جوان آنلاین: زهره برزگر در کانال «مدرسه سواد زندگی» در پیامرسان ایتا نوشت: ۲ هزار سال پیش، روزگاری که سیاهی و بیخردی جهان رو گرفته بود، چهار راهب خردمند ایرانی از روی کتابها و شنیدههاشون متوجه میشن که به زودی پیشگوییهای کهن و آیندهبینیهای پیامبران اتفاق میفته و بچهای به دنیا میاد که جهان رو روشن میکنه. اونا از روی حرکت ستارهها توی آسمون، نشونههای تولد یکی از بزرگترین انسانهای زمین رو میبینن. پس خیلی زود تصمیم میگیرن راه بیفتن و خودشون رو به محل تولدش برسونن. برای همین قرار میذارن که شبانه حرکت کنن تا پادشاه ستمگر شناساییشون نکنه.
سهنفرشون نیمهشب به محل قرارشون میرسن، اما نفر چهارم دیر میکنه. چهارمی که یه شاهزاده است به اسم «اردوان» تمام زندگیاش رو فروخته و تبدیل به سه جواهر گرانبها کرده، اما بین راه مشغول کمک کردن به مردی میشه که در حال مرگه. اون سه نفر هم تا نزدیک صبح منتظر میمونن، اما، چون هوا در حال روشن شدنه و ممکنه پادشاه بیخرد دستگیرشون کنه، دیگه منتظر نمیمونن و راه میفتن. نفر چهارم وقتی میرسه، دوستاش رفتن و تنها میشه. دوستاش به محل تولد اون نوزاد یعنی شهر بیتلحم (الان توی فلسطینه) میرسن. بچه به دنیا میاد. پسری که اسمش عیساست؛ عیسای ناصری، حضرت مسیح بنمریم (ع). اونا هرکدوم هدایای خودشون رو تقدیم میکنن، اما «اردوان» مجبور میشه برای هزینه سفر، یکی از گنجهاش رو بفروشه. بالاخره خودش رو به شهر بیتلحم میرسونه، اما خانواده عیسا از ترس پادشاه بدکردار به مصر فرارکردن. اینطور میشه که اون سه مرد خردمند در تمام نقاشیها و نگارهها هستن، اما اردوان آواره کوه، بیابون و شهرها میشه تا مسیح رو پیدا کنه.
اردوان با یکی دیگه از گنجهاش جون بچهای رو نجات میده و در طول سفرهایی که داره بارها به دیگران کمک میکنه و این سرگشتگی ۳۳ سال طول میکشه تا اینکه بهش میگن حضرت مسیح در اورشلیم هست. خودش رو به اونجا میرسونه، اما وقتی میرسه که عیسای دروغین رو بر صلیب میبینه و حضرت مسیح هم عروج کرده.
«شاهزاده اردوان» خیلی دیر میرسه. با آخرین هدیهای که برای مسیح اورده، کنیزی رو آزاد میکنه. در پایان این هجرت مقدس، یکی از کاشیهای سقف سقوط میکنه و به سرش میخوره. اردوان بیمار میشه و به حال مرگ میفته. در واپسین دم، دلخوره که چرا توی طول زندگیاش نتونست مسیح رو ملاقات کنه و چه بد که شکست خورد، اما صدایی میشنوه که بهش میگه: «بهراستی به تو میگویم تا آنجا که این کار را با یکی از کوچکترین برادران من انجام دادی، این کار را با من انجام دادی.» (متی ۲۵:۴۰) و اردوان با آرامش و شیفتگی به خواب ابدی فرو میره.