از بازوهاي مهم ديپلماسي عمومي كشور كه با آن ميتوان تحريمها را شكست و نگاه جهاني را به سمت ايران دوخت، رايزنيهاي فرهنگي هستند؛ مجموعهاي كه گاه با برخي چهرههاي درخشان توانسته نقش مهمي در اين عرصه بازي كند و گاه خنثي بوده است، اما اگر برآيند كلي سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي را در طول سالهاي گذشته بررسي كنيم، عمدتاً جز گلایه و شكايت هنرمندان و اهالي فرهنگ و دين نخواهيم شنيد. سازمان فرهنگ و ارتباطات سالهاست مانند بسياري از مجموعههاي انقلابي به آفت بوروكراسي و پشت ميزنشيني مبتلا شده است. خروجيهاي این سازمان گاه دندانگير نيست و حتي به چشم نميآيد.
سالهاست سازمان فرهنگ و ارتباطات كه با ريخت و پاشهاي نجومي به موجودي فربه و تنبل تبديل شده با حملات اقتصادي دشمن تواني براي ايستادن و دفاع از انقلاب اسلامي و فرهنگ ندارد. چند سال پيش برخي مسئولان فرهنگي كشور نيجريه گلايه داشتند كه ما شيعيان نياز به متخصص داريم ولي جايي نيست ما را حمايت كند.
آنچه بيشتر جاي تأسف دارد آن است كه وزارت خارجه (رايزنيهاي فرهنگي) با ناديده گرفتن جامعه شيعيان، مسيحيان را براي بورسيه به دانشگاههاي ايران ميفرستد.
متأسفانه ماجرا فقط يك كرم خوردگي ساده نيست، اين سازمان عريض و طويل نياز به تحول بنيادين دارد. حسن روحالامين، نقاش مشهور مذهبي حتي در زمان اوج فعاليتهايش كه مسئولان مختلف با او عكس ميگرفتند از طرف این سازمان به خارج از كشور اعزام نشد بلكه مجموعههاي خصوصي او را به اروپا بردند و پس از آن بود كه سازمان قسمتي از كار را بر عهده گرفت. در شرايط جنگي امروز تحول در سازمان فرهنگ و ارتباطات كه مسئوليت رايزنيهاي فرهنگي و اعزام مبلغ را به عهده دارد، امري اجتنابناپذير است. اگر در بين مبلغاني كه از سوي اين سازمان به خارج اعزام شدهاند هم بگرديم، نگاه عجيب و حسرتانگيز كم نميبينیم؛ افرادي كه نه يك كلمه زبان بلد هستند و نه سن و سال و نگاههاي اجتماعيشان به تبليغ بينالملل ميخورد، به لطف اين سازمان رزومههاي پر و پيماني در كشورهاي مختلف پر كردهاند و خود را مرجع فعاليتهاي بينالمللي ميدانند.
در اين ميان مطمئناً مجموعهاي مانند مجمع فعالان بينالملل كه اجتماع مجموعههاي خودجوش مردمي است، بايد نظرشان در مديريت جديد اين سازمان اعمال شود نه آنكه كارمندي بيايد و كارمندي برود و اتفاقي در وضعيت كنونی كشور كه نياز به ديپلماسي عمومي دارد، رخ ندهد.
حضور نيروهاي جوان و خلاق و آتش به اختياري كه با فضاي بينالمللي آگاهي دارند، يك الزام است. حقيقت تلخ این است كه رايزنيهاي فرهنگي ما نتوانستند خود را با شرايط كنوني جهان مطابقت بدهند و نتوانستند با گروههاي اثرگذار كشورها تعامل داشته باشند، آنجا كه حتي حياط خلوت ما بوده است آنها حضور نداشتهاند و اين موضوع سابقه تاريخي دارد.
وضعيت كنوني سوريه و عراق را ببينيد، آذربايجان، پاكستان و... اينها كشورهاي همسايه ما هستند، چه برسد به كشورهای دورتر، لذا بايد كالبد بيمار و فربه سازمان فرهنگ و ارتباطات با مديريتي جوان و متعهد مانند فرماندهان زمان انقلاب و جنگ روحی تازه پيدا كند تا از شر مديريت بوروكراتيك و محافظهكار چسبيده به صندلي رها شود. فراموش نكنيم كه امروز هم ما در شرايط جنگي هستيم، پس افراد خموده و ناكارآمد را با نيروهاي تازهنفس و انقلابي بايد تعويض كرد.