جوان آنلاین: بعد از گذراندن دوران تخصص و فوق تخصص جراحی در آمریکا از او درخواست کردند در آمریکا بماند، اما نماند؛ آمد تا برای ایران بماند و شد چهره ماندگار پزشکی در کشورمان. پزشکی که حتی در تهران هم نماند. رفت تا دانشگاه جندی شاپور اهواز را بسازد. دانشگاهی که پیش از آن توسط استادان آلمانی به صورت محدود اداره میشد دیگر به دست استاد دوایی و دیگر متخصصان کشورمان افتاده بود. آنها کاری کردند، کارستان و توانستند دانشگاه جندیشاپور را بسازند و دانشکده پزشکی راه بیندازند.
به گزارش فارس، و، اما در روز پزشک یاد میکنیم از مرحوم دکتر منوچهر دوایی؛ پزشکی که ۳ سالی است، چشمهایش را از دنیا فروبسته، اما کارهای بزرگ و ماندگارش هیچ وقت فراموش نمیشود. پزشکی که با تیغ جراحیاش ترکشهای سوزنده و تهدیدکننده خیلی از رزمندگان را از جسمشان بیرون کشید. پزشکی که بهترین ساعات عمرش را خدمت در زمان جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق میدانست؛ طوری که وقتی در تلویزیون صحنهها و تصاویری از دفاع مقدس را نشان میداد، اشکهایش جاری میشد و یاد روزهایی میافتاد که همه لحظاتش ایثار و گذشت بود؛ او هم مجروحان و مصدومان را درمان میکرد و هم به پزشکان اعزامی به جبهه آموزش میداد.
یکی از کارهای مهم این چهره ماندگار پزشکی در دوره جنگ، دستهبندی بیماران بر حسب شدت و نوع جراحات بود؛ در واقع الگوسازی تریاژ، میراث ارزشمندی بود که او در تاریخ پزشکی و اورژانس بیمارستانی رقم زد. مرحوم دکتر منوچهر دوایی، خاطراتش از آغاز جنگ و الگوسازی تریاژ را اینگونه روایت کرده است: «خاطرم هست که در یک روز، ۲۵ گلوله توپ به اهواز شلیک شد که چند فروند آن نیز به بیمارستان گلستان اصابت کرد. در روزهای نخست جنگ انبوه مجروحان که مورد حمله ددمنشانه ارتش بعثی قرار گرفته بودند، به بیمارستان آورده میشدند؛ این وضعیت غیرمنتظره به ویژه در یکی دو روز اول جنگ برای همه و به ویژه گروه پزشکی، وظیفه سنگینی را ایجاد میکرد. به زودی مشخص شد که برای اداره تعداد زیاد مجروحان که یک باره آورده میشدند، نظامات خاصی باید به کار گرفته شود و پرسنل و امکانات باید تحت یک رهبری واحد به بیماران ارائه شود و بدین ترتیب بود که موضوع تریاژ و دسته بندی بیماران برحسب شدت و نوع جراحات توسط اینجانب مطرح و الگوسازی شد و مقالات و کتابی نیز توسط بنده نوشته و چاپ شد که در اختیار پزشکان و به خصوص پزشکان اعزامی قرار میگرفت.»
دکتر دوایی در یک کتاب جیبی به اختصار، اما به طور کامل و منظم، برخورد با صدمات جنگی را شرح داده بود و تفاوتهای طبابت جنگی با پزشکی متعارف را نیز مشخص کرده بود که خدمت بزرگی به بیماران و مجروحین جنگی در تاریخ پزشکی ایران به شمار میرود.
یکی از خاطرات دکتر دوایی مربوط به عمل جراحی شهید چمران است. عمل جراحی که بهخاطر امکانات محدود دستگاههای بیهوشی، بدون بیهوشی انجام گرفت. دکتر دوایی درباره آن عمل میگفت: «دفعهی اول مجروح شدن شهید چمران یادم هست به علت محدود بودن دستگاههای بیهوشی نسبت به مجروحان متعدد، ایشان را فقط با داروهای آرامبخش و مسکن عمل کردیم و خونریزی از ناحیه ران و شکستگی استخوان به هر زحمت کنترل شد و ایشان صبورانه و دلاورانه تحمل کرد. در حین عمل، گاهی که از حال ایشان سؤال میکردیم، میگفت شما کار خودتان را انجام دهید، من هم کار خودم را انجام میدهم (کار ایشان این بود که زیر لب به ذکر مشغول بود). با وجود مدت کوتاهی که در مرکز ما بود، تاثیر شگرفی بر همه افراد تیم گذاشت که قابل وصف نیست.»
این پزشک شاخص کشورمان در اوج بمبارانهای اهواز صحنه را خالی نکرد و ایستاد. کتاب «لالههای سیاه» یکی از خاطرات جراحی دکتر دوایی را اینگونه روایت میکند: «در یکی از شبهای بمباران اهواز، تعداد زیادی مجروح به بیمارستان منتقل شدند. در میان آنها، جوانی بود که ترکش بزرگی در سینهاش فرورفته بود. شرایط او به قدری بحرانی بود که انتقالش به شهرهای دیگر غیرممکن به نظر میرسید. دکتر دوایی تصمیم گرفت تحت هر شرایطی او را در همان بیمارستان اهواز عمل کند. در حالی که صدای انفجارهای نزدیک، دیوارهای بیمارستان را میلرزاند و نور گاهی به دلیل قطع برق توسط چراغ قوه تأمین میشد، عمل جراحی آغاز شد. پس از ساعتی کار طاقت فرسا، ترکش را خارج کردند. روز بعد حال مجروح رو به بهبودی بود. وقتی دکتر دوایی برای ویزیت به کنار تختش رفت، آن جوان با نگاهی ضعیف دست دکتر را گرفت و گفت: دکتر، دیشب در حین عمل، خواب دیدم که در بهشت قدم میزنم. شما را هم آنجا کنار خودم دیدم.»
دکتر منوچهر دوایی، نمونهای از پزشکانی است که به پای ایران اسلامی ایستادند؛ حتی تا پای جان. خوب است که گاهی به مزار این اسطوره کمنظیر دفاع مقدس که در چند ده متری مزار شیخ صدوق، عالم جلیلقدر و صاحب کتاب اربعه شیعه آرمیده، سری بزنیم.