کد خبر: 1303315
تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ - ۲۱:۲۷
گفت‌وگوی «جوان» با محسن پوراحمد خمینی درباره نحوه رفتار با کودکان در روز‌های جنگ
تلاش کنید کودکان در آهنگ زندگی باقی بمانند کودکان نخستین قربانیان خاموش جنگ‌ها هستند، حتی اگر گلوله‌ای به آنها نخورد یا صدای انفجاری در نزدیکی‌شان شنیده نشود. آنچه کودک را از درون می‌لرزاند، نه تنها واقعیت بیرونی جنگ، بلکه فضای روانی و هیجانی خانه است که مستقیماً از رفتار والدین و رسانه‌ها تأثیر می‌گیرد. 
مهسا گربندی

جوان آنلاین: آنچه در این روز‌ها بیش از هر چیز اهمیت دارد، ساختن سنگری است که بتواند از لطافت روح کودکان محافظت کند؛ سنگری از جنس ایمان، آگاهی، محبت و آرامش. در دل بحران، این مأموریت والدین است؛ ایجاد پناهگاهی که کودک را نه‌تنها از آسیب‌های جنگ دور نگه دارد، بلکه او را در مسیر رشد، استقامت و امید همراهی کند. مصطفی پوراحمد خمینی، کارشناس ارشد رشته روانشناسی اسلامی در گفت‌و‌گو با «جوان» و با نگاهی ترکیبی از روان‌شناسی و اصول تربیت دینی، راهکار‌هایی می‌کند که والدین با کمک آن بتوانند در دل بحران، فضای امن عاطفی برای فرزندانشان بسازند. 

والدین چطور می‌توانند در جلوگیری از آسیب‌های روانی جنگ بر فرزندانشان و انتقال آرامش به آنها، به خوبی نقش ایفا کنند؟
وقتی کودک در فضای بحران‌زده قرار می‌گیرد، نخستین چیزی را که از دست می‌دهد، احساس امنیت است. ترس از تاریکی، شب‌ادراری، کابوس‌های شبانه، کناره‌گیری از جمع، رفتار‌های پرخاشگرانه یا عکس‌العمل‌های غریزی مثل چسبیدن به والدین، همه از نشانه‌هایی است که نشان می‌دهد امنیت روانی کودک به‌خطر افتاده است. 
در چنین شرایطی، حواس والدین باید بیشتر از همیشه به زبان بدن، تغییرات رفتاری، و نشانه‌های غیرکلامی کودک باشد. هر نشانه‌ای می‌تواند هشدار زودهنگام یک بحران بزرگ‌تر باشد. 
از مهم‌ترین اصول در روان‌شناسی کودک این است که فرزندان بیشتر از آنکه به گفته‌های والدین گوش دهند، به رفتار و احساسات آنها واکنش نشان می‌دهند، یعنی کودک نگاه می‌کند و «حس» می‌کند: آیا پدر و مادرش نگران‌اند؟ آیا مضطرب‌اند؟ آیا از آینده می‌ترسند؟ و متأسفانه، خیلی مواقع آنچه منتقل می‌شود، کلمات نیست، بلکه نگرانی با حالات چهره، تن صدا، رفتار‌های شتاب‌زده یا مکالمات پرتنش والدین در خانه است. 
اگر والدین شب تا صبح اخبار نگاه کنند، درباره حملات، مجروحان و تهدید‌ها صحبت کنند و پیش‌بینی‌های منفی داشته باشند، حتی اگر کودک را مستقیم در این بحث‌ها وارد نکنند، او ناگزیر تحت‌تأثیر جو خانه قرار می‌گیرد. 
والدین باید آگاه باشند که هر واکنشی از جانب آنها حتی آه کشیدن، زدن روی پیشانی و تکرار کلمات منفی می‌تواند برای کودک همانند یک هشدار جنگی عمل کند. پس انتقال آرامش اول باید از خود پدر و مادر آغاز شود. 
از سوی دیگر، ایمان، توکل، دیدن نیمه پر لیوان، پناه‌بردن به دعا و قرآن، همه اینها اگر در زندگی واقعی والدین باشد (البته نه صرفاً در کلام)، کودک را آرام‌تر می‌کند. او یاد می‌گیرد در طوفان، ایستاده بماند، چون الگوهایش این‌گونه زیستند. 

