جوان آنلاین: سریال «آبان» پیش از شروع حول محور تبلیغات عجیب و غریبی میچرخید. کانالهای تلگرامی سینمایی و پیجهای اینستاگرامی فضای تبلیغاتی عجیبی برای این سریال ایجاد کرده بودند تا افراد بیشتری را ترغیب به تماشای سریال کنند.
پس از پخش سریال، باز هم نوبت به تعریف و تمجیدهای اغراقشده از راه رسید و حتی نقدهای مثبت از سریال به رسانههای رسمی هم راه پیدا کرد. گذشت چهارپنج قسمت ابتدایی کافی بود تا مشخص شود «آبان» با بهرهگرفتن از داستانی غیرمنطقی و منطق روایی ضعیف، چیز خاصی برای عرضه ندارد.
گذشت چندین قسمت از سریال، سبب شد این بار به جای تعریف، مخاطبان گافها و ضعفهای سریال را در شبکههای اجتماعی بازنشر کنند. یکی از پرایرادترین بخشهای سریال به بازی لاله مرزبان در نقش اصلی سریال برمیگردد که این روزها صحنههای غش و گریه کردنش در شبکههای اجتماعی وایرال شده است.
فرصتسوزی مرزبان
در همان قسمتهای اول سریال، رسانهها نقدهای اغراقگونه زیادی از بازی لاله مرزبان ارائه دادند و بازی او را شبیه شگفتی قلمداد کردند، مثل اینکه اینگونه تعریف و تمجیدهای بیجا و پراغراق در شبکه نمایش خانگی رایج شده است و بخشی از کمپینهای تبلیغاتی پلتفرمها برای بیشتر دیده شدن اثرشان به حساب میآید.
لاله مرزبان تا پیش از «آبان» در فیلمهایی مثل «هیس! دخترها فریاد نمیزنند»، «بیهمه چیز» و «نگهبان شب» بازی کرده بود که بیش از همه بازیاش در «نگهبان شب» به چشم آمده بود. او در فیلم رضا میرکریمی در نقش دختری کر و لال بازی میکند و اتفاقاً بازی به اندازه و خوبی را هم ارائه میدهد.
مرزبان با پیشینهای سینمایی که بیشتر نقشهایش هم نقش مکمل و فرعی بوده به شبکه نمایش خانگی آمد تا نقش اصلی سریالی پربازیگر را صاحب شود. به نظر میرسد مشکل اصلی هم برای مرزبان از همین جا شروع شد. انگار او برای کم نیاوردن جلوی بازیگران باسابقه و سرشناسی مثل شهاب حسینی و امین حیایی مجبور شده از خود واقعیاش فاصله بگیرد و تلاش زیادی برای خوب نشان دادن خودش بکند، اما این تلاش بیهوده بدتر نتیجه عکس داده و باعث ضعیفتر شدن بازیاش شده است.
بازی مصنوعی مرزبان
مرزبان از همان نخستین قسمتهای سریال، نتوانست به شکلی طبیعی بازی کند. ایفای نقش زنی نخبه و مادری دلسوز چیزی نبود که مرزبان بتواند به خوبی از پس آن برآید. بازی مصنوعی و اگزجزه مرزبان پس از گذشت چند قسمت اول حسابی به چشم آمد و در ادامه دیگر توی ذوق زد.
این بازیگر ۳۱ ساله برای درآوردن بعضی صحنهها تلاش زیادی برای خوب نشان دادن خودش انجام میداد و همین باعث میشد بازیاش حالتی طبیعی نداشته باشد. بازی خارج از کنترل مرزبان پس از مدتی به یکی از نقاط ضعف «آبان» تبدیل شد، البته در این بد بودن، همه چیز تقصیر مرزبان نیست و باید رضا دادویی، کارگردان سریال را هم مقصر دانست. به هر حال مسئولیت اصلی هدایت و به قاعده بازی کردن بازیگران بر عهده کارگردان است و هنر اصلی کارگردان تفهیم نقش و هدایت درست بازیگر است. رضا دادویی که پیش از «آبان» در فضای تئاتر کار کرده است، آشنایی زیادی با فضای سینما و سریال ندارد و اگر بازیگران دیگر سریالش شهاب حسینی و امین حیایی نبودند، شاید ضعف در بازی آنها هم دیده میشد.
رفتن به سمت ابتذال
سریال «آبان» با هیاهو و سروصدای زیادی پخش شد و این روزها که ۱۵ قسمت از آن به پخش رسیده است، دیگر خبری از آن همه هیاهو نیست. سریال «آبان» که قرار بود اتفاقی ویژه در شبکه نمایش خانگی باشد، خیلی زود به حاشیه رفت و حالا فقط ضعفهایش در شبکههای اجتماعی دیده میشود.
تجربه «آبان» نشان داد خیلی نباید به نقدها و تعریفهای فضای مجازی اعتماد کرد و سریال اگر واقعاً در همه ابعاد خوب باشد، راه خودش را بین مردم پیدا میکند، دقیقاً شبیه اتفاقی که برای سریال خوشساخت و خوب «در انتهای شب» افتاد؛ سریالی هشت قسمتی که بدون ادا و شلوغکاری آمد حرفش را زد و به یکی از سریالهای ماندگار و تماشایی شبکه نمایش خانگی تبدیل شد.
نحوه بیان داستان در فیلم و سریال مهم است و نگاه سادهلوحانه به موضوعات و شخصیتها میتواند یک اثر را به ابتذال بکشاند. این اتفاقی است که برای «آبان» افتاد و سریال را از مدار اصلیاش خارج کرد. در فضای این روزهای شبکه نمایش خانگی، داستان و نحوه بیان قصه حرف اصلی را میزند. غیر از این تلاشهای بیهوده دیگر برای دیده شدن جواب نمیدهد و اثر را به بیراهه میبرد.