جوان آنلاین: یک مادر که سالها برای اجرای قصاص قاتل پسرش پافشاری میکرد، در لحظهای سرنوشتساز تصمیم گرفت با اقدامی خداپسندانه روح فرزندش را آرام کند؛ او پس از دیدن خوابی الهامبخش، قاتل فرزندش را پای چوبهدار بخشید و زندگی دوبارهای به او هدیه داد.
روز یکشنبه ۱۸ اردیبهشتماه سال ۱۴۰۱، مأموران پلیس تهران در جریان حادثهای دلخراش قرار گرفتند. خبر رسید که سه مرد جوان در جریان آتشسوزی در یکی از خیابانهای جنوب تهران به شدت مصدوم شدهاند. مأموران به سرعت خود را به بیمارستان رساندند و در آنجا با پیکر نیمهجان مردی ۴۰ ساله به نام کامران و دو مرد جوان دیگر که دچار سوختگی سطحی بودند، روبهرو شدند. بررسیهای اولیه نشان داد که حادثه درون چادری که محل تجمع معتادان بوده رخ دادهاست. در میان سه مصدوم، وضعیت کامران وخیمتر از دیگران بود و او با ۸۰ درصد سوختگی در بخش مراقبتهای ویژه بستری شد.
مرگ تلخ کامران
در حالی که بررسیها نشان میداد آتشسوزی عمدی بودهاست، روز ۲۷ اردیبهشت، تیم پزشکی خبر تلخ مرگ کامران را به دلیل شدت سوختگی اعلام کرد. با اعلام فوت مرد ۴۰ساله، پرونده وارد مرحله تازهای شد. به دستور قاضی محمدجواد شفیعی، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران، تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تحقیقات خود را آغاز کردند.
سرنخ صدای ضبط شده
خواهر مقتول در همان روزها صوت ضبط شدهای از برادرش در اختیار پلیس قرار داد. کامران پیش از مرگش در این پیام صوتی قاتلش را معرفی کرده و گفته بود یکی از دوستانش به نام پیمان او را به خاطر اختلاف مالی با بنزین آتش زدهاست. از سوی دیگر، دو مرد جوانی که در جریان حادثه دچار سوختگی سطحی شدهبودند نیز شهادت دادند که قاتل را میشناسند. یکی از آنها گفت: «آن روز همراه دوستم به پاتوق رفتیم. کامران ما را به چادرش دعوت کرد. مشغول مصرف مواد بودیم که پیمان وارد شد و از کامران خواست پولش را پس بدهد. کامران گفت بدهی ندارد. درگیری بالا گرفت. پیمان ظرفی بنزین روی چادر ریخت. همان لحظه شعلهها بالا گرفت. ما بیرون دویدیم، اما کامران در آتش گرفتار شد.»
تعقیب و دستگیری متهم
کارآگاهان پس از جمعآوری مدارک، پیمان را به عنوان مظنون تحت تعقیب قرار دادند، اما دریافتند او پس از حادثه به مکان نامعلومی گریختهاست. تحقیقات ادامه داشت تا اینکه ۱۰ماه بعد مأموران مطلع شدند متهم در پاتوقی در محله پامنار حوالی بازار دیده شدهاست. با حضور پلیس در محل، پیمان دستگیر و به اداره آگاهی منتقل شد.
متهم در بازجوییها لب به اعتراف گشود و در ادعایی گفت: «ماه قبل در پاتوق با کامران آشنا شدم. رابطه ما دوستانه بود، اما اختلاف مالی باعث شد همه چیز رنگ دیگری بگیرد. قصد کشتن او را نداشتم، فقط میخواستم بترسانمش و پولی را که از من گرفتهبود، پس بگیرم.»
متهم ادامه داد: «۷۰۰ هزار تومان از او طلب داشتم. همان شبی که با هم داخل چادر خوابیده بودیم، وقتی بیدار شدم، دیدم پولی که در جیبم بود، ناپدید شدهاست. مطمئن بودم کار اوست، چون غیر از او کسی آن شب کنارم نبود، اما کامران هیچوقت قبول نکرد و بارها میان ما درگیری پیش آمد. چند بار از او خواستم پول را پس بدهد، اما باز هم انکار کرد. آن روز مقداری بنزین خریدم و به پاتوق رفتم. فقط میخواستم بترسانمش. بنزین را روی چادر ریختم، اما داخل چادر پیکنیک روشن بود و ناگهان همهجا شعلهور شد. من وحشتزده فرار کردم و نمیدانستم چه سرنوشتی در انتظارش است.»
وی ادامه داد: «فکر نمیکردم بمیرد. تصورم این بود که فقط دچار سوختگی شده و بعد از مدتی خوب میشود. تا وقتی که دوباره برای خرید مواد به همان پاتوق رفتم و مأموران دستگیرم کردند، تازه فهمیدم او جان باخته است. ۱۵ سال قبل برای کار خیاطی به تهران آمدم، اما به خاطر دوستی با افراد ناباب معتاد شدم؛ تریاک، هروئین و شیشه همه زندگیام را گرفت. برای گذران زندگی و خرج اعتیادم ضایعات جمع میکردم و همان ۷۰۰ هزار تومان برایم حکم همه چیز را داشت. از وقتی معتاد شدم، زندگیام سیاه شد. اگر پای مواد به زندگیام باز نمیشد، امروز قاتل نبودم.»
حکم قصاص
پس از تکمیل تحقیقات، پیمان در شعبه ۱۱ دادگاه کیفری استان محاکمه شد. اولیایدم خواستار قصاص شدند. قضات او را به قصاص و پرداخت دیه به دو مصدوم دیگر محکوم کردند. متهم به رأی اعتراض کرد، اما شعبه ۲۹ دیوان عالی کشور حکم را تأیید کرد و پرونده برای اجرای حکم به دادسرای امور جنایی فرستاده شد.
پرونده روی میز قاضی امین کرمانینژاد، بازپرس شعبه چهارم اجرای احکام قرار گرفت. نام متهم در فهرست افراد قصاصی قرار گرفت. جلسات صلح و سازش به ریاست قاضی محمد شهریاری، سرپرست دادسرا برگزار شد، اما خانواده مقتول بارها تأکید کردند تنها قصاص میخواهند.
لحظه بخشش
سرانجام در حالی که همه چیز برای اجرای حکم قصاص آماده بود، مادر کامران تصمیمی سرنوشتساز گرفت. او به شعبه چهارم اجرای احکام رفت و گفت: «میخواستم قصاص را اجرا کنم، اما چند شب پیش خواب پسرم را دیدم. احساس کردم او میخواهد به خاطر رضای خدا قاتلش را ببخشم. به همین خاطر بخشیدم تا روح پسرم آرام شود. درخواست وجهالمصالحهای از خانواده قاتل دارم و میخواهم آن را صرف امور خیر کنم.»
خانواده قاتل شرط اولیایدم را پذیرفتند و مبلغ مورد نظر را پرداخت کردند. مادر کامران نیز رضایتنامه کتبی داد.
زندگی دوباره
با این تصمیم خداپسندانه، پیمان از چوبهدار فاصله گرفت و فرصت دوبارهای برای زندگی یافت. او حالا باید در دادگاه از جنبه عمومی جرم محاکمه شود.