چگونه می‌توان از مفاهیم دینی برای تقویت امنیت روانی کودک بهره گرفت؟
مفاهیم دینی همچون صبر، توکل، عدالت، ایمان، کمک به مظلوم، مقاومت و حتی شهادت، ابزار‌های بسیار قدرتمندی برای آموزش آرامش روانی در دل بحران هستند، به شرط آنکه به‌درستی منتقل شوند. 
ما مجاز نیستیم کودک را با تصویر‌های تلخ شهدا، صحنه‌های دردناک یا روایت‌های خشونت‌بار بمباران کنیم. ذهن کودک ظرفیت تحلیل اینها را ندارد. اما اگر همین مفاهیم در قالب قصه‌گویی، بازی، دعا‌های جمعی، و الگو‌های رفتاری انتقال پیدا کند، نه‌تنها آزاردهنده نیست بلکه رشددهنده است. 
مثلاً وقتی از حسین فهمیده صحبت می‌کنیم، می‌توانیم بر شجاعت، غیرت، و فداکاری او برای حفظ مردم تمرکز کنیم، نه بر جزئیات حادثه. وقتی از حضرت زینب(س) می‌گوییم، می‌توانیم از استقامت و آرامش او در دل مصیبت سخن بگوییم، نه از مشاهدات تلخش. 
بی‌تردید ایمان مفهومی نیست که با سخنرانی منتقل شود؛ ایمان، تجربه است. والدینی که خود توکل دارند، آرامش در نماز دارند، امید در دعا دارند، این حالت را به کودک نیز منتقل می‌کنند؛ نه از طریق نصیحت، بلکه در جریان زندگی روزمره. 

این روز‌ها مهم‌ترین مؤلفه‌های فضای امن روانی در خانه چیست؟
فضای خانه در دوران بحران باید سنگری باشد برای کودک، نه میدان مین. چند اصل کلیدی وجود دارد؛ اول حفظ نظم زندگی. کودک باید درگیر ریتم طبیعی زندگی خود باقی بماند. باید بداند که هر روز بیدار می‌شود، صبحانه می‌خورد، بازی می‌کند، می‌خوابد. این نظم بیرونی به او احساس کنترل و ثبات می‌دهد. 
دوم بازی درمانی. بازی نه فقط سرگرمی، بلکه ابزاری برای تخلیه احساسات، بازیابی تعادل، و تقویت احساس تعلق است. والدینی که وقت می‌گذارند و با کودک بازی می‌کنند، در واقع به او می‌گویند «تو مهمی، تو دیده می‌شی، تو تنها نیستی».
سوم، فضای معنوی. خانه‌هایی که در آنها نماز خوانده می‌شود، قرآن قرائت می‌شود، دعا‌های جمعی وجود دارد؛ آن هم نه از سر اجبار بلکه با حس صمیمیت و عشق، کودکان مقاوم‌تری می‌سازند. چرا؟ چون کودک یاد می‌گیرد در لحظه‌های دشوار، به چیزی فراتر از اتفاقات، به پناه امن الهی روی بیاورد؛ و در آخر، گفت‌وگوی آرام. پاسخ دادن آرام، نه‌تنها به سؤالات کودک، بلکه به نگرانی‌های او حتی اگر غیرکلامی باشد. کودک باید بداند که می‌تواند هر چیزی بپرسد، و مادر و پدرش برای شنیدن او حاضرند. 

