کد خبر: 1319193
تاریخ انتشار: ۰۱ مهر ۱۴۰۴ - ۰۱:۴۰
گفتند فعلاً بروید جزیره موریس تا بعد حوالی بیست‌ویک، بیست‌ودوم شهریور بود که از رادیو شنیدیم اعلی‌حضرت [رضا شاه]از تهران حرکت کرده‌اند به طرف اصفهان و از سلطنت استعفا کرده‌اند

جوان آنلاین: علیرضا زادبر بخشی از روایت فریدون جم درباره وضعیت رضاشاه پس از استعفا از سلطنت را در کانال شخصی‌اش در تلگرام نقل کرده است: حوالی بیست‌ویک، بیست‌ودوم شهریور بود که از رادیو شنیدیم اعلی‌حضرت [رضا شاه]از تهران حرکت کرده‌اند به طرف اصفهان و از سلطنت استعفا کرده‌اند به نفع ولیعهد. با وجودی که تب داشتم، سوار ماشین شدم و به استقبال رفتم. تقریباً یک ۶۰-۵۰ کیلومتر من با آن حالت تب در حالی‌که سرم دَوَران داشت، ماشین راندم و بعد رسیدم به یک جایی، کنار جاده ماشین را نگه داشتم و به قدری حالم بد بود که پیاده شده و جلوی اتومبیل روی زمین دراز کشیده بودم. 
نیم‌ساعت، سه‌ربعی که گذشت، دیدم یک اتومبیل خیلی قراضه و لکنته‌ای آمد و ایستاد و درش باز شد. دیدم اعلی‌حضرت تک‌وتن‌ها با یک کیف‌دستی از ماشین پیاده شدند. گویا در راه ماشین‌شان خراب شده و اعلی‌حضرت و عده‌ای مسافر که اعلی‌حضرت را شناخته بودند، پیاده شده بودند و اتومبیل‌شان را داده بودند به اعلی‌حضرت. اعلی‌حضرت هم گفته بود که «خیلی خوب این ماشین را که تعمیر کردید، آنها را سوار کنید و بیاورید»، با آن ماشین آمده بودند، بدون اسکورت و کاملاً تنها با یک کیف‌دستی و عصا. 
من که دراز کشیده بودم، دیدم یک کسی با عصا به من می‌زند که «پسر بلند شو تو اینجا چرا خوابیده‌ای، روی زمین چرا خوابیده‌ای؟» من تب خیلی شدیدی داشتم بلند شدم و وقتی اعلی‌حضرت را دیدم، البته خیلی به من تأثیر کرد. دیگر به این وضع که اعلی‌حضرت را دیدم اصلاً نمی‌توانستم خودم را نگه دارم. شروع کردم به گریه کردن. هم مریض بودم و اعلی‌حضرت با آن دم‌ودستگاه و با آن شخصیت را با این وضع دیدم آمده‌اند. اعلی‌حضرت گفتند که یعنی چه؟ پاشو و بنشین اتومبیل مرا ببر خانه. سؤال فرمودند کجا هستید و گفتم در اصفهان در خانه‌ای هستیم. عقب اتومبیل سوار شدند و من راندم و بردم‌شان خانه. 
دو سه روزی آنجا بودند، صحبت‌هایی شد که کجا بروند، بنا بود از ایران خارج شوند، ایشان می‌گفتند برای من فرقی نمی‌کند. من مایل به خارج شدن از ایران نیستم. مردن در ایران را به زندگی در خارج ترجیح می‌دادند. می‌گفتند زندگی ایشان دیگر تمام است... پیشنهاد شد که برویم شیلی یا آرژانتین و اقداماتی هم بعداً در تهران شد، حتی انگلیسی‌ها هم شنیدم موافقت کرده بودند که حاضرند ایشان بروند به امریکای‌جنوبی و قرار بر این شده بود که حرکت کنند بروند به بمبئی، در بمبئی ۲۰-۱۰ روز بمانند و بعد یک کشتی جنگی بیاید و ایشان را بردارد و ببرد مثلاً به طرف سواحل شیلی. 
کشتی راه افتاد و ما رفتیم. از دور پس از دو سه روز ساحل بمبئی پیدا شد و ما با دوربین نگاه می‌کردیم. یک هتلی بود هتل تاج‌محل معروف است. از دوربین این را می‌دیدیم و نگاه می‌کردیم و لباس پوشیده و چمدان‎ها را بسته بودیم و حاضر شده بودیم که برویم آنجا پایین. بعد از مدتی که آنجا ایستاده بودیم در صحنه کشتی ما دیدیم که چندتا از این‌ام‌تی‌بی‌ها (موتور توربیدو بوت) می‌آید، تویش هم سرباز‌هایی که لباس سفید پوشیده بودند و تفنگ دست‌شان است، به‌سرعت به طرف کشتی می‌آیند. کشتی ما هم وسط دریا ایستاد. پرسیدم موضوع چیست؟ گفتند که «دولت پادشاه انگلستان تصمیم گرفته است و از طرف وایس روی (نایب‌السلطنه) به ما دستور داده شده که من بیایم اینجا و به اعلی‌حضرت ابلاغ کنم که دریا‌ها ناامن است و خطر دارد. کشتی‌های ژاپنی در دریا هستند و از این حرف‌ها و مدتی حالا لازم است بروند جزیره موریس.»
* بخشی از مصاحبه فریدون جم (۱۲۹۳- ۱۳۷۸) با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار اول و دوم.
تاریخ مصاحبه: سوم آذر۱۳۶۰
مصاحبه‌کننده: حبیب لاجوردی

برچسب ها: رضاشاه ، پهلوی ، تبعید
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار