جوان آنلاین: در سینما معمولاً کارگردانها هستند که، چون ستاره میدرخشند و فیلمنامهنویسان کمتر در معرض توجه قرار میگیرند. این شاید از تناقضهای دنیای هنر باشد که گاه تأثیرگذارترین افراد پشت صحنه، کمتر به عموم مردم شناسانده میشوند و در عوض، بازیگران و چهرههای مشهور در مرکز توجه قرار میگیرند.
در این میان، حسین امینی از فیلمنامهنویسان برجسته و تحسینشده سینمای جهان است که نامش به اندازه آثارش شناختهشده نیست. امینی در سال۱۳۴۵ در تهران متولد شد و در ۱۱سالگی به انگلستان مهاجرت کرد. امینی تحصیلات خود را در رشته ادبیات انگلیسی در دانشگاه آکسفورد گذرانده، از آغاز فعالیت حرفهای خود، توجه ویژهای به ادبیات کلاسیک و مدرن و ظرفیتهای دراماتیک آن در سینما نشان داده است. او از نسل فیلمنامهنویسانی است که با درک عمیق از ادبیات کلاسیک و معاصر، میان متن و تصویر پلی هنرمندانه زدهاند. امینی تاکنون برای نگارش چندین فیلمنامه اقتباسی مورد توجه جشنوارههای معتبر جهانی از جمله اسکار و بفتا قرار گرفته و نامزد دریافت این جوایز شده است.
رفتن به سینما با کمک کتابها
امینی از علاقهمندان جدی به ادبیات و اقتباس سینمایی است و خود میگوید که کتابها عامل اصلی ورودش به سینما بودهاند. در سالهایی که در تلویزیون بریتانیا فعالیت میکرد، با مایکل وینترباتم، کارگردان سرشناس بریتانیایی آشنا شد. وینترباتم قصد داشت فیلمی براساس رمان مشهور «جود گمنام» نوشته توماس هاردی بسازد. او از امینی پرسید آیا کتاب را خوانده و دوست دارد؟ امینی که میخواست این فرصت را از دست ندهد، با صراحت میگوید: «به دروغ گفتم کتاب را خواندهام و آن را دوست دارم، اما بعد از گفتوگو، سریعاً کتاب را خریدم و شروع به خواندنش کردم. خوشبختانه اثری بود که به آن علاقهمند شدم و از خواندنش لذت بردم.»
در ادامه، وقتی کارگردان در اقتباس از «جود گمنام» دچار تردید بود و نمیدانست چگونه میتوان داستان را به فیلمی منسجم و تأثیرگذار تبدیل کرد، از امینی کمک گرفت. این همکاری نقطه آغاز مسیر حرفهای او در اقتباس ادبی شد.
روش امینی در مواجهه با اقتباس
امینی درباره فرایند اقتباس از آثار ادبی، دیدگاهی نظاممند و در عین حال شاعرانه دارد. او میگوید: «اگر میخواستیم واقعاً به کتاب وفادار بمانیم، فیلم دستکم چهار یا پنج ساعت طول میکشید. من در برخورد با فیلمنامه اقتباسی همان کاری را کردم که بعد از آن همیشه انجام میدهم، یعنی کتاب را میخوانم و آن را به تمام صحنههای ملموسش تجزیه میکنم، سپس هر صحنه را روی کارتهایی مینویسم و صحنههایی را که احساس میکنم در آنها کموکاستی وجود دارد، تکمیل میکنم. درباره جود گمنام کار نسبتاً ساده بود، چون هاردی صحنههای فراوانی نوشته بود، بنابراین باید صحنههایی را که فیلم را طولانی میکرد، حذف میکردم تا بتوانم به ساختاری سینمایی برسم.»
او توضیح میدهد که پس از ساخته شدن فیلم، دیگر سراغ کتاب نرفته تا اثر ادبی را با نسخه سینمایی مقایسه کند، چراکه به باور او «در مرحله نگارش، باید با کتاب زندگی کرد، اما پس از تبدیل آن به فیلم، اثر ادبی باید رها شود.»
امینی میافزاید: «وقتی روی فیلمنامه کار میکنم، کتاب را بارها و با دقت میخوانم تا پیش از پایان دو پیشنویس اولیه، ممکن است سه، چهار یا حتی پنج بار آن را بخوانم. من با کتاب زندگی میکنم، در اتوبوس، مترو یا هر زمان فراغت، در حال خواندنش هستم، اما وقتی فیلم ساخته شد، دیگر سراغ کتاب نمیروم.»
از «بالهای کبوتر» تا «رانندگی» مسیر شکلگیری یک مؤلف اقتباسی
با چنین رویکردی، امینی در ادامه مسیر حرفهای خود چندین اقتباس موفق از آثار کلاسیک را نوشت. هنگامی که کمپانی تولید فیلم پیشنهاد ساخت فیلمی براساس رمان «بالهای کبوتر» اثر هنری جیمز را مطرح کرد، او ابتدا تا انتهای کتاب را خواند، اما ایده روشنی برای اقتباس نداشت. امینی میگوید: «وقتی به صحنه آخر رسیدم، یعنی صحنه جدایی، ناگهان همه چیز برایم روشن شد. همان بخش پایانی بود که ایده اقتباس را به من داد و از همانجا شروع کردم به بازسازی مسیر معکوس داستان.»