وقتی کودک سؤالاتی درباره حمله دشمن یا شهادت می‌پرسد، چگونه باید به او پاسخ داده شود؟
اولین نکته این است که سؤالات کودک را نباید سرکوب کرد. نباید گفت «نه نه چیزی نیست بگیر بخواب»، یا بدتر از آن، سکوت یا دعوایش کرد. کودک وقتی می‌پرسد، یعنی نیاز دارد بداند و خیالش راحت باشد که هنوز کنترل، معنا و همراهی در زندگی‌اش وجود دارد. 
ما باید بسته به سن، سطح درک، و شخصیت کودک، پاسخی بدهیم که هم آرامش‌بخش باشد، هم دروغ نباشد. مثلاً وقتی کودک از احتمال مرگ می‌پرسد، می‌توانیم بگوییم: «خدا از ما محافظت می‌کنه، ما هم مراقب همدیگه هستیم. اگه مشکلی پیش بیاد، همه کمک می‌کنن. ما تنها نیستیم.»
اگر زمینه‌سازی قبلی وجود داشته باشد، می‌توان حتی از مفاهیم والا همچون «ارزش شهادت» یا «پاداش ایستادگی در راه حق» صحبت کرد، اما فقط زمانی که کودک بتواند آن را هضم کند. 

چگونه می‌توان از شرایط بحرانی، بستری برای تقویت هویت، عزت‌نفس و رشد شخصیتی کودک ساخت؟
اگر والدین آگاه و مسئول باشند، بحران نه‌تنها تهدیدی برای سلامت روان فرزندشان نخواهد بود، بلکه می‌تواند فرصتی کم‌نظیر برای رشد معنوی، تربیتی و شخصیتی او باشد. این در گرو یک اصل کلیدی است؛ اینکه کودک، خود را اثرگذار و مؤثر تجربه کند. احساس بی‌تأثیری در جهان، یکی از ریشه‌های اصلی اضطراب، خشم، ناامیدی و ناامنی روانی کودک است. اما اگر کودک حس کند که حتی با دعا، با رفتار خوب، با صبر، با کمک‌های کوچک در خانه، یا حتی با کشیدن یک نقاشی امیدبخش، می‌تواند جهان کوچک اطرافش را تغییر دهد، او رشد می‌کند و ترسش کمتر می‌شود. 
پرواضح است که نمی‌توان جلوی همه اخبار، اتفاقات یا نگرانی‌ها را گرفت. اما می‌توان برای کودک نقشی تعریف کرد. مثلاً بگویید: «تو می‌تونی برای جبهه مقاومت دعا کنی»، یا «تو می‌تونی هر روز یه جمله قشنگ بنویسی و بچسبونی روی دیوار تا بقیه بخونن و امیدوار بشن.» اگر فرزند ما بداند که وظیفه دارد، که جایگاه دارد، که حتی در کوچک‌ترین کار‌ها شریک است، ریشه‌های عزت‌نفس درونش شکل می‌گیرد. 
از طرفی دیگر، در این روز‌ها می‌توان هویت دینی و فرهنگی کودک را نیز تقویت کرد. مثلاً گفت‌و‌گو درباره امامان، قصه‌گویی از قهرمانان مقاومت، و تمرین فضیلت‌هایی مانند صبر، ایثار، برادری و کمک به مظلوم، همه تبدیل به فرصتی طلایی می‌شوند. وقتی کودک بفهمد که تعلق دارد به خانواده‌ای محکم، به ملتی مقاوم، به دینی که نیکی را بر می‌کشد، آن وقت دیگر احساس ضعف نمی‌کند. 
در نهایت، کودکانی که در دل بحران‌ها با حمایت هوشمندانه، محبت‌آمیز و با ثبات والدین رشد می‌کنند، فقط عبور نمی‌کنند، بلکه از درون سختی‌ها، قوی‌تر، آگاه‌تر و پرامیدتر بیرون می‌آیند.

برچسب ها: انفجار ، سنگر ، محافظت
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار