کد خبر: 1166962
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۰۶ تير ۱۴۰۲ - ۲۲:۰۰
علی سیف‌پور

مستندات غیرقابل انکار از دوران سلطنت پهلوی به ویژه در کتاب‌های خاطرات نزدیک‌ترین افراد به محمدرضا پهلوی و درباریان و نیز نوشته‌های مورخان و تاریخ‌نگاران خارجی که هیچ وابستگی‌ای به انقلاب اسلامی ندارند و چه بسا از مخالفان جمهوری اسلامی نیز هستند، به جز معضلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در آن دوران، حاکی از اطاعت محض و وابستگی حقارت‌آمیز خاندان پهلوی به غرب است، به گونه‌ای که اطاعت بی‌چون و چرای پهلوی اول و دوم موجب از بین رفتن عزت نفس آنان شد و بار‌ها و بار‌ها از سوی نمایندگان، مقامات انگلیس و امریکا به شدت تحقیر شدند که در ادامه و به اختصار به چند نمونه اشاره می‌شود.
تحقیر رضا شاه و تبعید
رضا شاه که بدون کوچک‌ترین اعتراض و مقاومتی تن به تبعید و خروج از کشور داده بود، در صبح ۲۵شهریور۱۳۲۰ از تهران به سمت اصفهان حرکت کرد تا بعد از توقف در اصفهان به کرمان و بندرعباس برود و از آنجا با کشتی به هند منتقل شود. در این پروسه، سه‌بار به شدت تحقیر شد: بار اول، هنگامی که او را در اصفهان نگه داشتند و از وی خواستند املاک خود را که منشأ بخشی از نارضایتی‌ها شده بود، مصالحه کند. قوام‌الملک شیرازی و دکتر محمد سجادی به اصفهان رفتند و املاک به نام محمدرضا شد. شاه جوان البته اندک زمانی بعد املاک را به اموال عمومی بازگرداند، چون می‌دانست هم در روز واقعه به کارش نمی‌آیند و هم او را ادامه‌دهنده راه پدر در تملک املاک نشان می‌دهند. ۱۲سال بعد هم که از کشور گریخت، نتوانست مال چندانی با خودش ببرد و معلوم است که طی ۱۲سال اول که هنوز دیکتاتور نشده بود، مالی نیندوخت و ثروت‌اندوزی او مربوط به بعد از کودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲ است.
در سال‌های ۱۳۲۷ و ۱۳۲۸ هم بانک عمران مأموریت یافت بخش باقی مانده املاک نیز به زارعان بازگردانده شود. تحقیر دوم هنگامی بود که چمدان‌های او را تفتیش کردند تا مبادا جواهرات سلطنتی را با خود برده باشد و شایعاتی درباره محتوای آن‌ها درگرفت. چهره‌اش گواهی می‌داد که حتی در ایام تنگدستی جوانی و قزاقی، هیچ‌گاه تا این حد احساس تحقیر نکرده بود. تحقیر سوم هم هنگامی بود که دریافت قرار نیست به هند برود. هند و آفریقای‌جنوبی هر دو مستعمره بریتانیا بودند و او را به جای هند به جزیره موریس بردند. نهایت کاری که پادشاه ایران بعد‌ها توانست انجام دهد، انتقال پدر به ژوهانسبورگ بود. او نه تن‌ها نتوانست او را به کشور بازگرداند، بلکه انتقال پیکر بی‌جان او هم سال‌ها بعد انجام پذیرفت. (۱)
ورود سگ و ایرانی ممنوع!
هویدا در یک برنامه تلویزیونی در سال ۱۳۵۳ به ذکر خاطره‌ای از اهانت انگلیسی‌ها به ملت ایران پرداخت و گفت: «.. در اهواز باشگاه راه‌آهن، باشگاه انگلیسی‌ها بود. هیچ وقت فراموش نمی‌کنم. بر سردر آن باشگاه، یک طرف نوشته بود: «ورود برای سگ قدغن» و در طرف دیگر نوشته بود: «ورود برای ایرانی قدغن» ما با سگ هم‌ردیف بودیم.» (۲)
تعیین نخست‌وزیر شاه توسط امریکا
فریدون هویدا، سفیر و نماینده دائم رژیم شاه در سازمان ملل متحد در کتاب خاطراتش می‌نویسد: «موقع ورود شاه به امریکا در نوامبر۱۹۷۷، خبرنگار مجله نیوزویک با وی مصاحبه‌ای ترتیب داد و طی آن از شاه پرسید: «دولت ایران در هفته پیش اعلام داشت پرزیدنت کندی در سال۱۹۶۱ پرداخت مبلغ ۳۵میلیون دلار کمک امریکا به ایران را منوط به انتصاب دکتر علی امینی به نخست‌وزیری کرده بود، آیا شما این ادعای دولت را تأیید می‌کنید؟» شاه پاسخ داد: «این البته یک مسئله کهنه است، ولی حقیقت دارد!» (۳)
رادیو آلمان گوش بدهی، پادشاهی پـَر!
