مهدی کروبی شخصیت قابل ترحمی در حوزه سیاست است؛ او دغدغه تبدیل شدن به یک شخصیت موثر در سیاست کشور را دارد، امّا مسئله مزمنش این است که حتی همحزبیهایش هم او را چندان تحویل نمیگیرند. جوان آنلاین: مهدی کروبی که چندماهی است با رافت نظام مشمول رفع حصر شده است، بار دیگر با طرح ادعاهایی درباره انتخابات سال ۱۳۸۸، تلاش کرده خود را در رسانهها مورد توجه قرار دهد.
وی در دیدار با فرزندان میرحسین موسوی، مدعی شد که در انتخابات ۱۳۸۸ تقلب رخ داده و نتیجه واقعی انتخابات تغییر کرده؛ وی همچنین ادعاهایی علیه فرماندهان نظامی و روابط ایران و روسیه مطرح کرده است.
این اظهارات وی البته در سالهای گذشته و بعد از حصر مسبوق به سابقه است، اما نکته مهم این است که کروبی اگرچه هربار تلاش کرد تا مواضع رادیکالتر و تندتری اتخاذ کند، اما هیچگاه نتوانست به چهرهای تعیینکننده و جریانساز در سیاست ایران و حتی اصلاحطلبان تبدیل شود و بیشتر تصمیمات او تحت تأثیر مشاورههای اشتباه، تحلیلهای ناقص و ناتوانی در درک معادلات رقم خورده است.
روند رو به سقوط شیخ مهدی کروبی از دوران انتخابات ۸۴ شتاب گرفت؛ زمانی که وی دبیرکل مجمع روحانیون مبارز بود، اما حتی نتوانست حمایت این تشکل را برای خود تضمین کند.
مجمع روحانیون مبارز در آن انتخابات بهجای حمایت از کروبی، از مصطفی معین حمایت کرد. این بیاعتنایی باعث شد کروبی پس از انتخابات، در شهریور ۱۳۸۴ حزب اعتماد ملی را تأسیس کند تا بهزعم خود، تکیهگاهی مستقل داشته باشد. با این حال همه میدانستند که فضای واقعی رقابت میان اکبر هاشمی رفسنجانی و محمود احمدینژاد شکل گرفته است و شانس کروبی محدود خواهد بود.
نادیدهگرفتن این واقعیت را میتوان نخستین نشانه جدی از خطای محاسباتی او دانست؛ هرچند در گذشته هم چنین خطاهایی از او سر زد، مانند کاندیدا شدن در انتخابات مجلس هفتم و زمانی که فهمید آرای او به ۲۰۰ هزارنفر هم نرسیده از انتخابات استعفا داد.
در انتخابات دهم ریاستجمهوری، کروبی دوباره وارد میدان شد و غلامحسین کرباسچی را بهعنوان رئیس ستاد انتخاباتی خود برگزید، اما حتی در همان ستاد نیز او نتوانست انسجام سیاسی ایجاد کند؛ چرا که کرباسچی در نهایت به میرحسین موسوی رأی داد.
این اتفاق نماد روشن جایگاه حاشیهای کروبی در جبهه اصلاحطلبان بود؛ جریانی که نه در سال ۱۳۸۴ و نه در سال ۱۳۸۸ او را بهعنوان گزینه اصلی نپذیرفت و ترجیح داد پشت موسوی یا معین قرار گیرد.
در سالهای پس از انتخابات ۱۳۸۸ هم او تلاش کرد با انتشار نامهها، موضعگیریها و مشارکت در تحریک اغتشاشات پس از انتخابات، نقش لیدری را ایفا کند، اما واقعیت این است که هیچگاه مواضع او به سیاستورزی اصلاحطلبان یا بدنه اجتماعی این جریان جهت نداد و واکنشهایش عمدتاً در سطح رسانهای باقی میماند.
نکته مهم دیگر این است که در تمام دورههای پس از سال ۱۳۸۴، کروبی بیش از آنکه راهبردی مشخص داشته باشد، بیشتر سعی کرده با تکیه بر مواضع انتقادی از حاکمیت، جایگاه خود را حفظ کند، اما حتی این رویکرد نیز نتوانست برای او سرمایه اجتماعی پایدار ایجاد کند و نه تنها بدنه اصلاحطلبان از او حمایت نکرد، بلکه با گذشت زمان، بسیاری از فعالان سیاسی این جریان ترجیح دادند از کنار او عبور کنند و سرمایهگذاری سیاسی بر چهرههایی، چون خاتمی یا موسوی را در اولویت قرار دهند.
اظهارات اخیر او درباره تقلب در انتخابات ۱۳۸۸ اگرچه بازتاب رسانهای خاصی نداشت و صرفاً کانال خبری رادیکال یا جریان ضدایرانی روی آن مانور داد، اما بار دیگر همان پرسش قدیمی را زنده کرد: چرا چهرهای که از دهه ۶۰ تا امروز همواره در حاشیه تصمیمگیریهای جریان اصلاحطلب بوده، اکنون میکوشد خود را در مرکز توجه جریان ضدایرانی قرار دهد؟
به گزارش تسنیم، بررسی مسیر سیاسی کروبی نشان میدهد که او بیش از هر چیز قربانی تحلیلهای اشتباه، اتکا به مشورتهای نادرست و بیتوجهی به معادلات بود. از انتخابات ۱۳۸۴ که نتوانست حمایت مجمع روحانیون مبارز را جلب کند، تا انتخابات ۱۳۸۸ که حتی نزدیکترین همکارانش مانند کرباسچی ترجیح دادند از دیگری حمایت کنند، همگی گواه بر این واقعیت است که او هیچگاه موفق به تبدیل شدن به چهرهای تأثیرگذار در ساختار سیاسی ایران نشد.
در نهایت، بازگشت او به صحنه با ادعای تقلب در انتخابات ۱۳۸۸ نه یک افشاگری تازه بلکه تکرار مواضعی است که سالها پیش هم بیان شده بود و تغییری در جایگاه سیاسی او ایجاد نکرد. چنین سخنانی بیش از آنکه بازتابدهنده واقعیتی جدید باشند، تلاشی است برای ترمیم چهرهای که هیچگاه به رهبر فکری یا سیاسی جریان اصلاحطلب تبدیل نشد و بیشتر در حاشیه تصمیمسازیها باقی ماند.