هشت سال پیش که ترامپ رئیسجمهور امریکا شد، بسیاری در ایران گفتند این «باگ» (bug) یا ایراد دموکراسی است ولی دموکراسی همچنان بهترین و کاملترین نوع حکمرانی است و قدرت آن را دارد که خود را ترمیم کند. در ایران ترامپ را دیوانه، خودشیفته، زنبارهای ضدزن! غیرقابلپیشبینی و هوسبازی غیرقابلکنترل میدانستند که این تعریفها بیشتر نشان میداد دموکراسی دچار یک «بوگ» (bog) یا گنداب شده است. چهار سال بعد که ترامپ از پیرمرد لقوهای دموکراتها شکست خورد، همانها در ایران گفتند نظریه ما اثبات شد، دموکراسی خود را ترمیم و بازسازی کرد و قدرتمندانه بازگشت و دیوانه خودشیفته را به خانه فرستاد!
اکنون ترامپ دوباره بازگشته است، با یکی از بهترین آرای رئیسانجمهور تاریخ امریکا که در تمامی هفت ایالت کلیدی (چرخشی) پیروز شد و اگر با انتخاباتهای یکطرفه دهه ۹۰ مثل پیروزی رونالد ریگان مقایسه کنیم، جامعه امریکا در دوقطبیترین دوران خود به سر میبرد که پیروزی در این انتخابات دوقطبی نشانه قوت دموکراسی است. از طرفداران نظریه «بازگشت پیروزمندانه دموکراسی» این روزها کمتر میشنویم، جز آنکه هم آن زمان که پیروزی دموکراتها مقابل ترامپ را نشانه قوت دموکراسی میدانستند و هم همینحالا که دموکراتها دوباره از ترامپ شکست خوردند، تقریباً با یک رویکرد طرفدار «ترک مخاصمه» ایران با امریکا و مذاکره و دادن امتیاز و خلاصی از شر و دعوا هستند!
نشانههای دموکراتیک و غیردموکراتیک در انتخابات امریکا بسیار بههم پیچیده و درهمتنیده شده است. بسیاری ترامپ را در هر دو دوره که پیروز شد، سوار بر اسب راهوار پوپولیسم میدانستند که از آفتهای اصلی دموکراسی است. اما یکی از شاخصهای پوپولیسم همراهی با سلبریتیهای محبوب مردم است که ترامپ تقریباً بهرهای از این نداشت، بلکه برعکس اصلیترین سلبریتیهای امریکا علیه او بودند. حتی یک خواننده زن موسیقی پاپ که در طرف هر نامزد میایستاد، احتمال پیروزی او قطعی مینمود، علیه ترامپ بود و برای هریس تبلیغ میکرد.
با اینحال پوپولیسم ترامپ دستخالی هم نبود. او در بستن مرزها به روی مهاجران و اخراج آنان و ایجاد شغل و کاهش مالیات و خارجشدن از قراردادهای بینالمللی زیانآور برای امریکا و پایاندادن به جنگهایی که «سربازان امریکایی نمیدانند کجا و برای چه میجنگند» تبلیغ میکرد. با اینکه برخی از این وعدهها عامل افزایش تورم در امریکا میشود، صورتخوش وعدهها برای مردم که طرفداران ترامپ آنها را «سختکوشان» امریکا مینامیدند، خوشایند بود. از طرفی دست خالی ترامپ از سلبریتیها با یک سلبریتی که ثروتمندترین مرد امریکا است پر شد. درباره ایلان ماسک شاید بتوان چنین تعبیری داشت که برای مردم امریکا همچنان که تاریخ این سرزمین نشان میدهد، «شهرت و ثروت عظیم» مهمتر از «شهرت و ثروت متوسط» (باقی سلبریتیها) است.
علاوهبراین در امریکا این اعتقاد وجود دارد که هریس نتوانست نشان دهد چرا از بایدن متفاوت است و چگونه میخواهد تغییر ایجاد کند. اما پیروزی رقیب او که قبلاً رئیسجمهور بوده و بعد شکست خورده و حالا دوباره بازگشته است هم نمیتواند جلبکننده آرای طرفداران تغییر باشد، مگر آنکه بپذیریم در پوپولیسم، مردم هربار فریب شعار تغییر را میخورند و این تکرارپذیر و انکارناپذیر است!
وجوه نژادگرایی هم در انتخابات امریکا مشهود بود. ۷۸ درصد مردان سیاهپوست، ۹۲ درصد زنان سیاهپوست و ۴۷ درصد زنان سفیدپوست به هریس رنگینپوست رأی دادند و او در مجموع ۸۶ درصد رأی سیاهپوستان را به دست آورد که نشانه خوبی برای دموکراسی نیست. این یعنی رأی به جنسیت و رنگ تا به عقلانیت و شایستگی. از طرفی وزنه رأیدهندگان با تحصیلات عالی در سبد هریس که شکست خورد، سنگینتر از ترامپ بود. باسوادها دوباره در دموکراسی از عوام شکست خوردند و این هم نشانه بسیار بدی است. همچنین اینکه ترامپ در هر دو دوره بر یک زن (کلینتون و هریس) غلبه کرده و در میانه این دو دوره از یک پیرمرد فراموشکار شکست خورده است، میتواند نشانههایی از آرای غیردموکراتیک و مردسالارانه در امریکا باشد؛ و بالاخره اگر با معیارهای روشنفکران ایرانی که یکدستشدن قوا و خالصسازی را نشانههای مرگ دموکراسی در ایران میدانستند، قضاوت کنیم، تسلط و پیروزی جمهوریخواهان در سنا و کنگره علاوهبر ریاستجمهوری و یکدستشدن تمامی قوا در امریکا و سپردهشدن آن به دست «مردان دیوانه» نیز نشانه نامطلوبی است.
در کنار آرای نژادی و جنسیتی، آرای مسلمانان رویکرد بهتری داشت و با آنکه بایدن در دوره قبل ۷۱ درصد رأی مسلمانان امریکا را به دست آورده بود، رأی ۲۰ درصدی به هریس و ۲۱ درصدی به ترامپ و درعوض چرخش رأی مسلمانان با ۵۳ درصد به جیلاستاین، نامزد مستقل نشان از بی اعتمادی مسلمانان به هر دو نامزد جمهوریخواه و دموکرات به خاطر رفتارشان در جنگ غزه بود.
در حین انتخابات امریکا، در قطر، اما انتخابات دیگری برگزار شد که در آن مردم با مشارکت ۸۶ درصدی رأی دادند که رأی ندهند! یعنی همهپرسی لغو انتخاب نمایندگان مجلس شورای قطر از طریق رأی مستقیم مردم و واگذاری انتخاب آنها به اختیار امیر و حاکم قطر با ۶/ ۹۰ درصد رأی آورد! نظیر این چنین انتخاباتی را میتوان برای تمامی حاشیه خلیجفارس و برای بسیاری از حکومتهای غیردموکراتیک دنیا تصور کرد.
دموکراسی در امریکا را خودشان پیروزی پولدارها، بیسوادها و بیثباتها (در اخلاق و شخصیت) نامیدند. آیا آنچه در دموکراسی امریکا میگذرد اذهان جهان را نسبت به این نوع حکمرانی بدبین میکند؟!