فیلم «بالهای کبوتر» با فیلمنامه او ساخته و هم از نظر منتقدان و هم در میان مخاطبان با استقبال روبهرو شد. موفقیت این فیلم موجب شد تهیهکنندگان و کارگردانان برجسته دیگری برای همکاری سراغ امینی بروند. او با این تجربه، بهعنوان یکی از فیلمنامهنویسان مؤلف شناخته شد که در اقتباس از آثار ادبی، زبان سینما را به خوبی میشناسد.
در ادامه، یکی از مهمترین آثار او یعنی «رانندگی» (Drive) به کارگردانی نیکولاس ویندینگ رفن و بازی رایان گاسلینگ ساخته شد؛ فیلمی که بر پایه رمانی به همین نام نوشته جیمز سالیس شکل گرفت. رمان سالیس اثری در ژانر نوآر ادبی است؛ تاریک، منقطع و چندلایه، در حالی که امینی آن را به فیلمی شاعرانه، بصری و تراژیک تبدیل کرد. او با سادهسازی روایت، تمرکز داستان را از توصیفهای ذهنی به حس و فضا منتقل کرد. بسیاری از منتقدان تأکید کردهاند که اگرچه فیلم وفاداری لفظی به کتاب ندارد، اما روح اثر را بهدقت به تصویر کشیده است.
خلاقیت امینی در نگارش فیلمنامه رانندگی
امینی در گفتوگویی درباره این اقتباس میگوید: «رمان رانندگی ساختاری غیرخطی دارد و با پرشهای زمانی متعدد روایت میشود، همین امر اقتباس آن را چالشبرانگیز کرده بود. من بارها این رمان را خواندم و شخصیتها را در ذهنم به شکلهای مختلف بازآفرینی کردم. مثلاً شخصیت چستر را به صورت مردی خوشپوش با کتوشلوار سفید تصور میکردم، در حالی که در کتاب چنین نیست. در واقع این فیلم ترکیبی از تصورات ذهنی من در طول سالها و عناصر موجود در کتاب است.»
او در ادامه تأکید میکند که در فرایند نگارش فیلمنامه، همکاری با بازیگران را بسیار مهم میداند: «من بهعنوان فیلمنامهنویس معتقدم گفتوگو و همکاری با بازیگران ارزش زیادی دارد. کارگردانهایی مانند نیکولاس ویندینگ رفن- که در رانندگی با او همکاری کردم- اعتمادبهنفس و ذهن بازی دارند و اجازه میدهند نویسنده در روند تولید فیلم حضور فعال داشته باشد. در رانندگی با بازیگران درباره فیلمنامه صحبت کردم و نتیجه این تعامل، فیلمنامهای پختهتر و دقیقتر بود.»
این فیلم برای امینی موفقیتی بزرگ به همراه داشت و او برای نگارش فیلمنامه آن جایزه بهترین فیلمنامه اقتباسی از انجمن منتقدان فیلم آستین در سال۲۰۱۱ را دریافت کرد.
اقتباس به عنوان عشق به ادبیات
امینی در گفتوگوهای متعدد خود بر اهمیت عشق به کتاب در فرایند اقتباس تأکید میکند و میگوید: «به گمانم این موضوع درباره همه اقتباسها صدق میکند، باید عاشق کتاب شوی. باید احساس کنی اولین خواننده آن هستی و حالا میخواهی دربارهاش با دیگران صحبت کنی. من معمولاً ابتدا شیفته یکی از شخصیتهای کتاب میشوم و از همانجا جرقه اقتباس در ذهنم شکل میگیرد.»
او در سالهای اخیر، علاوه بر همکاری با کارگردانانی، چون نیکولاس ویندینگ رفن، کریستوفر همپتون و فیلیپ نوریس، پروژههای دیگری نیز در ژانر تاریخی و روانشناختی در دست نگارش داشته است. از جمله فیلمنامه «دو چهره ژانویه»
(The Two Faces of January) که بر اساس رمانی از پاتریشیا هایاسمیت نوشته و خود امینی آن را کارگردانی کرد؛ فیلمی که تحسین منتقدان اروپایی را برانگیخت.
با توجه به حضور کمرنگ فیلمنامهنویسان ایرانی در عرصه بینالمللی، تجربه امینی نمونهای موفق از پیوند میان فرهنگ ایرانی، ادبیات انگلیسی و زبان جهانی سینماست. او در مصاحبهای تصریح کرده است که «ریشه ایرانیام مرا به روایتهای انسانی و اخلاقی حساستر میکند.» از این منظر، مطالعه کارنامه حسین امینی میتواند برای فیلمنامهنویسان جوان ایرانی، الگویی از اقتباس متفکرانه و نگاه بینافرهنگی به ادبیات و سینما باشد.
حسین امینی نمونهای شاخص از فیلمنامهنویسان اقتباسی معاصر است؛ نویسندهای که نشان میدهد وفاداری به روح اثر، مهمتر از تبعیت کلمهبهکلمه از متن است. شیوه کاری او برای نسل جدید فیلمنامهنویسان ایرانی و جهانی الگویی راهگشا محسوب میشود، اینکه برای اقتباس موفق، باید با کتاب زندگی کرد، با شخصیتها همنفس شد و جوهرهادبی اثر را به زبان تصویر ترجمه کرد.