد.

سه: پرسش صریح در این مقطع اما، این است که آیت‌الله میلانی به چه کارِ امروزِ جامعه ما می‌آید؟ با اندک نظری بر آرایش دشمنان اندیشه و عمل اسلامی در دنیای اکنون، یافتنِ پاسخ دشوار نیست. تمرکز حمله‌آوران بر گزاره‌های اعتقادی و عملی دین و میدان‌دِهی به فرق ضالّه، دور ساختن جامعه از حدود و مرز‌های شرعی و اعتبارزدایی از آنها، ناامید و سرخورده ساختن حوزه‌ها از دخالت در سیاست و نهایتاً یورش همه‌جانبه بر نظام اسلامی به عنوان آشفته‌ساز رؤیا‌های فوق آمده - که در یک کلام می‌توان آن را پروژه «لاابالی‌سازی» نامید- می‌تواند در زمره ضرورت‌های این امر قلمداد شود. به جرئت می‌توان اذعان کرد که در کمتر دوره‌ای از تاریخ اسلام و ایران، دشمنان آن دو، اینچنین به هدم آنها کمر بسته‌اند و از سوی دیگر، تجربه‌اندوزی از منش سلف صالح در میادینی شبیه بدان، تا این حد ضرورت و اهمیتِ مضاعف یافته است.

چهار: رویداد باشکوهی است که نیم قرن پس از رحلت آن فقیه فرزانه، شاگرد نامدارش که امروزه در جایگاه سکاندار مواجهه با زورمداری جهانی قرار دارد، در شرایطی که عده‌ای آن را جنگی می‌خوانند، با طمأنینه، متانت و وقاری که به استاد شباهت می‌بَرَد، نخبگان حوزوی را به الگوی آیت‌الله العظمی میلانی ارجاع می‌دهد. او در ۱۷ سالگی به درس خارجِ فقهِ استاد بار یافت و به دلیل پیوند‌های پیشین وی با پدر، با او مأنوس گشت. چندی بعد مهاجرتش به قم پیش آمد و در پی سالیانی، دوباره به مشهد و درس آموزگار دیرین خویش بازگشت. از آن پس تا پایان حیات آیت‌الله، با وی ارتباطی وثیق داشت و در تکاپوی تبلیغ دینی و مبارزات سیاسی، از مشاوره او بهره‌مند بود. بی‌تردید بخشی از برخورداری علمی، اخلاقی و عرفانی رهبر معظم انقلاب اسلامی، متأثر از این مصاحبت شکل گرفته است، توانی که امروز با مدد گرفتن از آن، بدخواهان ایران را پشتِ درِ شکست نگاه داشته و آمال سیاه‌شان را نقشِ بر آب ساخته است. عمر و توفیقش برقرار باد.

| دبیر گروه تاریخ

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار