جوان آنلاین: ثمرات جنگ ۱۲ روزه تحمیلی، از چند جهت قابل ارزیابی است. یکی از مهمترین آنها، ظهور و بروز حس وطندوستی و به تبع آن شکلگیری یک انسجام ملی خودجوش است. همانطور که تاریخ نشان داده، مردم زمانی که کشور مورد تعرض دشمنان خارجی و در معنای کلاسیک خود اجنبی قرار گرفته است، از هیچ کوششی برای دفع و مقابله با آنها فروگذار نکردند. در حقیقت، انسجام برخاسته از پیوندهای قوی ملی، مذهبی و هویتی، مبنای تشکیل خط دفاعی مستحکم و مقتدر در برابر دشمنان شد، اما نکتهای که این جنگ دربرداشت، تمرکز دشمنان بر اختلافات و افتراقات به عنوان یک ابزار کارآمد در تکمیل نقشه جنگ خود بود. در واقع، امریکا و رژیمصهیونیستی تلاش داشتند به طور همزمان با آغاز یک رویارویی نظامی، تاکتیک تنش و ناآرامی در جامعه را از سوی عاملان داخلی کلید بزنند؛ روشی که هم قدرت حاکمیت مرکزی را تضعیف کند و هم به طور جداگانه ابزار داخلی برای مقابله با کشور شود.
به عنوان نمونه، به ادعای مضحک وزیر جنگ صهیونیستها، دلیل اصلی حمله به زندان اوین، «هدف قرار دادن ابزارهای سرکوب بود.» به تعبیری، رژیمصهیونیستی و امریکا میکوشیدند با این حمله، پروژه براندازی و آشوب مسلح خیابانی را به جنگ موشکی خود اتصال دهند. آنها درصدد بودند کانونهای پرورشداده شورشی را به خیابانها راهی کنند و در عقبه آن با استفاده از ادبیات تنشآفرین، جعل واقعیتها و انتشار شایعات، همچون گذشته بخشی از مردم را به خیابانها بکشانند، اما همیاری مردم و ظهور یک جامعه مقتدر یکدست در برابر امریکا و رژیمصهیونیستی، نقشه آنها را برای تداوم جنگ علیه ایران باطل کرد و محاسباتشان را به طور ناباورانه در هم شکست. به طور عینیتر، یکی از دلایل پنهان تقاضای آتشبس از سوی امریکا و رژیمصهیونیستی، همین موضوع بود.
آنها روی عملیات روانی و هدایت افکار عمومی به نفع خود حساب باز کرده بودند و گمان میکردند با ادبیات فریبنده میتوانند بخشی از جامعه را با خود همراه کنند. یکی از ترفندهای آنها ادعای پوچ و مهمل جداسازی مردم از مسئولان برای حمایت از نظام و حاکمیت بود. آنها با رسانههای پادگانی خود مانند اینترنشنال و دیگر رسانههای همسو که سیاست پنهانکاری را اتخاذ کردهاند همچون بیبیسی، وانمود میکردند قصدی علیه مردم ندارند و اهدافشان صرفاً معطوف به دولتمردان و نظامیان جمهوری اسلامی است؛ ادعایی که از همان روز اول با به شهادت رساندن بسیاری از کودکان و مردم عادی رنگ باخت و خوی ایرانستیزانه و فریبکارانهشان را بر همگان رسوا کرد. در واقع، ادراکات جامعه با پسزدن روایتهای جعلی از سوی آنها، واقعیتها را بازتاب داد. بر همین اساس، جبهه امریکایی- صهیونیستی زمانی که متوجه شدند تداوم جنگ، نه تنها مفروضات ذهنی آنها را برآورده نمیسازد، بلکه در راستای مخالف، سبب تحکیم روابط و پیوند بیشتر آحاد مردم با حکمرانی میشود، احساس خطر کردند، زیرا از منظر آنها بیم آن میرفت که دستاوردهای دههها مهندسی افکار عمومی به طور کامل از بین برود و آنچه در این سالها روی آن با خاماندیشی سرمایهگذاری کردهاند، نابود شود. در واقع، آنان دریافتند که درکشان از جامعه ایرانی تا چه اندازه نادرست بوده و در نتیجه اجرای راهبرد تغییر از درون را غیرممکن ساخته است.
دو معنای مجزا برای همبستگی ملی
باید توجه داشت که انسجام ملی دو وجه اساسی دارد: نخست، تعمیق پیوندهای همدلانه میان مردم و دوم، همیاری و حمایت عمومی از حاکمیت. علاوه بر این، وجود دشمنان خارجی یا متجاوزان به خاک کشور نیز در تقویت این انسجام نقش بسزایی ایفا میکند.
آنچه متجاوزان به خاک کشور را مورد تهدید قرار میدهد، شکلگیری هر دو نوع انسجام ملی و رشد تصاعدی آن به تناسب تشدید حملات امریکا و رژیمصهیونیستی است.
نتیجه بنیادین تجلی این دو وجه انسجام، تقویت بیسابقه اعتماد عمومی به نیروهای امنیتی و نظامی کشور بود. این تحول بهویژه پس از اجرای عملیات تلافیجویانه هماهنگ و نافذ نیروهای مسلح در عمق سرزمینهای اشغالی شکل گرفت. این حملات نه تنها کارایی نیروهای مسلح را به نمایش گذاشت، بلکه به مثابه پاسخی قاطع به تجاوز رژیمصهیونیستی و امریکا به خاک کشور و در مرحله دوم، پروژه شکستخورده دشمن برای ایجاد آشوب مسلحانه عمل کرد.
به شهادت رسیدن شماری از مدافعان میهن و پایمردی آنان در صیانت از مرزها، چنان خروش میهنپرستانهای در جان جامعه برانگیخت که نه تنها به تقویت انسجام پیشین انجامید، بلکه موجی از مشارکتهای خودجوش مردمی را در پشتیبانی از نیروهای مسلح رقم زد.
«تغییر از درون» استراتژی پساجنگ امریکا
با وجود این تفاسیر، اما پروژه براندازی و آشوب از سوی امریکا و رژیمصهیونیستی و نه عاملان داخلی آنها در کمین کشور است. بر همین اساس، این انسجام خودجوش مردمی نه تنها باید تقویت شود که از هرگونه سوء تعبیر یا رفتار موذیانهای که آن را هدف قرار دهد، دور شود. تداوم و تثبیت همدلی ملی مستلزم ورود جریانهای سیاسی و کارگزاران حاکمیتی به اشتراکات جامعه و پرهیز آنها از رفتارهای تنشآفرین و موضعگیریهای اختلافبرانگیز است، زیرا نفوذیهای داخل که بعضاً ردای عقلانیت را بر دوش گرفتهاند، مصمم هستند نقشه کارگزار اصلی خود یعنی امریکا را در کشور پیادهسازی کنند. بازوان مخفی و در عین حال نحیفشده امریکا در درون همچنان تلاش دارند پازل جنگ امریکا و رژیمصهیونیستی را در کشور تکمیل کنند، باید فرصت بازسازی را از آنها گرفت.