ارتشبد فردوست در خاطراتش می‌نویسد: «در دو هفته آخر سلطنت رضاخان، من درگیر مسائلی بودم که با تعیین سرنوشت بعدی حکومت پهلوی پیوند قطعی داشت. نزدیکی من به ولیعهد و دوستی منحصربه‌فرد او با من عاملی بود که سبب شد در این مقطع حساس نقش رابط او را با مقامات اطلاعاتی انگلستان عهده‌دار شوم... بعد از ظهر یکی از روز‌های نهم یا دهم شهریور ولیعهد به من گفت: «همین امروز به سفارت انگلیس مراجعه کن. در آنجا فردی است به نام «ترات» که رئیس اطلاعات انگلیس در ایران و نفر دوم سفارت است. او در جریان است و درباره وضع من با او صحبت کن.»
محمدرضا اصرار داشت همین امروز این کار را انجام دهم. من به سفارت انگلیس رفتم. به «ترات» گفتم ولیعهد مرا فرستاده بپرسم که وضع او چه خواهد شد و تکلیفش چیست؟ «ترات» مقداری صحبت کرد و از ناراحتی‌اش از اینکه محمدرضا به رادیو آلمان گوش می‌دهد گفت و اینکه از روی نقشه‌های جنگ جهانی، پیشرفت‌های آلمان را دنبال می‌کند و...! من گفتم مطالبی را که فرمودید به محمدرضا منعکس می‌کنم! من به سعدآباد برگشتم و جریان را به محمدرضا گفتم. او شدیداً جا خورد و تعجب کرد که از کجا می‌داند که من به رادیو گوش می‌دهم یا نقشه دارم و...! من گفتم: شما به این کاری نداشته باش... محمدرضا گفت: فردا اول وقت با ترات تماس بگیر و با او قرار ملاقات بگذار و بگو که با محمدرضا صحبت کردم و گفت که نقشه را از بین می‌برم و رادیو هم دیگر گوش نمی‌کنم، مگر رادیو‌هایی که خودشان اجازه دهند...! (۴)
ماجرای تحقیر شاه و فرح توسط کندی و همسرش
«در فروردین ماه سال۱۳۴۱ هـ. ش شاه به همراه همسرش فرح برای دیدار با جان اف‌کندی به امریکا رفتند. این سفر یکی از مهم‌ترین سفر‌های دوران سلطنت محمدرضا پهلوی به امریکا بود. در جریان این سفر و در یک ضیافت شام، شاه یکسری جواهرات فوق‌العاده نفیس و منحصربه‌فرد در دنیا را به ژاکلین کندی، همسر رئیس‌جمهور وقت امریکا هدیه داد. این جواهرات بی‌نظیر متعلق به همسر «ریچارد شیردل» بودند که محمدرضا پهلوی آن را از یک جواهرفروشی در لندن به مبلغ ۲ میلیون پوند خریداری کرده بود. ژاکلین به شدت تحت تأثیر این هدیه بی‌نظیر و گران‌قیمت محمدرضا قرار گرفت، اما در برابر این هدیه بزرگ شاه، کندی یک تابلوی نقاشی آبرنگ به فرح داد و گفت: «این نقاشی از کار‌های خود او در زمان تحصیل در کالج بوده است!» ژاکلین هم یک کراوات رنگ و رو رفته و کهنه را به محمدرضا هدیه داد و ادعا کرد این کراوات متعلق به جرج واشنگتن بوده است! هدایای رئیس‌جمهور امریکا و همسرش به شاه و فرح، حتی یک دلار هم ارزش نداشتند! موقعی که شاه و فرح به محل اقامت‌شان بر‌گشتند، فرح در حضور محمدرضا فحش رکیکی به کندی و همسرش داد و گفت: «این‌ها به میهمان خارجی یک کراوات مستعمل می‌دهند و ادعا می‌کنند متعلق به جورج واشنگتن یا آبراهام لینکلن بوده است.» (۵)
پی‌نوشت‌ها:
۱. https://www. asriran. com/fa/news/۸۵۸۲۳۳،
۲. https://wisgoon. com/pin/۳۴۱۲۷۶۳۵،
۳. هویدا، فریدون، سقوط شاه ص ۵۳.
۴. فردوست، حسین، خاطرات، ج یک، ص ۱۰۰.
۵. دیبا، فریده، خاطرات، ص ۱۵۸.
https://www. yjc. ir/fa/news/۷۶۵۸۵۲۶

غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
احدی منش
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۲۹ - ۱۴۰۲/۰۴/۰۸
0
0
عالی، تو دهنی خوبی است به یاوه گویان و تطهیر کنندگان رژیم منحوس پهلوی
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار